فارنافرز، ماهنامه علمی، تخصصی آمریکایی است این مجله یکی از معتبرترین مجلات در حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل است. در این تحلیل در تلاش است تا نسخهای تازه و درست به دولت جدید ایلات متحده برای رهبری جهان ارائه کند. در ادامه بخشهای مهم این تحلیل را میخوانید؛
مقدمه تحلیل: در ژوئیه ۲۰۰۹، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه اولین سخنرانی مهم سیاست خارجی خود را در شورای روابط خارجی ایراد کرد. او استدلال کرد که ایالات متحده هنوز نیاز دارد که یک رهبر جهانی باشد، اما باید به شیوه ای متفاوت از زمان جنگ سرد رهبری کند. او گفت: « ما با ایجاد همکاری بیشتر میان تعداد بیشتری از بازیگران و کاهش رقابت، تعادل را از یک جهان چند قطبی و به سمت یک جهان چند شریک هدایت خواهیم کرد.»
دولت بایدن در حال ساختن نسخه خاص خود از دنیای چندشریک است. اتحادهای سنتی مانند ناتو را احیا و گسترش داده و مجموعه ای از مشارکت های دیپلماتیک و امنیتی جدید را تقویت و ایجاد کرده است.
برای رسیدن به تعادل درست، دولت بعدی باید با طیف گسترده تری از بازیگران جهانی همکاری کند، این مشارکت ها را بیشتر بر تهدیدات جهانی وجودی تمرکز کند و جهانی غیر متمرکزتر و آشفته تر را که از رهبری بخشهای مختلف استقبال میکند، بپذیرد.
برای رسیدن به تعادل درست، دولت بعدی باید با طیف گسترده تری از بازیگران جهانی همکاری کند، این مشارکت ها را بیشتر بر تهدیدات جهانی وجودی تمرکز کند و جهانی غیر متمرکزتر و آشفته تر را که از رهبری بخشهای مختلف استقبال میکند، بپذیرد.
این یک نسخه از دنیای چند شریک است. دولت هریس احتمالا آن را دنبال خواهد کرد، استراتژی همکاری بایدن را بنا خواهد کرد و آن را در این مسیر حرکت خواهد داد. در مقابل، دولت ترامپ احتمالاً تنها بر اساس مبادلات خاص وارد مشارکت خواهد شد.
دولت ها هنوز در الویت هستند. ایالات متحده برای دستیابی به منافع واقعی یک جهان چندجانبه، باید دیپلماسی خود را بسیار فراتر از دولت ها گسترش دهد.
مقامات ایالات متحده باید به شدت در مورد چگونگی مشروع ساختن ائتلاف های جهانی از انواع مختلف تا حد امکان فکر کنند. سازمان ملل و دیگر سازمان های بین المللی و منطقه ای میراث دار آن چیزی هستند که محققان آن را «مشروعیت ورودی» می نامند؛ یعنی ساختارها و فرایندهای آنها برای تصمیمگیری رسمی به طور گسترده درک و پذیرفته شده است. اما مشارکت با دیگر بازیگران کم تر شناخته شده نیاز به «مشروعیت خروجی و نتیجه» یا نشان دادن اینکه این گروه ها و ائتلافها می توانند اهداف اعلام شده خود را محقق کنند، خواهد داشت.
بر اساس استراتژی امنیت ملی 2022، «چالش های استراتژیک» پیش روی ایالات متحده در دو سطل قرار میگیرند: رقابت بین «قدرت های بزرگ» برای شکل دادن به نظم جهانی بعدی و رویارویی با «چالشهای مشترکی که از مرزها عبور می کنند»، از جمله “تغییر آب و هوا، ناامنی غذایی، بیماریهای واگیر، تروریسم، کمبود انرژی، [و] تورم.» اولی را می توان تهدیدات ژئوپلیتیکی و دومی را تهدیدات جهانی نامید.
در یک اقدام تاریخی، استراتژی امنیت ملی تاکید کرد که تهدیدات جهانی «در هسته امنیت ملی و بین المللی» قرار دارند و بنابراین شایسته همان توجه به چالش های ژئوپلیتیک هستند. با این حال، در عمل، اجرای یک استراتژی که تلاش می کند به طور همزمان بر رقابت با دشمنان و همکاری با کشورها در چالش های جهانی تمرکز کند، دشوار شده است.
تنش ها و اختلافات ژئوپلیتیک می تواند در مسیر رویکرد جمعی مورد نیاز برای مقابله با مشکلات جهانی قرار گیرد. آن ها همچنین یک مانع لجستیکی را مطرح می کنند: برای مقامات امنیت ملی، ضرورت جنگ اغلب همه مسائل دیگر را کنار می زند.اینجا جایی است که واشنگتن باید فراتر از دیپلماسی واقع گرایانه نگاه کند و در مورد رهبری آمریکا متفاوت فکر کند.
یک دولت جدید می تواند این رویکرد را برای هر یک از اهداف توسعه پایدار سازمان ملل اعمال کند. ایالات متحده ممکن است هنوز نیاز به منصوب کردن فرستادگان دیپلماتیک ویژه مانند جان کری، وزیر امور خارجه پیشین برای رسیدگی به مذاکرات بین ایالتی داشته باشد، اما بسیاری از مهم ترین کارها در پشت پرده اتفاق می افتد. واشنگتن نیازی به رهبری ندارد، بلکه فقط به بذر نیاز دارد.
دیگر راهبرد تحلیلگر فارنافرز، حرکت آمریکا به سوی یک «جهان باز» است، «یک جهان باز ممکن است همیشه دموکراتیک نباشد اما دنیایی بدون حوزه های قدرت بزرگ مورد علاقه است، دنیایی که به گفته بلینکن «کشورها در انتخاب راه ها و شرکای خود آزاد هستند.»
استراتژی امنیت ملی که به ساخت جهانی چندجانبه اختصاص دارد، هنوز جای زیادی برای ایالات متحده برای رهبری در صحنه جهانی باقی خواهد گذاشت. علاوه بر این، پذیرش مشارکتهای چند بخشی، با توجه به استقلال و انرژی نهادهای مدنی، شرکتی، بشردوستانه، فن آوری، علمی و آموزشی آمریکا، به جوامع باز مانند ایالات متحده در رقابت های ژئوپلیتیکی کمک میکند
اگر ترامپ رئیس جمهور بعدی باشد، چگونه با این وضعیت مواجه خواهدشد؟ تحلیلگر فارن افرز پیش بینی میکند که، « دولت دوم ترامپ هرگز با شراکت پیش نخواهد رفت. فقط مشارکتهای خاص، که بر مبنای معاملاتی به نتیجه می رسند، به عنوان راهی برای اجازه دادن به واشنگتن برای تغییر مسیر دیده میشود.»
دولت هریس احتمالا براساس مشارکتهایی که بایدن تجدید کرده اما زمان بیشتری را نیز به مقابله با تهدیدات جهانی مانند تغییرات آب و هوایی و بیماری های عفونی اختصاص خواهد داد. باتوجه به سابقه هریس به عنوان دادستان، ممکن است او همکاری هایی را باهدف رساندن مجرمان جهانی به عدالت ایجاد کند و به آنچه دیوید میلیبند، رئیس کمیته امداد بین المللی «عصر مصونیت» خوانده است، پایان دهد.
در صورت ریاست جمهوری هریس؛ «دولت هریس احتمالا براساس مشارکتهایی که بایدن تجدید کرده پیش خواهد رفت، باتوجه به سابقه هریس به عنوان دادستان، ممکن است او همکاری هایی را باهدف رساندن مجرمان جهانی به عدالت ایجاد کند و به آنچه دیوید میلیبند، رئیس کمیته امداد بین المللی «عصر مصونیت» خوانده است، پایان دهد.»
نتیجهگیری: « جایگزین کردن شرکا برای قطبها، و اندازه گیری قدرت نه تنها از نظر تولید ناخالص داخلی یا قدرت نظامی بلکه از نظر توانایی انجام کارها، نظم بین المللی قرن بیست و یکم را با مجموعه ای از پلتفرمها برای همکاری بازیگران دولتی و جهانی در مقابله با چالشهای خاص میداند، دنیای چندجانبه، چشم اندازی موزون از هماهنگی جهانی نیست. این پیش شرط لازم برای بقا است.»