تاریخچه تنشهای خاورمیانه نشان میدهد که بحرانهای سیاسی و نظامی در این منطقه به طور قابل توجهی بر قیمتهای جهانی نفت تأثیرگذار بوده اند. زیرا بحرانهای خاورمیانه میتوانند به اختلال در عرضه نفت منجر شوند و افزایش قیمتها را در پی داشته باشند.
خاورمیانه یکی از مناطق کلیدی برای تأمین نفت جهانی است و تنشهای سیاسی و نظامی در این منطقه میتوانند تأثیرات گستردهای بر بازار جهانی نفت و اقتصادهای وابسته به آن داشته باشند. ایالات متحده به عنوان یکی از بزرگترین مصرفکنندگان نفت و یکی از بازیگران اصلی در سیاست جهانی نیز از تأثیرات این تنشها بی نصیب نیست. به خصوص که این کشور در آستانه برگزاری انتخابات سرنوشت ساز ریاست جمهوری نیز قرار دارد. در چنین وضعیتی، قیمت نفت که عاملی تعیین کننده در اقتصاد جهانی به شمار می آید، می تواند در دوران انتخابات آمریکا بر سیاستها و نظرات عمومی این کشور تأثیرگذار باشد.
تاریخچه تنشهای خاورمیانه نشان میدهد که بحرانهای سیاسی و نظامی در این منطقه به طور قابل توجهی بر قیمتهای جهانی نفت تأثیرگذار بوده اند. زیرا بحرانهای خاورمیانه میتوانند به اختلال در عرضه نفت منجر شوند و افزایش قیمتها را در پی داشته باشند.
در این بین حمله احتمالی به تاسیسات نفتی یا اختلال در مسیرهای حمل و نقل نفت میتواند تأثیرات قابل توجهی بر عرضه جهانی نفت داشته باشد. از سوی دیگر نوسانات سیاسی و نظامی میتوانند انتظارات بازار را تغییر داده و منجر به نوسانات قیمتی شوند. به طور مثال، اخبار مربوط به تنشهای جدید میتواند باعث افزایش قیمت نفت به دلیل نگرانی از اختلالات آینده در عرضه شود. همچنین افزایش قیمت نفت میتواند به افزایش هزینههای تولید و مصرف در سطح جهانی منجر شده و بر رشد اقتصادی و تورم تأثیر بگذارد. بی تردید چنین وضعیتی برای ایالات متحده امریکا که یکی از بزرگترین مصرف کنندگان نفت جهان است، اهمیت فراوانی دارد.
به طور کلی درباره تأثیر تاثیر تنشهای خاورمیانه بر قیمت نفت و انتخابات آتی امریکا می توان به چند نکته مهم اشاره کرد:
تأثیرات اقتصادی بر نظرات عمومی: تنشهای خاورمیانه و پیامدهای آن در حوزه نفت دست کم می تواند از دو طریق بر انتخابات آتی امریکا تاثیر بگذارد:
نخست آنکه افزایش قیمت نفت میتواند موجب افزایش تورم و هزینههای زندگی شود. این امر هم بر رضایت عمومی از دولت و رئیسجمهور فعلی تأثیر خواهد گذاشت و هم در نتایج انتخابات مؤثر خواهد بود.
دوم آنکه افزایش بهای نفت ارتباط مستقیمی با اقتصاد و اشتغال در ایالات متحده آمریکا دارد. زیرا نوسانات قیمت نفت میتواند به نوسانات اقتصادی و اشتغال در بخشهای وابسته به نفت منجر شود. این تغییرات اقتصادی میتواند بر نگرش رایدهندگان نسبت به عملکرد اقتصادی دولت تأثیر بگذارد.
۲. سیاستهای دولت و کارزارهای انتخاباتی: تنشهای خاورمیانه و تاثیر آن در حوزه نفت دست کم می تواند از چند جنبه بر سیاستهای دولت و کارزارهای انتخاباتی موثر باشد:
نخست انکه تنش های خاورمیانه می تواند بر سیاستهای نامزدها در حوزه انرژی تاثیر بگذارد. زیرا ممکن است نامزدها به دنبال ارائه راهحلهایی برای مقابله با نوسانات قیمت نفت و مشکلات مربوط به انرژی برآیند. این سیاستها میتوانند نقش مهمی در کارزارهای انتخاباتی و برنامههای سیاسی داشته باشند.
دوم آنکه تنش های خاورمیانه، ارتباط مستقیمی با دیپلماسی و امنیت ملی آمریکا دارد. با توجه به آنکه همواره امنیت ملی و سیاست خارجی یکی از محورهای اصلی در انتخابات آمریکا محسوب شد، اینک نیز تأثیرات تنشهای خاورمیانه بر اقتصاد و انرژی در کانون مناظرات طرین قرار خواهد گرفت. چنین امری یک فرصت مناسب برای ترامپ محسوب می شود که به بررسی و نقد سیاستهای دولت فعلی در زمینه دیپلماسی و امنیت بپردازد.
به هر روی اگرچه غزه به طور مستقیم تأثیر زیادی بر مسیرهای حمل و نقل نفتی ندارد، اما تنشهای نظامی در مناطق نزدیک به نقاط کلیدی حمل و نقل نفت میتوانند به نگرانیها درباره اختلالات احتمالی در حمل و نقل و افزایش قیمت نفت منجر شوند. همچنین در صورتی که جنگ غزه به تنشهای بیشتر در منطقه خاورمیانه منجر شود، ممکن است بر امنیت تأسیسات نفتی و مسیرهای حمل و نقل نفت در کشورهای نفتی نیز تأثیر بگذارد.
در این بین اگر چه احتمال اعمال یک تحریم نفتی دیگر مانند آنچه اعضای عرب اوپک در سال ۱۹۷۳ علیه کشورهایی که در جنگ «یوم کیپور» در کنار اسرائیل بودند، بسیار اندک است و ایالات متحده از این حیث آسوده خیال است، اما بدون شک چشمانداز اقتصادی ۲۰۲۴ بر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاثیرگذار خواهد بود؛ چشماندازی که به نوبه خود تا حدی به چگونگی تحول جنگ در خاورمیانه بستگی دارد. بر این اساس تأثیر تنشهای خاورمیانه بر قیمت نفت و انتخابات آتی ایالات متحده نشاندهنده روابط پیچیده بین مسائل جهانی و سیاستهای داخلی است. در چنین شرایطی، نوسانات قیمت نفت میتواند تأثیرات قابل توجهی بر اقتصاد داخلی و نظرات عمومی در ایالات متحده داشته باشد.