برهنگی شکل جدیدی از انقلابیگری است که در پارادایم زن، زندگی و آزادی با سوءاستفاده از حرکات نامتعارف یکی از دانشجویان دانشگاه آزاد کلید خورده است و پیش از این که در پی احقاق حق زنان باشد، به دنبال برآورده کردن اهداف نظامی است.
ماجرای دانشجوی دانشگاه علوم تحقیقات فارغ از فضایسازی های مسمومی که درباره انگیزه آن شده است از نظر هر عقل سلیمی با رفتارهای عرفی و منطقی در جامعه ایرانی و بسیاری از کشورهای دیگر سازگار نیست و صرفا ناشی از یک فشار روانی آنی است که به این شکل نمود و بروز پیدا کرده است.
واکنش دانشگاه آزاد به اقدام منافی عفت دانشجوی علوم و تحقیقات
بنا به گفته مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد پس از انتقال این دانشجو به کلانتری و با بررسی تیمهای پزشکی مشخص شده است که وی تحت فشارهای روحی شدید و دارای اختلال روان بوده است.
اطلاعات موثق از منابع اطلاعاتی نیز بیانگر این است که این دانشجو در حال حاضر در یکی از بیمارستانهای تهران تحت معاینات روانپزشکی است.
اما آن چه در این میان پیش از رفتار خلاف عرف یک دانشجو مانند بمب در فضای رسانهای ترکید، گستردگی دامنه موجسواری عجیب و کاسبی سیاسی از این حادثه و نحو پرداختن به آن بود که اصل ماجرا را به حاشیه برد. تبدیل رفتار ناشی از اختلال شخصی، به یک کنش اعتراضی – انقلابی و هدایت آن به کانال مبارزه با حجاب اجباری پس از وایرال غیراخلاقی ویدیوی دانشجوی علوم تحقیقات به سرعت کلید خورد. این حرکت با چهارشنبههای سفید مسیح علینژاد کانالیزه شده بود و پس از جان باختن مهسا امینی به نقطه جوش رسید.
برساختن زن زندگی آزادی دوم از دانشجوی علوم تحقیقات
حجم طرحهایی که با فاصله بسیار کوتاه از واقعه دانشگاه آزاد در صفحات متعدد فضای مجازی دست به دست شد نیز حاکی از آمادگی برای ماهیگیری از آب گلآلود و برساختن زن زندگی آزادی دوم است که نشان میدهد صرف نظر از جریحهدار شدن احساسات عمومی همان جریانی که در زمان درگذشت امینی با موجسواری روی احساسات عمومی در صدد تحقق اهداف براندازانه بود، دوباره مترصد دستاویز قرار دادن یک حادثه جدید است.
در سال ۱۴۰۱ صرفا مرگ ناگهانی یک دختر جوان عاملی برای بازی با احساسات و افکار عمومی شده بود اما موج سواران این بار با سرپوش گذاشتن بر روی یک عمل خلاف عرف آن را تبدیل به اقدام «انقلابی» کردند و به سرعت پوسترهایی با مضامین «زن، زندگی و آزادی» را بروز رسانی کردن و حتی برای شبیهسازی بیشتر آن با سال ۱۴۰۱ هشتگ مهسا امینی را نیز داغ کردند.
مثلا مهدی یراحی یکی از خوانندگانی که از سوی جریانهای حامیاش «خواننده ترانههای اعتراضی» لقب گرفته است در واکنش به این حادثه با هشتگ مهسا امینی نوشته است: «بانگ رسای زن است.» وی که در جریان گسل اجتماعی «زن، زندگی و آزادی» نقش فعالی داشت حالا در تداوم ماموریت سابقش دوباره در تلاش است تا به این رخداد غیرسیاسی، سبقه اعتراض سیاسی بدهد.
علاوه بر یراحی، کتایون ریاحی و پانتهآ بهرام نیز از بازیگرانی هستند که در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ نقش فعالی داشتند و حالا دوباره با ادعای حمایت از دانشجوی دانشگاه علوم تحقیقات وارد عرصه مبارزه برای حقوق زنان شدهاند. حمایت این افراد به گونهای است که گویی دانشجوی مذکور پس از حرکت اعتراضی برای احقاق حقوقش بازداشت شده و حالا تحت شکنجه و بازجویی است! نکته طنز ماجرا این جاست که مریم کیان ارثی، وکیل کتایون ریاحی در پستی اینستاگرامی اعلام کرده است که وکالت دانشجوی علوم تحقیقات را به صورت رایگان به عهده میگیرد!
البته باید از خانم وکیل پرسید کسی که در بیمارستان بستری است نیاز به پزشک و پرستار دارد یا وکیل؟! پرسشی دیگری که باید از خانم وکیل پرسید در باب علت مساله و نظر قانونی دباره چنین اختلالاتی است؟! هر چند خانم وکیل علت فداکاریش را اطلاع از دستگیری دانشجوی علوم تحقیقات ذکر کرده است اما معلوم نیست در مقام یک وکیل چگونه بدون مستندات و ادله چنین اتهامی را وارد میکند و چه پاسخی در برابر خانم دانشجو، فرزندان و سایر اعضای خانوادهاش دارد؟!
درخواست دانشگاه و خانواده دانشجو و گوشی که شنوا نیست!
دلسوزیها برای دانشجوی دانشگاه آزاد در فاصله اندکی پس از خبری شدن ماجرای وی صرفا محدود به تفویض نماد جدید خیزش یک انقلاب موهوم و ارائه خدمات وکالت رایگان به وی نماند. ویدئوی ضبط شده از این دانشجو نه تنها در کانالهای تلگرامی وایرال شد بلکه به طور کامل در صفحات مجازی بسیاری از سلبریتیهای ساکن اروپا و آمریکا بازنشر شد و این اقدام غیراخلاقی در حالی صورت گرفت همسر سابق دانشجوی مذکور درخواست کرده بود از انتشار ویدئوی مذکور خودداری شود.
وی درباره علت این درخواست گفته بود: «خواهش می کنم به خاطر آینده بچههایش این فیلم را انتشار ندهید.» اما درخواست صادقانه پدری که نگران آینده کودکانش بود در توقف سوءاستفاده جریان برانداز تاکنون نتیجهای نداشته است!
پیش از انتشار این فیلم نیز مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد در توئیتی نوشته بود: «دانشجوی دانشگاه علوم تحقیقات تهران از همسر خود متارکه و مادر دو فرزند است و شدیداً به لحاظ عاطفی دچار مشکلات عدیدهای بوده است. از مردم تقاضا داریم ضمن پرهیز از شایعات مراعات حال ایشان و دو فرزندشان را داشته باشند.»
هر چند درخواستهایی از این دست در فضای رسانهای داخلی فارغ از گرایشهای فکری دست به دست شد تا حرمت یک خانواده و کودکانش شکسته نشود اما باید دید مدعیان دفاع از حقوق زنان در دوراهی منافع شخصی و آبروی یک خانواده، انتخاب منافع شخصی را چگونه برای هوادارانشان توجیه میکنند؟!
ماجرا زمانی قابل تاملتر میشود که علاوه بر رسانههای فارسی زبان بیگانه و سلبریتیهایی که در سال ۱۴۰۱ با توهم به پایان رسیدن جمهوری اسلامی مقابل آن صفآرایی کردند؛ گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل و سازمان عفو بینالملل نیز بر خلاف رسالت سازمانهای متبوعش وارد پروژه براندازی شد و در توئیتی نوشت: «مقامهای ایرانی باید فورا و به طور نامشروط دانشجویی را آزاد کنند. این فاصله باید مانع شکنجه و سایر بدرفتاریها با او شوند و مطمئن شوند که به اعضای خانواده و وکیل دسترسی دارد. ادعاهای ضرب و خشونت جنسی علیه او در جریان بازداشت باید به طور مستقل و بیطرفانه مورد بررسی قرار گیرد.»
«مای ساتو» در حالی این ادعا را مطرح کرد که میتواند بدون لکهدار کردن جایگاهی که در آن قرار دارد و مشارکت در بازی رسانهای جنگطلبان، آغاز و پایان یک رویداد کاملا غیرسیاسی را از طریق عوامل و امکاناتی که در دست دارد، بررسی کند تا در حد وکیلی که با کاسبی از بحرانهای روانی یک دانشجو در صدد دست و پا کردن نام و نشانی برای خود است، تنزل نکند.
سیر تطور برهنگی و نسبت آن با انقلابی بودن
سوالی که حتی پیش از سوءاستفاده از ماجرای دانشگاه آزاد نیز در میان فعالان حقوق زنان مطرح بود چگونگی تبدیل «برهنگی» به یک کنش آوانگارد «انقلابی» است که پس از پاییز سال ۱۴۰۱ کم و بیش زمینههای آن فراهم شده بود.
زمانی رسانههای بیگانه از ظرفیت زنان و دختران معترض به حجاب برای زمینگیر کردن حاکمیتی که در پی اجرای احکام شرعی است استفاده میکردند و هنگامی که پس از موجهای اعتراضی که این رسانهها ایجاد میکردند، با فرد خاطی از سوی نهادهای قانونی برخورد میشد، نوبت انداختن توپ به نهادهای حقوق بشری برای ایجاد فشار و تحریم میرسید.
اما رسانههای مذکور این بار از برهنه شدن یک دانشجو حرکت انقلابی و اعتراضی ساختهاند و هیچ عقل سلیمی هم پاسخگو نیست که چرا به یکباره آزادی در انتخاب پوشش به عنوان یک حرکت اعتراضی تبدیل به آزادی برای برهنگی شده است. آیا اگر یک دانشجو در دانشگاههای کشورهای دیگر دست به چنین اقدامی بزند با سرعت بسیار بالایی پوسترهای انقلابی وی با ضریب بسیار بالایی طراحی و منتشر میشود؟ آیا اصلا این رسانهها قراین و شواهدی برای انگیزه سیاسی دانشجوی علوم تحقیقات دارند؟
حتی سلبریتی هایی که سابقه برهنگی روی استیجهای کشورهای اروپایی را دارند و اکنون بدون هیچ ملاحظه اخلاقی و انسانی در حال انتشار ویدئوی برهنه یک مادر هستند، زمانی که در ایران بودند با توجه به هنجارهای فرهنگی کشورمان دست به چنین رفتاری نمیزدند. بنابراین اولا چگونه برهنه شدن را سمبل یک خیزش جدید با سبقه سیاسی میدانند و ثانیا با چه مکانیزم توانایی نیتخوانی را بدست آوردهاند؟
به نظر میرسد دلسوزیهای آن سوی آبی برای نوع پوشش بانوان ایرانی – که تنها تصمیمگیر در این زمینه باید خودشان باشند – فروکاستن مسائل زنان و دختران جامعه ایرانی به نحوه پوشش و سرمایهگذاری گسترده برای تغییر آن، صرفا در راستای اهداف سیاسی انجام میشود و حالا که موضوع از «نحو پوشش» به «عدم پوشش» تغییر کرده باز هم همچنان برای تحقق اهداف سیاسی خود یک اقدام غیرمتعارف را تبدیل به سمبل یک «انقلاب» خودخوانده کردهاند. در راستای سیر دگردیسی فوق، احتمالا در آینده نزدیک برخورد نهادهای رسمی با هر نوع هنجارشکنی از سوی برخی زنان تبدیل به مصداق سرکوب حقوق آنها خواهد شد.
همزمانی با احتمال پاسخ ایران به اسرائیل و به حاشیه کشیدن آن
یکی دیگر از دلایل مواجهه غیرمنطقی پروپاگاندای رسانهای بیگانگان با رفتار غیرمنطقی یک دانشجو، هم زمانی تصادفی آن با موضعگیری رهبرانقلاب و مقامات نظامی و سیاسی ایران درباره قطعیت پاسخ «کوبنده» ایران به اسرائیل است.
حادثه دانشگاه آزاد صرفا میتوانست سوژه صبح امروز روزنامههای حوادث کشور باشد اما تبدیل به یک مسئله سیاسی شده که حتی گزارشگر ویژه سازمان ملل نیز حالا دیگر نگران آن است. علت هجمه کاریکاتوری روی ایران برای چیست؟
رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل در ماههای اخیر، ناتوانی تقابل نظامی این رژیم را برای افکار عمومی داخلی اسرائیل، مردم و سران منطقه که زمانی در تکاپو «پیمان ابراهیم» بودند و حتی حامیان غربی رژیم آشکار کرد. حالا نیز ایران در پی حمله کوبنده به اسرائیل است تا ضربه دیگری برای این رژیم در تاریخ تقابلش با ایران رقم بزد. اسرائیل و حامیانش برای تداوم موجودیت این رژیم علاوه بر تجهیز نظامی آن ناچار هستند تا تقابل در زمین فرهنگی را نیز بیش از گذشته در دستور کار قرار دهند تا حاکمیت ایران وارد عرصه جنگ فرسایشی فرهنگی شود و به تبع آن توانایی اش در تقابل نظامی تقلیل پیدا کند.
استراتژی فوق با توجه به احتمال پاسخ قریبالوقوع به اسرائیل میتواند تلاشی برای کاهش بازتاب ضعف نظامی اسرائیل در رسانههای جهان و تحتالشعاع قرار دادن موفقیتهای ایران در این عرصه نیز باشد.