بریکس؛ ائتلافی روی گسل‌های پنهان: آیا اختلافات درونی، رؤیای قدرت نوظهور را به چالش می‌کشد؟

در ژوئن ۲۰۲۳، در حالی که سربازان هندی و چینی در مرز هیمالیا رودررو ایستاده‌بودند، نمایندگان دو کشور در نشست بریکس پشت یک میز می‌نشستند و از همکاری‌های راهبردی سخن می‌گفتند. چند ماه بعد، در ژانویه ۲۰۲۴، این پارادوکس ابعاد تازه‌ای یافت: ایران و امارات متحده عربی، پس از ادعاهای واهی امارات بر سر جزایر سه گانه ایرانی در منطقه خلیج‌فارس، در کنار مصر و اتیوپی به عضویت رسمی بریکس درآمدند. این تصویر متناقض، نمایی گویا از پارادوکس عمیقی است که بریکس با آن روبروست: ائتلافی از قدرت‌های نوظهور که در عین رقابت و تعارض منافع، خود را متحد یکدیگر می‌دانند.

بریکس که زمانی تنها یک اصطلاح اقتصادی بود، امروز به بلوکی تأثیرگذار در نظام بین‌الملل تبدیل شده‌است. این گروه که با عضویت برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی شکل گرفت، در نشست ژوهانسبورگ مسیر گسترش را در پیش گرفت و اکنون با پیوستن چهار عضو جدید، گامی بلند برای افزایش نفوذ خود برداشته‌است. با این گسترش تاریخی، بریکس اکنون حدود ۳۶ درصد جمعیت جهان و بیش از ۲۸ درصد تولید ناخالص جهانی را در بر می‌گیرد. اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، شکاف‌های عمیق و تضادهای پنهانی است که می‌تواند آینده این ائتلاف نوظهور را با چالش‌های جدی مواجه کند.

این نوشتار تلاش می‌کند به ورای نمای بیرونی بریکس نفوذ کرده و گسل‌های پنهانی را آشکار سازد که می‌تواند بر سرنوشت این ائتلاف تأثیرگذار باشد. از تنش‌های مرزی تا رقابت‌های اقتصادی، از تعارضات ایدئولوژیک تا چالش‌های ژئوپلیتیک، و اکنون با افزوده شدن پویایی‌های پیچیده خاورمیانه و شمال آفریقا، بریکس مجموعه‌ای پیچیده‌تر از روابط متقابل را در خود جای داده است.

تنش پنهان دو غول آسیایی: رقابتی فراتر از هیمالیا
در حالی که چین و هند به‌عنوان دو موتور محرک اقتصادی بریکس پلاس شناخته می‌شوند، روابط این دو غول آسیایی پیچیده‌تر از آن است که در نشست‌های رسمی بریکس نمایان می‌شود. مرز ۳۴۸۸ کیلومتری دو کشور که از هیمالیا می‌گذرد، تنها یکی از نقاط اختلاف آنهاست. درگیری خونین سال ۲۰۲۰ در دره گالوان که به کشته شدن ۲۰ سرباز هندی منجر شد، نشان داد که این تنش‌ها می‌تواند هر لحظه به سطح خطرناکی برسد.
اما مسئله فراتر از اختلافات مرزی است. هند با نگرانی به گسترش نفوذ چین در همسایگان خود می‌نگرد. طرح “کمربند و راه” چین که از پاکستان، رقیب دیرینه هند می‌گذرد و بندر گواتر را به یک نقطه استراتژیک تبدیل می‌کند، تهدیدی جدی برای منافع هند در منطقه محسوب‌می‌شود. از سوی دیگر، سرمایه‌گذاری گسترده چین در سریلانکا، نپال و بنگلادش، به‌نوعی محاصره استراتژیک هند را تداعی می‌کند که در محافل راهبردی از آن با عنوان “استراتژی رشته مروارید” یاد می‌شود.

در عرصه اقتصادی نیز، رقابت دو کشور چشمگیر است. کسری تجاری ۷۰ میلیارد دلاری هند با چین در سال ۲۰۲۳، نگرانی‌های دهلی‌نو را افزایش داده است. تلاش هند برای محدود کردن سرمایه‌گذاری‌های چینی و ممنوعیت اپلیکیشن‌های چینی، نشان از عمق این نگرانی‌ها دارد. همچنین، رقابت دو کشور برای نفوذ در بازارهای آفریقایی و آمریکای لاتین، بُعد جدیدی به این رقابت افزوده‌است. نکته قابل تأمل دیگر، روابط متفاوت دو کشور با غرب، به‌ویژه آمریکاست. در حالی که هند به‌عنوان عضوی از گروه “کواد” (با حضور آمریکا، ژاپن و استرالیا) در تلاش برای موازنه‌سازی در برابر چین است، پکن این اقدامات را تهدیدی برای منافع خود می‌داند. عضویت هند در این ائتلاف غرب‌گرا، در تضاد آشکار با هدف اولیه بریکس پلاس برای ایجاد موازنه در برابر هژمونی غرب قرار می‌گیرد.

این تضادها تاکنون در چارچوب بریکس پلاس مدیریت‌شده‌اند، اما سؤال اینجاست که آیا با گسترش بریکس و افزایش پیچیدگی‌های ژئوپلیتیک جهانی، این مدیریت همچنان امکان‌پذیر خواهد بود؟
شطرنج قدرت: رقابت‌های پنهان در سایه همکاری
پیچیدگی روابط در بریکس پلاس تنها به تنش هند و چین محدود نمی‌شود. در پس پرده همکاری‌های رسمی، هر یک از اعضای بریکس پلاس بازی ژئوپلیتیک خود را دنبال می‌کنند. روسیه، به‌عنوان قدرت سنتی منطقه آسیای مرکزی، با نگرانی شاهد نفوذ فزاینده چین در این منطقه است. طرح کمربند و راه چین که از قلب آسیای مرکزی می‌گذرد، به‌تدریج حوزه نفوذ سنتی مسکو را به چالش می‌کشد. اگرچه پوتین و شیء جین‌پینگ از “دوستی بدون محدودیت” سخن می‌گویند، اما واقعیت‌های میدانی پیچیده‌تر است.

در آن سوی اقیانوس، برزیل نیز دغدغه‌های خود را دارد. این کشور که زمانی قدرت بلامنازع آمریکای لاتین بود، اکنون با حضور گسترده اقتصادی چین در “حیاط‌خلوت” خود روبروست. سرمایه‌گذاری ۷۰ میلیارد دلاری چین در برزیل طی سال ۲۰۲۳، اگرچه از نظر اقتصادی مطلوب به نظر می‌رسد، اما نگرانی‌های راهبردی را برانگیخته است. برزیل همچنین در تلاش است تا جایگاه خود را به‌عنوان رهبر جهان در حال توسعه حفظ کند، جایگاهی که اکنون با حضور قدرتمند چین به چالش کشیده شده‌است.
مسئله اصلاحات شورای امنیت نیز به نقطه اختلاف دیگری تبدیل شده‌است. در حالی که هند و برزیل خواهان عضویت دائم در شورای امنیت هستند، چین با زیرکی از این خواسته حمایت نمی‌کند. این موضوع به‌خوبی نشان‌می‌دهد که چگونه منافع ملی می‌تواند بر همبستگی درون بریکس سایه بیندازد.

رقابت برای نفوذ در آفریقا نیز به صحنه دیگری از این بازی پیچیده تبدیل شده‌است. چین با سرمایه‌گذاری‌های کلان زیرساختی، روسیه با همکاری‌های نظامی و امنیتی، هند با تمرکز بر آموزش و فناوری، و برزیل با تأکید بر کشاورزی و منابع‌طبیعی، هر یک به‌دنبال گسترش نفوذ خود در قاره سیاه هستند. آفریقای جنوبی و جدیداً اتیوپی، تنها اعضای آفریقایی بریکس، با چالش حفظ توازن بین این منافع متعارض روبه‌رو هستند.
این رقابت‌های چندجانبه، پرسش‌های جدی را درباره آینده بریکس پلاس مطرح می‌کند: آیا این گروه می‌تواند فراتر از منافع ملی اعضا حرکت کند و به یک بلوک منسجم تبدیل شود؟ یا در نهایت به سرنوشت سایر ائتلاف‌های مشابه دچار خواهد شد؟
تضاد سیستم‌ها: دموکراسی، اقتدارگرایی و چالش همگرایی
شاید یکی از شگفت‌انگیزترین جنبه‌های بریکس پلاس، همزیستی نظام‌های سیاسی متفاوت در یک ائتلاف باشد. از یک سوء، هند به‌عنوان بزرگ‌ترین دموکراسی جهان و برزیل با سنت دموکراتیک خود قرار دارند، و از سوی دیگر، چین با نظام تک‌حزبی و رویکرد اقتدارگرایانه حکمرانی می‌کند. روسیه نیز با نظام “دموکراسی هدایت‌شده” خود، در نقطه‌ای بین این دو قطب ایستاده‌است.

این تفاوت بنیادین در نگاه به حکمرانی، چالش‌های جدی در همکاری‌های نهادی ایجاد کرده است. برای مثال، در حالی که دانشگاه‌های هند و برزیل از آزادی آکادمیک برخوردارند و می‌توانند آزادانه به‌نقد سیاست‌های دولتی بپردازند، در چین، پژوهش‌های دانشگاهی تحت نظارت دقیق دولت قرار دارد. این تفاوت رویکرد، همکاری‌های علمی و پژوهشی بین اعضای بریکس پلاس را با محدودیت‌های جدی مواجه کرده است.
مسئله حقوق بشر نیز به یک نقطه اختلاف تبدیل شده‌است. در حالی که هند و برزیل به‌عنوان دموکراسی‌های لیبرال، ناگزیر از پاسخ‌گویی به افکار عمومی و رعایت استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر هستند، چین و روسیه رویکرد متفاوتی به این مقوله دارند. این شکاف ارزشی در مواضع متفاوت اعضای بریکس پلاس در سازمان ملل و سایر نهادهای بین‌المللی نمود می‌یابد.

تفاوت در رویکردهای توسعه‌ای نیز چشمگیر است. مدل توسعه چینی که بر کنترل دولتی و برنامه‌ریزی متمرکز تأکید دارد، با رویکرد بازار محور برزیل و هند تفاوت‌های اساسی دارد. این تفاوت در نگاه به توسعه، همکاری‌های اقتصادی درون بریکس پلاس را پیچیده‌تر می‌کند. برای مثال، در حالی که چین بر سرمایه‌گذاری دولتی در زیرساخت‌ها تأکید دارد، هند و برزیل بیشتر به‌دنبال جذب سرمایه‌گذاری خصوصی و توسعه کارآفرینی هستند. حتی در عرصه فناوری و فضای مجازی نیز این تضادها آشکار است. رویکرد کنترل‌شده چین به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، در تضاد با فضای نسبتاً باز دیجیتال در هند و برزیل قرار دارد. این تفاوت‌ها، همکاری در حوزه‌های نوین مانند تجارت الکترونیک و اقتصاد دیجیتال را با چالش مواجه می‌کند. سؤال اساسی این است که آیا این تفاوت‌های بنیادین در نظام‌های سیاسی و ارزشی می‌تواند در درازمدت با اهداف مشترک اقتصادی و ژئوپلیتیک هم زیستی داشته‌باشد؟

موازنه نابرابر: چالش‌های اقتصادی در سایه اژدها
در میان تمام چالش‌های بریکس پلاس، شاید هیچ‌کدام به‌اندازه عدم توازن اقتصادی میان اعضا چشمگیر نباشد. اقتصاد چین به‌تنهایی بیش از ۷۰ درصد تولید ناخالص داخلی کل بریکس را تشکیل می‌دهد و این عدم توازن، نگرانی‌های جدی درباره سلطه پکن بر این گروه ایجاد کرده است. وقتی بانک توسعه بریکس در سال ۲۰۱۵ تأسیس شد، امید می‌رفت که این نهاد به ابزاری برای توسعه متوازن همه اعضا تبدیل شود، اما آمارها نشان‌می‌دهد که چین بزرگ‌ترین بهره‌بردار از منابع این بانک بوده است.

مسئله دلار زدایی و تلاش برای ایجاد سیستم پرداخت مستقل از دلار نیز با چالش‌های جدی روبروست. در حالی که چین و روسیه مشتاقانه به‌دنبال کاهش وابستگی به دلار هستند، هند و برزیل محتاطانه‌تر عمل می‌کنند. این دو کشور نگران‌اند که جایگزینی یوآن به‌جای دلار، صرفاً به‌معنای جایگزینی یک سلطه با سلطه‌ای دیگر باشد. طرح اخیر برای ایجاد ارز مشترک بریکس نیز با همین چالش روبروست.

رقابت در بازارهای صادراتی نیز به یک چالش جدی تبدیل شده‌است. برای مثال، صنایع نساجی هند و برزیل زیر فشار رقابت شدید تولیدات چینی قرار دارند. در حالی که چین از مزیت هزینه‌های پایین تولید بهره می‌برد، سایر اعضای بریکس پلاس در تلاش‌اند تا از صنایع داخلی خود محافظت کنند. این وضعیت به افزایش اقدامات حمایت‌گرایانه و تنش‌های تجاری درون گروه منجر شده‌است.
چالش دیگر، تفاوت در سطح فناوری و نوآوری است. در حالی که چین با سرمایه‌گذاری عظیم در حوزه‌های پیشرفته مانند هوش مصنوعی و 5G پیشتاز است، سایر اعضا در تلاش‌اند تا این شکاف را پر کنند. این اختلاف سطح فناوری، همکاری‌های صنعتی و نوآورانه را دشوار می‌سازد و می‌تواند به وابستگی بیشتر سایر اعضا به چین منجر شود. با گسترش بریکس پلاس و پیوستن اعضای جدید، این عدم توازن اقتصادی می‌تواند پیچیده‌تر شود. آیا بریکس می‌تواند مکانیسم‌هایی برای توزیع عادلانه‌تر منافع اقتصادی میان اعضا ایجاد کند؟ یا اینکه سلطه اقتصادی چین، در نهایت به تضعیف همبستگی گروه خواهد انجامید؟
آینده بریکس پلاس: از ائتلاف بهسوی یک بلوک قدرت نوین

در مسیر تحولات نظام بین‌الملل، بریکس دیگر همان گروه پنج عضوی سابق نیست. گسترش این گروه و تبدیل آن به “بریکس پلاس” با پیوستن ایران، مصر، اتیوپی و امارات متحده عربی، و صف طولانی متقاضیان عضویت از جمله ترکیه، عربستان و الجزایر، نشان از تحولی عمیق در ماهیت این ائتلاف دارد. این گسترش، در حالی که بر وزن ژئوپلیتیک و اقتصادی گروه می‌افزاید، پیچیدگی‌های جدیدی نیز به چالش‌های موجود اضافه می‌کند.

حضور کشورهای خاورمیانه به‌ویژه ایران، عربستان و امارات، که خود دارای روابط پیچیده و گاه متعارض هستند، معادلات درون گروهی را پیچیده‌تر می‌کند. این کشورها با منابع عظیم انرژی و موقعیت استراتژیک خود، بُعد جدیدی به توانمندی‌های بریکس می‌افزایند، اما همزمان رقابت‌های منطقه‌ای خود را نیز به درون گروه می‌آورند. با این حال، شاید همین تنوع و گستردگی است که بریکس پلاس را به پدیده‌ای منحصربه‌فرد در روابط بین‌الملل تبدیل می‌کند. این گروه اکنون نماینده طیف وسیع‌تری از اقتصادهای نوظهور، از آسیا تا آفریقا و از خاورمیانه تا آمریکای لاتین است. چنین تنوعی می‌تواند به تقویت صدای جهان در حال توسعه در نظام بین‌الملل بینجامد.
موفقیت آینده بریکس پلاس به توانایی آن در مدیریت این پیچیدگی‌های فزاینده بستگی دارد. آیا این گروه می‌تواند مکانیسم‌های مؤثری برای هماهنگی میان منافع متنوع و گاه متعارض اعضای جدید ایجاد کند؟ آیا گسترش جغرافیایی و تنوع اعضا به تقویت این ائتلاف می‌انجامد یا آن را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند؟

آنچه مسلم است، بریکس پلاس دیگر صرفاً یک ائتلاف اقتصادی نیست، بلکه به نمادی از تغییر موازنه قدرت در نظام بین‌الملل تبدیل شده‌است. در جهانی که به‌سوی نظمی چندقطبی حرکت می‌کند، این گروه می‌تواند به الگویی برای همکاری‌های جنوب-جنوب و شکل‌گیری نظم نوین جهانی تبدیل شود، مشروط بر آنکه بتواند چالش‌های درونی خود را مدیریت کند و از تنوع اعضا به‌عنوان نقطه قوت بهره ببرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید