رفتار ترامپ در مقابل ایران چگونه خواهد بود؟

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی الف، با رصد اخبار و رویدادهای مهم، همچنین تحلیل‌های صورت گرفته در این زمینه، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

روزنامه هم میهن، دیروز تیتر زد: بررسی مواضع رسمی مسکو و چین پس از حمله اسرائیل به خاک ایران: چین و روسیه کجا هستند؟ فاضل میبدی هم توئیت زده: «چرا روسیه، حمله اسرائیل را محکوم نکرد؟» و روزنامه شرق می‌نویسد: «برای پایان دادن به حملات متقابل ایران و اسرائیل، باید با اروپا و آمریکا مذاکره کرد. آمریکا تنها کشوری است که ممکن است بتواند بر خودسری‌های اسرائیل لگام بزند. ایران باید هرچه زودتر تعاملات و کار با آمریکا و اروپا را شروع کند».
اما واقعیت‌های صحنه سیاست چه می‌گوید؟ ما در حالی که با خصومت صد در صدی و فزاینده آمریکا و اروپا در ادوار مختلف روبه‌رو بوده‌ایم، توانستیم شراکت‌های اقتصادی و سیاسی با کشورهایی مانند چین و روسیه برقرار کنیم و از فشارهای غرب بکاهیم. در عین حال، هرگز برای امنیت و اقتدار خود، به امید هیچ کشوری ننشستیم و توانستیم موفقیت‌های بزرگی از جمله در حوزه دفاعی و نظامی به دست‌آوریم که حیرت شرق و غرب را برانگیخته است.

در موضوع شرارت رژیم صهیونیستی و نقش آمریکا هم، ماجرا کاملاً روشن است. آقای عراقچی وزیر امور خارجه، اخیراً تصریح کرد: «رژیم اسرائیل بدون آمریکا هیچ توانی در منطقه ندارد و آمریکا در تمام جنایت‌هایی که اسرائیل در منطقه از جمله در غزه و لبنان انجام داده شریک است. در عملیات اخیر نیز، مشارکت آمریکایی‌ها کاملاً برای ما روشن است و حداقل آن این است یک کریدور فضائی در اختیار اسرائیل قرار داده‌اند».
صحنه پریشب شورای امنیت سازمان ملل هم فضا را کاملاً روشن کرد. آقای ایروانی، نماینده کشورمان در این نشست گفت: «آمریکا در تجاوزات رژیم صهیونیستی، شریک جرم است و عواقب آن را متحمل خواهد شد. این حمایت بی‌قید و شرط، رژیم صهیونیستی را وقیح‌تر کرده است. پاسخ ما به رژیم صهیونیستی کاملاً منطبق با حقوق بین‌‌الملل خواهد بود».

اما مواضع چین، روسیه و آمریکا در نشست شورای امنیت؛ نماینده روسیه در این نشست گفت: «حملۀ اسرائیل به ایران، غیرمسئولانه بود. آمریکا نه‌تنها سعی نکرد آنها را منصرف کند، بلکه گفت که اسرائیل می‌تواند حمله کند. واشنگتن علاوه‌بر هماهنگی، اطلاعات هم در اختیار اسرائیل قرار داده است. ایران به ‌شکل بی‌سابقه‌ای خویشتنداری پیشه کرده و کوشیده به اقدام غیرقابلِ پذیرشِ اسرائیل، با آرامش پاسخ دهد. اسرائیل با حمایتِ آمریکا جرئت می‌کند که کارهای فعلی‌اش را در منطقه ادامه دهد. اقدامات خصمانه اسرائیل علیه ایران باید متوقف شوند. از اسرائیل می‌خواهیم از اقدامات تحریک‌آمیز بیشتر خودداری کند؛ چراکه برایش عواقب خواهد داشت». نماینده چین هم اظهار کرد: «ما هرگونه حمله به ایران را محکوم می‌کنیم. ما با هرگونه اقدام تهاجمی که صلح و امنیت منطقه را تهدید کند، مخالف و به‌شدت نگران تشدید تنش‌ها و اقدامات اسرائیل هستیم. برای حل تنش‌ها در خاورمیانه نیاز به آتش‌بس در غزه هستیم. برخی از طرف‌های شورای امنیت حاضر نیستند که همکاری کنند.

اما موضع وقاحت‌آمیز نماینده آمریکا: «ما به حمایت خود از اسرائیل ادامه خواهیم داد و همیشه در کنار اسرائیل خواهیم بود. از ایران می‌خواهیم حملاتش به اسرائیل را متوقف کند. اسرائیل حق دارد در برابر اقدامات ایران از خودش دفاع کند و پاسخ متناسب بدهد سخنان حمایت‌آمیزِ نمایند روسیه از ایران بی‌ارزش بود. حمایتِ روسیه از ایران باعث نمی‌شود که ارادۀ خود را از دست بدهیم. روسیه از ایران حمایت می‌کند تا در مقابل از حمایتِ ایران برخوردار باشد».
چرا درست دیدن این صحنه روشن، برای برخی عناصر سیاسی دشوار است؟ ایراد، از فهم نادرست است، یا از سرسپردگی؟ درست در متن شرارت‌های دشمن، این تحلیل‌های گمراه‌کننده اتفاقی است یا از ستاد مشخصی، هماهنگی و مدیریت می‌شود؟

تحمیل آتش‌بس یا حمله موشکی؟
روزنامه وطن‌امروز نوشت:
۴ روز پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله، ایران آتش موشک‌هایش را که در انتظار آتش‌بس در غزه و لبنان خاموش نگه داشته بود، روشن کرد و «وعده صادق ۲» رقم خورد تا نشان دهد ایران همیشه منتظر تحقق وعده‌های غرب باقی نمی‌ماند. با این حال جریان داخلی معترض به سکوت موشکی ایران پس از ترور هنیه در تهران، راضی نشد و معتقد بود اگر پس از ترور هنیه، حمله اتفاق می‌افتاد، اکنون سید مقاومت ترور نمی‌شد؛ ادعایی که البته حتی از مسیر تحلیل هم اثبات نمی‌شود، چه رسد به استدلال.
در بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح ایران هم که پس از تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران صادر شد، به این آتش‌بس باز هم اشاره می‌شود و «ضمن محفوظ داشتن حق پاسخ قانونی و مشروع خود در وقت مقتضی، برقراری آتش‌بس پایدار در غزه و لبنان برای جلوگیری از کشتار مردم بی‌پناه و مظلوم» را مورد تأکید قرار می‌دهد. این یعنی ایران آمادگی دارد در ازای برقراری آتش‌بس از پاسخ به تجاوز رژیم صهیونیستی صرف‌نظر کند و باز، این یعنی ایران آماده دادن چنین پاسخی است و البته مثل همان «وعده صادق۲» تا همیشه هم منتظر تحقق آتش‌بس نمی‌نشیند و گزینه‌های مختلف را روی میز خود نگه داشته است.

اما چشم‌پوشی از پاسخ به اسرائیل در ازای آتش‌بس مخالفانی جدی هم دارد. جریانی در ایران شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را به مثابه یک ایدئولوژی پذیرفته و در این نگاه، جنگ فقط حمله نظامی است و هر نوع تلاش برای آتش‌بس یعنی عقب‌نشینی غیرتاکتیکی و مذموم. در این نگاه ما تا دم مرگ می‌جنگیم اما با دشمن پای میز مذاکره نمی‌نشینیم. در سوی دیگر، هر نوع آتش‌بسی موافقانی جدی دارد که تلاش می‌کنند با کوچک‌نمایی اقدامات طرف صهیونیست، ایران را از هر نوع پاسخ به اسرائیل بازدارند. آنها ضدجنگ بودن را مانیفست خود قرار داده‌اند و جنگ را چنان وسیع معنا کرده‌اند که هر نوع عملیات نظامی، حتی از نوع واکنش برابر متجاوز را هم شامل می‌شود.
گروه اول، مسئولان ایران را به سازش و بی‌غیرتی متهم می‌کنند و گروه دوم از این مسؤولان چهره‌ای جنگ‌طلب و بی‌منطق ارائه می‌دهند. نیروهای مسلح ایران هم در میان اعمال فشار این دو گروه مانده‌اند و همین فشارهای دوسویه شرایط را برای تشخیص درست و تصمیم‌گیری مناسب سخت می‌کند.

یک نکته مهم در این دوگانه حمله نظامی یا آتش‌بس این است که ایران آتش‌بس را برای خود نمی‌خواهد و از قضا آمادگی دارد مثل دو دفعه قبل صدها موشک روانه سرزمین‌های اشغالی کند و نمایشی از غیرت نیروهای نظامی ایران و اقتدار کشور و ذلت اسرائیل را با اکران جهانی و زنده اجرا کند اما اولویت ایران چیزی است که ماشین تروریسم صهیونیست‌ها را در غزه و لبنان متوقف کند و با تحمیل آتش‌بس مورد رضایت محور مقاومت، اهل غزه و لبنان بتوانند به خانه‌های خود، اگر چه ویران و فروریخته بازگردند.
هم از این رو است که آمادگی ایران برای چشم‌پوشی از حمله موشکی به اسرائیل، نه یک عقب‌نشینی، بلکه یک فداکاری از سوی جمهوری اسلامی ایران در مسیر هزینه دادن برای فلسطین است. این فداکاری بویژه از سوی فرماندهان نظامی ایران پررنگ‌تر است. برای یک فرمانده نظامی که انتخاب کرده عمرش را در جنگ بگذراند، گاهی نجنگیدن هم همچون جنگیدن فداکاری است، بنابراین آتش‌بس را نباید همیشه سازشی سیاه دید، بلکه جزئیات آن و آنچه مورد توافق قرار می‌گیرد، باید مبنای قضاوت قرار گیرد.

پیشنهادات بنزینی به دولت پزشکیان 
روزنامه فرهیختگان نوشت:
یکی از مباحث چالش‌برانگیز مربوط به بودجه سال آتی، مطرح شدن موضوع افزایش قیمت بنزین در سال آینده بود. در جریان بررسی کلیات لایحه بودجه 1404 حسین صمصامی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس مدعی شد دولت چهاردهم قصد دارد در سال آینده بنزین را 40 درصد گران کند. طبق گفته این نماینده مجلس، دولت 20 هزار میلیارد تومان درآمد از محل افزایش قیمت بنزین لحاظ کرده است. لازم به ذکر است در حال حاضر میانگین قیمت بنزین سهمیه‌ای و آزاد به ازای هر لیتر به ترتیب 1500 و 3000 تومان است که افزایش 40 درصدی قیمت، به معنای بنزین سهمیه‌ای 2100 تومانی و بنزین آزاد 4200 تومانی به ازای هر لیتر خواهد بود. پس از طرح این موضوع از سوی صمصامی، مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور نیز در واکنش به برنامه دولت درباره قیمت‌گذاری بنزین، بحث اصلاح قیمت را تکذیب نکرد و به رفع ناترازی انرژی با راهکارهای عملی تأکید کرد.

با روند فعلی، پیش‌بینی می‌شود واردات بنزین و گازوئیل در سال جاری به 6 میلیارد دلار افزایش یابد و در سال 1404 نیز میزان ارزبری ناشی از واردات سوخت حداقل 8 میلیارد دلار برآورد می‌شود. حال سؤال اصلی اینجاست که راهکار پزشکیان برای رفع ناترازی بنزین و همچنین توزیع عادلانه یارانه آن چه می‌تواند باشد؟ به نظر می‌رسد دولت می‌تواند معضل فعلی بنزین را در قالب دو سناریو طراحی و اجرا کند تا هم مقداری از مشکلات فعلی ناترازی بنزین کاسته شده و هم فشار اقتصادی به مردم وارد نشود. چهارچوب کلی این راهکار می‌تواند در قالب مدل سهمیه سوم تعریف شود که در دو سناریو قابل اجراست.

سناریوی اول
در این مدل، قیمت سهمیه اول و دوم ثابت باقی می‌ماند اما میزان دو سهمیه اول و دوم به گونه‌ای تعریف می‌شود که کل مصرف بنزین خودروها در این دو سهمیه با تولید داخلی بنزین معادل روزانه 105 میلیون لیتر پاسخ داده شود. حال برای مصرف مازاد بر این دو سهمیه، قیمت بنزین به نرخ وارداتی تعریف می‌شود و به اصطلاح سهمیه سومی با قیمت وارداتی تعیین می‌شود. در این شرایط مصارف خارج از الگوی دو سهمیه اول و دوم، با قیمت فوب واردات شده و با همان قیمت نیز در داخل کشور به فروش می‌رسد. طبق برآوردها، اصابت سهمیه سوم با تقریب خوبی به سه دهک بالای جامعه خواهد بود و نیاز مابقی مردم با همان سهمیه اول و دوم تأمین می‌شود. نمودار این گزارش نشان می‌دهد مصرف بنزین دهک دهم جامعه شهری تقریبا 13 برابر دهک اول است و در جامعه روستایی این نسبت به بیش از 26 برابر می‌رسد. درنتیجه سهمیه سوم و قیمت آن نیز به دهک بالای جامعه برخورد خواهد کرد. سهمیه و قیمت بنزین برای خودروهای عمومی از این مدل استثنا می‌شود. همچنین برای موارد خاص مثل ساکنان مناطق اقماری کلان‌شهرها که جزء سه دهک بالای جامعه نیستند ولی مصرف بالایی دارند نیز می‌توان تدبیر جداگانه‌ای اندیشید، به عنوان مثال با توسعه سوخت جایگزین CNG و LPG در این مناطق و هدایت تقاضا به این سمت، هزینه سوخت این خانوارها را نیز کاهش داد. درمجموع سهمیه سوم یک مدل برای رفع ناترازی بنزین و توزیع عادلانه‌تر یارانه آن است و ضمن رعایت ملاحظات جزئی‌تر، این چهارچوب می‌تواند ذیل یک برنامه جامع مورد استفاده قرار گیرد.

در سناریوی دوم می‌توان سه پله قیمتی یا سه سهمیه داشت. سهمیه اول عمدتا مربوط به حمل‌و‌نقل عمومی و یک حداقل سهمیه است. این سهمیه در اصلاح اول می‌تواند افزایش جزئی را تجربه کرده و در کانال زیر 2 هزار تومان بماند. پله دوم، سهمیه فعلی 3 هزار تومانی است که می‌تواند تا 4 هزار یا 4200 تومان (افزایش 40 درصدی) افزایش یابد. پله سوم می‌تواند میانگین وزنی از قیمت به نرخ تمام شده داخلی و قیمت وارداتی باشد.
**
کسی آن سوی میز مذاکره نیست
سایت مشرق‌نیوز نوشت:
بخشی از جریان اصلاح طلب در داخل با عوض کردن جای طرفین، طوری القاء می کنند که گویی ایران به شدت نیازمند مذاکره با آمریکاست و اگر این مذاکره به وقوع بپیوندد، فتح الفتوح عظیمی رقم خواهد خورد.
روزنامه آرمان امروز در خبری عجیب خبر از ارسال یک پیام جدی از سوی آمریکا به تهران داده و نوشته: برخی شنیده‌ها نیز حاکی از این است که طرف عمانی پیغامی برای ایران داشته و با توجه به واسطه گری‌های گذشته عمان این امکان وجود دارد که پیغامی از سوی آمریکا برای ایران ارسال شده است. پیغامی که احتمالا با موضوع کاهش تنش ها و شروع مذاکرات باشد و احتمالا از سوی ایران نیز مورد استقبال قرارگیرد.

البته عراقچی در یک مصاحبه گفته است که ما برای تبادل پیام با آمریکا احتیاجی به کشورهای واسطه نداریم و سفارت سوئیس این کار را انجام می دهد. تماس های کشورها با ما در خصوص ابراز همبستگی با ایران و محکومیت اقدام اسرائیل بود.
وزیرخارجه ایران تصریح کرده است که وزرای خارجه ای که با ما پس از حمله اسرائیل تماس گرفتند در خصوص مسائل جاری منطقه مشورت و تبادل نظر شد چرا که وضعیت منطقه کماکان بحرانی است و تداوم این مشورت های کاملا طبیعی است.

این روزها، بخشی از جریان اصلاح طلب در داخل با عوض کردن جای طرفین، طوری القاء می کنند که گویی ایران به شدت نیازمند مذاکره با آمریکاست و اگر این مذاکره به وقوع بپیوندد، فتح الفتوح عظیمی رقم خواهد خورد، هر چند که مذاکره تابو نیست اما این‌روزها آن سوی میز کسی نیست!
**
 رفتار ترامپ در مقابل ایران چگونه خواهد بود؟
سایت فردانیوز نوشت:
کمتر از یک هفته تا انتخابات آمریکا باقی است و هنوز نمی‌شود حدس زد که ترامپ رئیس‌جمهور می‌شود یا هریس اما می‌شود تحلیل کرد که هر یک از اینها روی کار بیایند، ریاست‌جمهوری‌شان چه تأثیری بر ایران می‌گذارد؟
حسن بهشتی‌پور، تحلیلگر مسائل سیاست خارجی، درباره این موضوع به «فردا» گفت: «باید توجه داشته باشیم که سیستم انتخاباتی آمریکا خاص و در مواردی معیوب است زیرا از 51 ایالت آمریکا حداکثر هفت ایالت است که رأی‌شان مشخص نیست و بقیه این ایالت‌ها به طور سنتی یا جمهوری‌خواه‌اند یا دموکرات و عملا شش تا هفت ایالت سرنوشت انتخابات را مشخص می‌کند. از سوی دیگر صاحبان کارت الکترال در نهایت رئیس‌جمهور را مشخص می‌کنند؛ بنابراین سیستم انتخاباتی آمریکا دو مرحله‌ای است. برای مثال در دو انتخابات قبل هیلاری کلینتون سه میلیون رأی بیش از ترامپ آورد اما ترامپ کارت الکترال بیشتری داشت و رئیس‌جمهور شد. در مجموع وقتی از نظرسنجی سخن می‌گوییم یعنی مردم عادی چه رأیی داده‌اند و این در حالی است که مسئله کارت الکترال بسیار تعیین‌کننده است».

او ادامه داد: «درباره اینکه هریس یا ترامپ رئیس‌جمهور شوند، چه تأثیری بر ایران می‌گذارد، باید گفت که حتما هر فردی که در آمریکا رئیس‌جمهور می‌شود منافع کلان آمریکا را لحاظ می‌کند اما نمی‌شود انکار کرد که روش‌هایشان فرق می‌کند؛ به ویژه در سیاست خارجی آمریکا. حتما روش‌های آنها مشخصا در حوزه خاورمیانه تفاوت دارد و ایران هم بخشی از خاورمیانه است. هریس و ترامپ در تاکتیک تفاوت دارند. ترامپ بازرگان است و قبل از دوره ریاست‌جمهوری‌اش سابقه چندان سیاسی نداشت. در دوره‌اش هم بحران‌های زیادی برای آمریکا ایجاد کرد. ایران نمی‌تواند رفتارهای این فرد را در قبال خودش پیش‌بینی کند. برخی می‌گویند اگر او رئیس‌جمهور شود در چارچوب سیاست‌های کلان آمریکا عمل می‌کند اما مخالفت او با ناتو نشان داد که او می‌تواند از سیاست‌های کلان هم سرپیچی کند یا مخالفت‌هایش با پیمان‌های آمریکا با مکزیک و کانادا. برای ایران سخت است که با ترامپ کار کند. به نظر من کار کردن با هریس راحت‌تر خواهد بود زیرا او به هر حال حقوق خوانده است، تفاوت‌های حقوق بین‌الملل، حقوق خصوصی و عمومی را می‌داند و بر اساس یک نظم سیاسی مشخصی تا اینجا بالا آمده است. هریس نسب به ترامپ چارچوب‌دار است. البته نمی‌شود گفت لزوما روی کار آمدن او برای ایران بهتر می‌شود یا نه زیرا خشی از ماجرا هم به رفتار ما مربوط است که می‌خواهیم در قبال آمریکا چه موضعی داشته باشیم».

این تحلیلگر مسائل سیاست خارجی همچنین بیان کرد: «اسرائیل متحد استراتژیک آمریکاست. متحد استراتژیک یعنی هر دو طرف در عالی‌ترین سطح ممکن در همه زمینه‌ها داشته باشند. اسرائیل و آمریکا در عالی‌ترین سطح ممکن ارتباط دارند. با این وصف چه ترامپ و چه هریس برنده انتخابات شوند، تمام‌قد از سیاست‌های نتانیاهو حمایت می‌کنند؛ کمااینکه الان با وجود جنایات بی‌شمار اسرائیل بایدن تمام‌قد از این رژیم حمایت می‌کند اما به دلیل آنکه ترامپ در دوره ریاست‌جمهوری‌اش خدمات بسیاری به اسرائیل کرد مانند به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل یا حمایت علنی از ادامه شهرک‌سازی‌ها نتانیاهو تمایل دارد که ترامپ رئیس‌جمهور شود اما اگر ترامپ رئیس‌جمهور شود این طور نیست که جنگی علیه ایران برپا شود و چنین پیش‌بینی‌ای عجولانه است».
بهشتی‌پور در پایان گفت: «اینکه آمریکا با حمله به تأسیسات نفتی و هسته‌ای ایران مخالفت کرد از سر دلسوزی برای مردم ایران نبود بلکه آمریکا می‌داند اگر به تأسیسات ایران حمله شود بازار نفت جهانی متشنج می‌شود و وقتی نفت قیمتش بالا برود، بنزین گران می‌شود. یکی از معیارهای مهم در آمریکا قیمت بنزین است. افزایش قیمت بنزین باعث سقوط دولت بوش پدر شد که مشکلات زیادی را برای آمریکا به وجود آورد. ترامپ در تبلیغات می‌گوید که باید به برنامه‌های هسته‌ای ایران حمله شود اما حتی اگر او هم رئیس‌جمهور بود، چنین موضعی را عملی نمی‌کرد».

افشاگری تحقیرانه درباره رضا پهلوی
روزنامه جوان نوشت:
بیش از یک سال از سفر رضا پهلوی به سرزمین‌های اشغالی می‌گذرد. او در این سفر ژست شاه اپوزیسیون ایرانی به خود گرفته بود و حامیان سلطنت هم در فضای مجازی چنان تبلیغ می‌کردند که گویی او مقامی رسمی است که به یک سفر دیپلماتیک رفته است. حالا، اما روشن شده است که حتی صهیونیست‌ها هم چندان روی پهلوی حساب باز نمی‌کنند و افشا شده که او بدون دعوت رسمی از طرف مقامات دولت جعلی اسرائیل راهی تل‌آویو شده بود.  تا پیش از این هم بخش قابل توجهی از اپوزیسیون با لیدری رضا پهلوی در این اردوگاه مخالف بودند و همین باعث مناقشه‌های بسیار مجازی در میان عناصر ضد انقلاب شده بود و موافق و مخالف با فحاشی به یکدیگر تلاش می‌کردند حرف خود را به کرسی بنشانند، اما حالا درگیری جدیدی هم در میان ضدانقلاب به وجود آمده که منشأ آن هم به سخنان منشه امیر، مدیر رادیو اسرائیل از جزئیات سفر رضا پهلوی به تل‌آویو است.

منشه امیر در تلویزیون ایران اینترنشنال گفته «دعوت از رضا پهلوی یک دعوت رسمی نبود بلکه دو تن از دوستان ایشان که مقیم اسرائیل بودند این دعوت را بر عهده گرفتند. خانم گیلا گملیل که یک وزیر جزء اسرائیل بود و وزیر اطلاع‌رسانی بود و الان هم پستش را عوض کرده، سرپرستی این دیدار را بر عهده داشت.» البته همان زمان هم درباره سفر رضا پهلوی به تل‌آویو حرف و حدیث کم نبود. از جمله آنکه دیدار او با نتانیاهو در یک فضای غیررسمی انجام شد. نتانیاهو او را حتی به دفتر کار خود هم راه نداد و در حاشیه مراسم هلوکاست، دقایقی بین راه! با او به گفتگو نشست. صندلی‌هایی شبیه صندلی‌های اتاق انتظار مطب یا بانک، بدون فرش یا میز برای پذیرایی، بدون پرچم، آبخوری در گوشه سالن و روی موزاییک‌های سرد، فضای دیدار را معلوم می‌کند. حتی در همان مراسم یادبود هلوکاست هم رضا پهلوی در صندلی‌های اول نشانده نشد و همین امر نشان می‌دهد که تا چه اندازه برای او در فضای سیاسی اعتبار قائل بوده‌اند و در واقع او را یک مهمان دست چندم حساب کرده‌اند!

این در حالی است که حامیان رضا پهلوی او را شاهزاده نامیده و این تصور را دارند که گزینه اصلی جایگزینی جمهوری اسلامی است! اما افشاگری تحقیرانه منشه امیر در خصوص رضا پهلوی باعث شد تا طرفداران رضا پهلوی هم برای تحقیر منشه امیر مطالبی بنویسند. از جمله یکی از حامیان رضا پهلوی نوشت: «هیچ‌وقت از این منشه امیر با نام حقیقی منوچهر ساچمه‌چی خوشم نمی‌آمد، به‌شدت سالوس و بی‌مایه و قالتاق است. اینجا هم کاملاً دروغ می‌گوید. وارث شاهنشاهی ایران به دعوت رسمی دولت اسرائیل به این کشور سفر کرده بودند. این مردک متولد تهران است و پسر یعقوب نزول‌خور معروف چهارراه سیروس ناسپاسی گویا در خونش است، در دوران شاهنشاه آریامهر با تأسیس شرکت زرساز، ثروت بسیار زیادی در پروژه‌های ارسال نفت ایران به اسرائیل به جیب زد و بعد‌ها هم کلاً به اسرائیل مهاجرت کرد. حال بی‌مایه این‌گونه به یادگار و وارث خاندان و دولت شاهنشاهی ایران که بهش نون و آب و ثروت و آرامش و فرصت پیشرفت دادند، جفتک‌پرانی می‌کند.»

سلطنت‌طلبان که خود می‌دانند توان رویارویی با ایران را ندارند، تلاش می‌کنند با نزدیکی به اسرائیل و تکیه به قدرت توهمی آن که جز در ترور مقامات یا کشتن کودکان نمود ندارد، برای خود قدرتی کسب کنند. اما به نظر می‌رسد صهیونیست‌ها هم آن‌ها را گردن نمی‌گیرند.
**
پاسخ ایران به اسرائیل چه مختصاتی باید داشته باشد؟
روزنامه قدس نوشت:
با سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب مشخص شد ایشان از این که تابوی حمله به ایران توسط رژیم صهیونیستی شکسته شده است، ناخرسندند و بر پاسخ محکم با هدف اصلاح محاسبات این رژیم تأکید کردند. در این خصوص چند نکته باید ذکر شود.
۱- سؤال این‌است که رژیم صهیونیستی چرا در خصوص ایران محاسبه اشتباهی داشته است؟ مشکل در تسلیحات ایران بوده که باعث بازدارندگی نشده؟ یا ایراد از پاسخ‌هایی است که رژیم را به عقب‌نشینی وادار نکرده و یا مواضع مسئولان و وضعیت اقتصادی کشور؟ به هر روی رژیم صهیونیستی نشان داد ادراک اشتباهی از وضعیت ایران دارد و باید این ذهنیت غلط را اصلاح کرد.چگونه این ذهنیت غلط اصلاح می‌شود؟ با یک حمله قاطع و واکنش سنگین نظامی یا رونمایی از سلاحی که بتواند توازن قوا را به نفع ایران تغییر دهد؟ کیفیت و چگونگی این تلاش برای تغییر محاسبه اسرائیل برعهده مسئولان امر گذاشته شده است.

– اگر قرار بر پاسخ نظامی باشد باید گفت به نظر می‌رسد اگر  حملات وعده صادق ۱ و ۲ علیه اسرائیل تأثیرگذار بوده، اما نتوانسته محاسبه اسرائیل را برهم بزند و لازم است حمله‌ای صورت گیرد که رژیم صهیونیستی را فلج‌ کند؛ ادراک آن را تغییر دهد و به نحوی دردناک باشد که تا سال‌ها جرئت تعرض به ایران را به خود ندهد. حمله می‌تواند تمام پایگاه‌های هوایی اسرائیل به عنوان نقطه ثقل قدرت متعارف این رژیم ، پایگاه‌های دریایی و زمینی آن را شامل شود. این عملیات باید به گونه‌ای طراحی شود که توان پرواز هواگردهای اسرائیل به حداقل برسد. همچنین پاسخ می‌تواند شامل تأسیسات حیاتی رژیم مانند پالایشگاه‌ها، تأسیسات انرژی، نیروگاه‌های برق و تأسیسات شیرین‌کننده آب نیز باشد تا رژیم ضربه دردناک و اساسی دریافت کند و کارکرد آن برای شهروندان صهیونیست دچار اختلال شود.
۳- اگر تصمیم بر رونمایی از سلاحی است که بتواند محاسبه نتانیاهو را تغییر دهد، باید گفت  موشک‌های ایران تا همین الان نیز موازنه را به نفع جمهوری اسلامی در نبرد متعارف تغییر داده‌اند، اسرائیل در برابر ایران به تسلیحات نامتعارف خود می‌نازد؛ بنابراین در صورت لزوم باید سلاحی رونمایی شود که بتواند قدرت اتمی اسرائیل را  تعادل بخش باشد و نتانیاهو متوجه شود دیگر نمی تواند روی توان اتمی خود حساب کند. از بین بردن یکه‌تازی اتمی و انحصار هسته‌ای رژیم صهیونیستی در منطقه می‌تواند یکی از راهکارهای احتمالی جمهوری اسلامی باشد، البته که فعلاً چنین رویکردی پیش‌بینی نمی‌شود.

در نتیجه باید گفت احتمال بروز یک حمله موشکی سنگین و هدف قرار گرفتن تأسیسات جدیدی در سرزمین‌های‌اشغالی بیشتر متصور است و به نظر می رسد این واکنش باید خارج از دایره محاسبات سران حاکم بر اسرائیل باشد، در غیراین‌صورت کارایی لازم را برای تغییر محاسبات نتانیاهو و جامعه اشغالگران نخواهد داشت.
**
رسایی : به قانون احترام بگذارید 
استعفای عبدالکریم حسین‌زاده از نمایندگی مردم نقده و اشنویه برای عهده‌دار شدن پست معاونت توسعه روستایی رئیس‌جمهور در جلسه علنی امروز چهارشنبه مجلس، در دستور قرار گرفت که پس از مطرح شدن تقاضای حسین زاده، ۶ نفر از نمایندگان در مخالفت با این درخواست سخنرانی کردند و بعد از آن مجلس با این استعفا موافقت کرد. این در حالی است که پیش از این نمایندگان مجلس با این استعفا مخالفت کرده بودند.
حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در مخالفت با استعفای عبدالکریم حسین‌زاده از مجلس و حضور او در کابینه دولت چهاردهم گفت: وقتی نامه آقای رئیس جمهور قرائت می‌شود، ایشان نوشتند که با احترام به رای و نظر نمایندگان مبنی بر ادامه حضور جناب آقای حسین زاده در مجلس، اما از مدت رای قبلی که ما دادیم تا به الان چه اتفاقی افتاده است، چه چیزی عوض شده است؟‌ من با شخص آقای حسین زاده مخالفتی ندارم اما این روال را غلط می‌دانم. این مسیر یعنی تضعیف مجلس. اگر می‌خواهید خودتان را تضعیف کنید باید به این موضوع تن دهید. اگر نه، باید روال درست شود. سوال من اینجاست آیا موضوع عوض شده است؟‌ آیا مصداقی عوض شده است که حکم و نظر ما عوض شود ؟‌ آیا استدلال‌ها عوض شده است؟‌ هیچ چیزی عوض نشده و همه چیز سر جای خودش است. بنابراین دلیلی وجود ندارد که رای ما تغییر کند.

وی افزود: پیامی که به جامعه داده می‌شود چه خواهد بود؟ آیین نامه وجود دارد. در مسیر آیین نامه آمده است که وقتی موضوعی به رای گذاشته می‌شود و اما رای نمی‌آورد تا شش ماه مجددا رای گیری نمی‌شود. بنابراین چه اتفاقی افتاده است که در حدود یک ماه دوباره رای گیری می‌شود؟
رسایی گفت: به قانون باید احترام گذاشته شود. یک نمونه دیگر مربوط به قانون انتصاب اشخاص در مشاغل حساس است. این قانون مصوب مجلس بوده و به امضای رئیس مجلس قبل رسیده و از سال ۱۴۰۱ به قانون تبدیل شده است. این قانون می‌گوید اگر کسی، خودش، فرزندش یا همسرش تابعیت کشور دیگری داشته باشد نباید پست حساس بگیرد. بعد در عین حال رئیس جمهور محترم فردی که وزیر اطلاعات می‌گوید فرزند ایشان تابعیت آمریکا را دارد به عنوان معاون خود منصوب کرده است. تابعیت قهری یک موضوع من در آوردی است. طبق قانون آمریکا اگر بچه‌ای در آمریکا به دنیا بیاید، والدین درخواست کنند به او تابعیت می‌دهند.

وی تصریح کرد: تابعیت قهری رنگ پوست نیست که بگوید دست خودم نبود. قانون این موضوع را می‌گوید و حالا ایشان یک نفر را به عنوان معاون راهبردی انتخاب کرده است. ما تذکر دادیم و با آقای دبیری گفت‌وگو کردیم که خلاف قانون است. اما اصرار پشت اصرار که باید بماند. حتی یک لایحه دادند تا قانون را برای یک نفر عوض کنند. ما هم گفتیم هر زمان که لایحه شما در مجلس رای آورد آن فرد را شما انتخاب کن و ما کاری نداریم. ولی قانون در حال حاضر این است. ۴۵ نفر از نمایندگان به این خلاف قانون اعتراض کردند و موضوع به کمیسیون امنیت ملی رفت و در آنجا این موضوع با معاون حقوقی رئیس جمهور به بحث گذاشته شد. دلایل گفته شد و نمایندگان مخالف نیز نظر خود را اعلام کردند. کمیسیون امنیت ملی رای گرفت و در نهایت رای آورد. موضوع به هیئت رئیسه ارجاع شده و هیئت رئیسه باید طبق آیین نامه این گزارش را در صحن علنی قرائت کند.  حالا انشالله که این اتفاق رخ دهد.

مسیر مواجهه با فیلترینگ

روزنامه خراسان نوشت:
فیلترینگ دیگر یک مسئه فنی نیست؛ هم ابعاد فنی دارد، هم اجتماعی و اقتصادی؛ حالا هم که سیاسی شده است. آدم‌های ریز و درشت متفاوتی هم درباره آن اظهارنظر می‌کنند و حتی تصمیم‌سازی. از اینفلوئنسر گرفته تا حزب سیاسی و چهره‌های رنگارنگ مختلف. اما باید به این سوال پاسخ داد: وقتی یک مسئله ابعادی با این اهمیت پیدا می‌کند و به یک موضوع چندوجهی تبدیل می‌شود چرا از جایی مثل دانشگاه برای حل آن استفاده نمی‌شود؟ کجا به جز دانشگاه می‌تواند به همه این ابعاد فنی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به‌صورت علمی و دقیق بپردازد؟ نه این که فقط دانشگاه، اما چرا دانشگاه نه؟!
اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم برخی مشکلات امروز به این دولت و آن دولت و این فرد و آن فرد وابسته نیست ما نیاز به کار اساسی داریم. چه کسی می تواند این کار اساسی را انجام دهد؟ کجا می تواند این کار اساسی انجام شود؟

واقعا چرا برای فیلترینگ خیلی‌ها تصمیم می‌گیرند به جز دانشگاه؟ اگر قرار است تصمیم علمی گرفته شود، چرا محافل دانشگاهی و اندیشکده‌ها جای خودشان نیستند؛ یک‌بار امتحان کنیم شاید نتیجه بهتر بود. اما ممکن است بگویید دانشگاه تا امروز انتظارها را برآورده نکرده است، این‌بار می‌تواند؟ کلی مسئله دیگر هم وجود دارد که جای نقش آفرینی دانشگاه در آن خالی است.
واقعیت این است که نباید تردید کرد دانشگاه یکی از جاهای اساسی است که باید از او راه حل خواست، اما این که دانشگاه چرا درحد انتظار ظاهر نمی شود دلایل مختلفی دارد؛ یکی از آن‌ها این است که به اندازه کافی به‌کار گرفته نمی‌شود. وقتی دانشگاه را از روی صندلی خودش بلند می کنیم، چه کسانی؛ مثلا در همین ماجرای فیلترینگ اظهار نظر می‌کنند، موج راه می اندازند و تصمیم سازی می‌کنند؟ دانشگاه برای این کار شایسته تر از آن‌ها نیست؟
 

دیدگاهتان را بنویسید