هربرت شیلر در نظریه خود به بررسی نقش اطلاعات و ارتباطات در چارچوب سرمایهداری و اثرات آن بر جامعه میپردازد. او معتقد است که اطلاعات در جامعهی مدرن به یک کالا و ابزار مهم در دست سرمایهداران تبدیل شده و این امر پیامدهای اقتصادی و اجتماعی مهمی به دنبال دارد.
اقتصاد سیاسی ارتباطات در امریکای شمالی، به شدت تحت تأثیر نوشته های دالاس اسمایت و هربرت شیلر است. اسمایت و شیلر در مقایسه با اندیشمندان اروپایی، به ارائه ی برداشت نظری روشن نسبت به ارتباطات کمتر علاقه دارند. آن ها بر این باورند که صنعت ارتباطات به بخش مهمی از یک نظام شرکتی تبدیل شده که هم سودجویانه و هم غیردموکراتیک است.
دالاس اسمیت، برخلاف دیدگاه مارکسیستی که رسانههای جمعی را ابزاری ایدئولوژیک برای طبقه حاکم میداند، به عملکرد اقتصادی این رسانهها در نظام سرمایهداری توجه میکند. به باور او، وظیفه اصلی رسانههای جمعی، فروش ایدئولوژی به مصرفکنندگان نیست، بلکه فروش مخاطبان به تبلیغکنندگان و صاحبان آگهیهاست. او اشاره میکند که مخاطبان، به طور غیرمستقیم برای تبلیغکنندگان کار میکنند، زیرا وقت خود را به رایگان در اختیار رسانهها قرار میدهند و رسانهها نیز این زمان را به عنوان یک «کالا» به تبلیغکنندگان میفروشند (قنبری، 1382: 184).
هربرت شیلر(Herbert Schiller|آمریکا – ۵نوامبر۱۹۱۹ – ۲۹ژانویه۲۰۰۰) نظریهپرداز برجسته ارتباطات، نیز با نگاهی انتقادی به تأثیرات سرمایهداری بر رسانهها و اطلاعات، ایدههای خود را در قالب نظریه “اطلاعات و سرمایهداری” مطرح میکند. وی در تحلیل خود تأکید دارد که در نظام سرمایهداری، اطلاعات به ابزاری برای تقویت قدرت و منافع طبقه حاکم تبدیل میشود. در این نظام، سرمایهدار ساختار اطلاعاتی و رسانهای را به گونهای کنترل میکند که اطلاعات عمدتاً در جهت منافع اقتصادی و سیاسی قدرتهای بزرگ عمل کند.
کنترل اطلاعات از سوی طبقه حاکم
شیلر استدلال میکند که رسانهها و ابزارهای ارتباط جمعی، تحت تأثیر مستقیم طبقه حاکم و بهویژه شرکتهای بزرگ، کارکرد خود را در خدمت اقتصاد سرمایهداری قرار میدهند. به گفته او، اطلاعات بهجای آنکه به مصرفکنندگان خدمت کند، به مصرفکنندگان فروخته میشود و در واقع، هدف اصلی، تبلیغ و فروش محصولات است، نه آگاهیبخشی. وی در این زمینه به ساختارهای تبلیغاتی و نقش ایدئولوژیک رسانهها اشاره میکند که مخاطبان را تشویق به مصرفگرایی میکنند و به آنها یادآور میشوند که ارزشها و نیازهای آنها توسط شرکتهای تجاری تعیین میشود.
نقش شرکتهای چندملیتی در تسلط بر اطلاعات
شیلر از شرکتهای چندملیتی به عنوان بازیگران اصلی در این ساختار اطلاعاتی نام میبرد و آنها را به کنترلکنندگان اصلی جریان اطلاعات در سطح جهانی توصیف میکند. این شرکتها از تواناییهای مالی و دسترسیهای بیحد و مرز خود استفاده میکنند تا بازارهای جهانی را به تسلط خود درآورند. شیلر به نمونههای مشهوری از شرکتهای بزرگ مانند شرکتهای فیلمسازی و پخش ماهوارهای اشاره میکند که با انتشار پیامهای یکسان و ایدئولوژیک، افکار عمومی را به سمتی هدایت میکنند که برای حفظ و تداوم نظام سرمایهداری مفید باشد.
اینترنت و دیجیتالسازی
با ظهور اینترنت و پیشرفت فناوری، شیلر به نقد تاثیر این ابزارهای جدید پرداخته و هشدار میدهد که فناوریهای دیجیتال نیز تحت سیطره سرمایهداری قرار گرفتهاند. او به صنعت تولید محتوای دیجیتال اشاره میکند که بخش عمدهای از درآمد خود را از تبلیغات و فروش دادهها بهدست میآورد. این روند، اخلاق اطلاعاتی را به مخاطره میاندازد، چرا که اطلاعات به کالایی برای فروش تبدیل میشود و هدف اصلی، سودآوری است.
پیامدهای اجتماعی و فرهنگی
شیلر در نظریه خود به پیامدهای فرهنگی و اجتماعی این جریان سرمایهداری اطلاعاتی اشاره میکند. او میگوید که این روند منجر به ایجاد فرهنگی سطحی و تودهای شده که ارزشها و نیازهای واقعی جامعه را نادیده میگیرد. مصرفگرایی به بخشی از هویت مردم تبدیل شده و سیستمهای رسانهای نیز سبک زندگی مصرفگرایانه را تبلیغ و تقویت میکنند. وی در این باره میگوید که “رسانهها ابزارهایی برای اطمینان از اینکه نظام سرمایهداری به طور مسالمتآمیز پذیرفته شده و حمایت میشود” هستند.
شیلر معتقد است که سرمایهداری با تصاحب و کنترل ساختارهای اطلاعاتی و رسانهای، به دنبال این است که فرهنگ و جامعه را به شکلی همسو با منافع خود شکل دهد. در نتیجه، اطلاعات نه به عنوان ابزاری برای افزایش آگاهی عمومی، بلکه به عنوان کالایی در خدمت بازار و سرمایهداری عمل میکند.