شاید گفتن این واقعیت چندان خوشایند نباشد، به خصوص از این جهت که اکنون رهبری نامحبوب بر اسرائیل حکومت میکند، اما غرب به اسرائیل به عنوان یک متحد نیاز دارد و این محدودیت اصلیای است که کشورهای غربی برای اعمال فشار بر تل آویو با آن مواجه اند. آنچه اسرائیل میتواند به ائتلاف غربی بدهد را میتوان در دو کلمه خلاصه کرد: گنبد آهنین
آنشل پففر در یادداشتی در روزنامه اسرائیلی هاآرتص نوشت: در تمام جنگهای اسرائیل در طی نیم قرن گذشته، از حمله به شبه جزیره سینا در ۱۹۵۶ گرفته تا جنگ دوم لبنان در سال ۲۰۰۶، تل آویو در مقطعی ناگزیر شده تا درگیریها را متوقف کرده و از منطقه خارج شود. جامعه بین المللی به رهبری آمریکا بالاخره در مقطعی اسرائیل را برای پذیرش آتش بس تحت فشار قرار داده است.
، در ادامه این مطلب آمده است: در ذهن کسانی که حمله به غزه پس از حادثه ۷ اکتبر را طراحی میکردند تردیدی وجود نداشت که اسرائیل زمان محدودی برای تضعیف توان نظامی حماس در اختیارخواهد داشت. آنها این فرصت را «پنجره مشروعیت» اقدامات خود توصیف میکردند؛ و تمام پنجرهها زمانی بسته میشوند.
در روزهای نخست جنگ افراد معدودی انتظار داشتند که این پنجره تا یک سال باز بماند و در نخستین سالگرد آغاز این حملات، نیروهای نظامی اسرائیل همچنان آزادانه دست به انجام عملیات در غزه بزنند.
فاز نخست تهاجم زمینی به غزه که در ۲۷ اکتبر و با حمله مرگبار به شهر غزه آغاز شد با این ذهنیت طراحی شده بود که این پنجرهای محدود است که اسرائیل طی آن میتواند به قلب ساختار نظامی و حکمرانی حماس در غزه ضربه بزند؛ و اینکه در مقطع زمانی نه چندان دوری، فشارهای بین المللی موجب بسته شدن این پنجره فرصت خواهد گردید.
اما با گذشت یک سال این پنجره همچنان باز است. تلاشهای دولت بایدن و دیگر دولتها برای بستن آن چندان جدی نبوده است. هیچ تحریم جدیای وضع نشده و تحریمهای تسلیحاتی حداقلی بوده است. فشار جدی بر باز کردن راه ورود محمولههای بشردوستانه به غزه و تلاش برای محدود کردن دامنه کارزار نظامی (مانند به تعویق انداختن وود به رفح در بهار امسال) اعمال شده، نه برای پایان دادن به جنگ.
توضیحات فراوانی برای چرایی عدم اعمال فشار موثر بر اسرائیل وجود دارد. یکی از آنها رابطه منحصر به فرد جو بایدن رئیس جمهور آمریکا با اسرائیل و ضعف دیگر رهبران غربی است که ذهنشان درگیر مسائل داخلی خودشان است.
عامل دیگر زمان وقوع این جنگ است که در سال منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا رخ میدهد. این واقعیت که کشورهای عربی هنوز اسرائیل را تهدید به قطع روابط دیپلماتیکشان نکرده اند نیز یک عامل دیگر است. وقتی اعراب تنها به اظهار نظرهای نمایشی مشغولند و در نشستهای خصوصی ابراز امیدواری میکنند که اسرائیل کار حماس را تمام کند، چرا غرب باید کاسه داغتر از آش شود؟
تمام این عوامل و عواملی دیگر در این زمینه نقش دارند. اما یک واقعیت مهم وجود دارد که در اکثر تحلیلهای رسانهای از آن غفلت میشود و میتواند توضیح دهنده عدم فشار غیرقابل تحمل بر اسرائیل برای پایان دادن به جنگ باشد.
معادلات ژئوپلتیک امروز، در حالی که ایالات متحده و متحدانش با چالشهای مختلفی همچون اوکراین، ونزوئلا و تایوان مواجه اند، اسرائیل یک بخش حیاتی از اتحاد غربی به شمار میرود و میتواند تکنولوژی و تجربه نظامی لازم را در تقابل با ایران فراهم نماید.
شاید گفتن این واقعیت چندان خوشایند نباشد، به خصوص از این جهت که اکنون رهبری نامحبوب بر اسرائیل حکومت میکند، اما غرب به اسرائیل به عنوان یک متحد نیاز دارد و این محدودیت اصلیای است که کشورهای غربی برای اعمال فشار بر تل آویو با آن مواجه اند. آنچه اسرائیل میتواند به ائتلاف غربی بدهد را میتوان در دو کلمه خلاصه کرد: گنبد آهنین
گنبد آهنین به نماد آنچه که اسرائیلیها میتوانند روی میز بگذارند تبدیل شده است. این سامانه پس از سلاح یوزی ساخت اسرائیل در دهه ۱۹۵۰، دومین سلاح قدرتمندی است که به چنین جایگاه نمادینی در عرصه بین المللی دست یافته است.
گبند آهنین نه تنها شناخته شدهترین سلاح اسرائیلی است، بلکه تجسم نحوه ترسیم چهره اسرائیل در جهان غرب است. گنبد آهنین تجسمی از تمام عناصری است که اسرائیل میتواند به اتحاد غربی هدیه کند: تکنولوژی، قدرت آتش، دانش فنی و اشتراک گذاری اطلاعات.
بر خلاف یوزی با آن قنداق مربعی شکل و لوله باریکش، گنبد آهنین هیچ شکل مشخصی ندارد. گنبد آهنین از یک الگوریتم مخفی، دودهای کوچک در آسمان اسرائیل و خطوط زرد ممتد در سیاهی شب تشکیل شده است.
این تصویر برساخته از اسرائیل پیشرفته و کارآمد به باز ماندن پنجره حملات به غزه در طی یک سال گذشته کمک کرده، هرچند که بخش اعظم اتفاقاتی که در ۱۲ ماه گذشته رخ داده از جمله شکست کامل اطلاعاتی و تکنولوژیک در حمله ۷ اکتبر و نابودی کامل نوار غزه این تصویر را به چالش کشیده است. اسرائیل توانسته با اعتباری که قبل از جنگ به دست آورده بود معامله کند.
این دقیقا بر عکس اتفاقی است که در صحنه جنگ اوکراین رخ داده است. در آستانه تهاجم روسیه، غرب در آستانه تسلیم شدن بود و به ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین پیشنهاد کرده بود که سوار هلیکوپتر شده و بعد از خروج از کشور یک دولت در تبعید تشکیل دهد. اما با گذشت روزها و هفتهها معلوم شد که اوکراینیها دلاورانه موفق به نابود کردن ستونهای زرهی روسیه شده اند و اینگونه بود که غرب با ارسال تسلیحات پیشرفته و سنگین به ارزش دهها میلیارد دلار، حمایت از اوکراین را گسترش داد.
اما هیچکدام از اینها بدان معنا نیست که اسرائیل برای تداوم جنگ برای یک سال دیگر، نه تنها در غزه بلکه با حزب الله در لبنان و ایران چک سفید امضا دریافت کرده است.
بلکه بدان معناست که محاسبات پایتختهای غربی در مورد ادامه حمایت از اسرائیل، نه با کشتار غیرنظامیان در غزه بلکه به واسطه محاسبات عملگرایانهای که میتواند با یک جنگ تمام عیار با ایران به هم بریزد و تاثیرات گسترده ژئوپلتیک آن بر اقتصاد جهانی و برچین بالاخره تغییر خواهد کرد.
مزیت گنبد آهنین آن را به یک دارایی ارزشمند برای اتحاد غربی تبدیل کرده و برای اسرائیل یک سال زمان برای حمله به غزه و لبنان خریده است. اما اگر تنشها با ایران تشدید شود این وضعیت دیگر تداوم نخواهد یافت.
در سال دوم جنگ، اسرائیل ممکن است متوجه شود که گنبد آهنین بیش از آنکه یک دارایی باشد به یک عامل دردسرآفرین تبدیل شده است