متأسفانه تجربیات اندک ایشان در حوزه سیاست خارجی و بهطور کلی مسائل حکمرانی مشکلساز شده است. امیدوارم آقای پزشکیان هر چه سریعتر متوجه شوند که بهعنوان مثال بخش عمدهای از FATF اجرا شده و اتفاقاً نتیجهای جز افزایش تحریم برای ما نداشته است.
در روزهای اخیر رئیس جمهور و وزیر امور خارجه اظهارنظرهای پرحاشیهای داشتند که با واکنش صاحبنظران همراه شد. بیست و پنجم شهریورماه بود که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در گفتگوی ویژه خبری پیرامون رفع تحریمها و مذاکره گفت: «میتوانیم به فرمول برجام برگردیم چراکه فرمول برجام چهارچوب مناسبی برای توافق جدید است» همچنین رییس جمهور در اولین نشست خبری خود در پاسخ به سوال درباره ارتباط با آمریکا گفت:« ما میتوانیم با آمریکا هم برادر باشیم». این سخنان که از سوی رییس جمهور و وزیر امورخارجه مطرح شد رجانیوز را بر آن داشت که با دکتر ابولفضل ظهرهوند، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به گفتگو بنشیند.
مشروح این گفت و گو بدین شرح است:
آقای عراقچی در گفتگوی ویژه گفتند که فرمول برجام فرمول خوبی برای توافق جدید است. سوال اینجاست که اگر برجام فرمول خوبی بود باید ثمرات آن برای کشور مشهود و ملموس باشد؛ به نظر شما برجام برای کشور ثمرات مثبتی داشت؟
این سوالی است که هر کس از خودش میپرسد. در دوره آقای روحانی تمام قد ایستادند و از برجام دفاع کردند و امتیازاتی را هم که غرب میخواست یکجا دادند و نتیجه چیزی جز دریافت صدها تحریم جدید دیگر نبود.
واقعیتش این است که به نظر من آقای عراقچی متوجه این موضوع مهم نیست که برجام یک توافق نبود، بلکه پروژهای بود که آقای روحانی و حلقه نزدیک به ایشان آن را دنبال میکردند برای نرمال کردن و تسلیمسازی ایران. بنابراین اگر الان هم کسی بخواهد سراغ امریکاییها برود و درباره برجام هستهای با آنها مذاکره کند نتیجهای نمیگیرد و حتی تعداد تحریمها افزایش پیدا خواهد کرد. اشکالش هم این است که اسنپبک (Snap back) باز خواهد گشت.
خیلیها میگفتند بدون آمریکا هم میشود مکانیسم ماشه را اجرایی کرد، در حالی که این طور نیست. اصل برجام یک توافق یا پروژه بود فقط بین ایران و امریکا. پنج کشور دیگر صرفاً دورچین ماجرا بودند و این را حتی آقا لاوروف قبل از امضای برجام نشان داد و حاضر نشد عکس جمعی بگیرد. این علامت بسیار مهمی بود که روسها نشان دادند، منتها کسی توجه نداشت. الان هم همین طور است. حتی در دوره آقای رئیسی هم یک سری مذاکرات را با تصور اینکه شاید بتوان از این رهگذر تحریمها را برداشت، دنبال کردند، اما واقعیت این است که هر گونه مذاکره با امریکا به معنای واگذاری ظرفیتها و دادن امتیازات یک طرفه است، مگر اینکه مذاکرات در چهارچوب بازدارندگی باشد که مقوله دیگری است و نیازی هم نیست که پنهانی انجام شود. میشود روشن گفت چه چیزی میخواهیم بدهیم و چه چیزی میخواهیم بگیریم و بعد هم موقعیت خودمان را بدون اینکه در ظرفیتها و اراده استراتژیکی ما خللی ایجاد کند، رعایت کنیم.
صحبتهای اخیر رئیس جمهور و وزیر امور خارجه این نگرانی را ایجاد میکند که دوباره همه مسائل کشور به برجام و FATF گره بخورد.به نظر شما چرا اصلاحطلبان تا به حال نتوانستهاند از این گره ذهنی خارج شوند و همچنان مانند سال ۹۲ فکر میکنند؟
آقای رئیس جمهور اشاره کردند که وضع کشور خوب نیست و باید به دنبال رفع تحریمها باشیم که بخشی از این تصمیم عملیاتی کردن برجام و دیگری مسئله FATF است. تصور من از شخصیت آقای پزشکیان این است که ایشان با موضوع آشنا نیست. ایشان اگر از واقعیت امر مطلع باشند، قطعاً چنین موضعی نمیگیرند. ولی بر اساس گزارهای که گروه تولیدکننده برجام به ایشان دادهاند، تصور میکنند که چاره دیگری جز این نیست. در حالی که راههای مناسبی وجود دارد که بهخوبی میتوان مشکل کشور را حل کرد، اما نه با ادامه مسیر گذشته. اما متأسفانه تجربیات اندک ایشان در حوزه سیاست خارجی و بهطور کلی مسائل حکمرانی مشکلساز شده است. امیدوارم آقای پزشکیان هر چه سریعتر متوجه شوند که بهعنوان مثال بخش عمدهای از FATF اجرا شده و اتفاقاً نتیجهای جز افزایش تحریم برای ما نداشته. فقط سه چهار بندش باقی مانده که آن بندها هم بندهای اصلی هستند. و اینکه اساساً FATF بحث عضویت ما در این نهاد بین دولتی نیست، بلکه نسخهای است که آن نهاد بین دولتی ـ آن هم از طرف غربیها ـ برای مسلط شدن بر تراکنشهای مالی کلان ملت ایران نوشتهاند و میخواهند آن را به خورد ایران بدهند که در صورت تحقق این مسئله در حوزه مالی کاملاً به انقیاد کشیده میشویم و گرفتار میشویم، زیرا FATF مطالبهای بر ضد امنیت ملی ایران است، ولی این مسئله را شفاف نمیکنند و تازه میبینیم در مجمع تشخیص مصلحت نیز هستند کسانی که به این موضوع نگاه مثبت دارند و تصور میکنند اگر میشود مسائل کشور را حل کرد، پس FATF را هم بپذیریم، اما متوجه نیستند که ماهیت FATF چیز دیگری است.
در صورت پذیرش اصل مذاکره برای رفع تحریمها، آیا به نظر شما برجام میتواند منافع ایران را تضمین کند یا نیازمند تفاهمنامه دیگری هستیم؟
در هر حال اینکه آیا باید مذاکرهای برای رفع تحریمها انجام بدهیم؟ قطعاً بله، باید انجام شود. دشمنی وجود دارد که زانویش را روی گلوی ملت ایران گذاشته و حداقلش این است که ایران خودش را آماده میبیند که اگر مسئله از مسیر دیپلماسی قابل حل است، مذاکره کند و این بهتر است تا اینکه بخواهد به سمت یک منازعه سخت کشیده شود؛ آن هم با توجه به طرف مقابل که امریکاییها هستند و بسیار مصمماند این مسیر را تا فروپاشی کامل ایران ادامه بدهند. اما اینکه رفع تحریمها را با مذاکره بهماهوی مذاکره حل کنیم یک تخیل و گویای این است که کسانی که از این مسیر حمایت میکنند یا نادان هستند و یا عناصر سرسپرده غرب. آن هم برجامی که خود آمریکاییها صریحاً گفتهاند خواستشان برجام جامع و مذاکرات جامع است. برجام یک گام اولیه بود برای برجامهای بعدی از جمله برجام منطقهای، برجام موشکی و برجام اجتماعی. لذا تا این پروژه تکمیل نشود، آمریکاییها کوتاه نخواهند آمد.
این را هم فراموش نکنیم که برای طرف آمریکایی این حداقل ماجراست و مذاکرات برجامی پوششی بود که حداقل دستاوردش این بود که اولاً ظرفیتهای هستهایمان را امحا و ما را از مسیر رسیدن به آستانه دور کرد، فشار اقتصادی وارد آورد، مردم ایران را تحقیر نمود و آن شور بایسته را وقتی دیدند چند سال مذاکره تبدیل به از دست رفتن ظرفیتها شد، ازشان گرفت و آنها را از همکاری با غرب ناامید کرد. روابطمان با اروپا دچار تخریب شد، به 5+1 پیوستند و بعد هم امریکاییها مانع از اقداماتشان شدند.
در این میان مقامات ما هم با بیعرضگی کامل هیچ گامی برای رفع مشکلات مردم برنداشتند و حل تمام مشکلات را منوط به سر کشیدن جام زهر دانستند. همه اینها ضربههایی بود که وارد و باعث شد مردم شور و امیدی را که به کارآمدی انقلاب داشتند، از دست دادند. اکنون نیز هر چقدر به طرف مقابل فرصت بدهیم و خودمان در انفعال باشیم در واقع داریم انقلاب را ذبح میکنیم و کارآمدی انقلاب و پشتیبانی از آن را از دست میدهیم. و بعد همه خواهند پرسید پس اصلاً برای چی انقلاب کردیم؟ ضربه مذاکرات این چنینی این طور کمرشکن خواهد بود و دولتمردان ما هنوز متوجه این خطر نیستند. مهمترین هدف امریکاییها خریدن زمان است تا تغییرات ساختار از جنبه فیزیکی، ناکارآمدی و مدیریتی به جایی برسد که مردم بهطور کامل از آرمانهای انقلاب و اینکه تحولی در سایه انقلاب اتفاق بیفتد، دست بکشند. آرمانهای انقلاب در حال گم شدن در مه ناکارآمدی ساختار هستند. اینها مسئله مهمی است و امریکاییها خوب میدانند که چه کار دارند میکنند.
بنابراین معتقدم ضمن اینکه مذاکره باید انجام شود، ولی ما منافعی در این قضیه نداریم. مذاکره سخت نیست. ما میتوانیم تعریفهای حداقلی از انجام مذاکره داشته باشیم و نشان بدهیم ملتی هستیم اهل مباحثه و گفتگو و اگر طرف مقابل خواست به روی شما شمشیر بکشد، ما نیز از شمشیر دریغ نداریم و روبهرویاش خواهیم ایستاد.
ولی هر نوع تفاهمنامهای که بر اساس شرایط نابرابر و رویکرد غلط کنونی بسته شود، ما بازندهایم. ما اساساً نباید در جایگاه متهم مینشستیم، ولی آقایان از همان ابتدا در توافقنامه سعدآباد این کار را انجام دادند و افرادی که مرتکب این کار شدند، هنوز در رأس کار هستند. شورای روابط خارجی در دستشان است و در حکومت فعلی دارند عربده میکشند و کار میکنند.
اینها مسائل مهمی است، ولی متأسفانه کسی توجه ندارد که ناکارآمدی مثل یک ویروس دارد ما را میخورد و رشته کار را به دست کسانی میدهیم که یا متهم هستند یا ناتوان از فهم موضوع. مشکل اصلی در فهم مسئله است. تا مسئله را نفهمیم برای حل معادلاتش نیز نمیتوانیم راهکاری بیابیم.
رئیس جمهور صحبتهایی در باره برادری با آمریکا مطرح کردند. برادری در شرایط کنونی جمهوری اسلامی که طرف آمریکایی از هیچ ظلم و جنایت و فشاری علیه مردم ایران و کشورهای اسلامی فروگذار نکرده میتواند راهبرد صحیحی در مواجهه با طرف آمریکایی باشد؟
صحبتهای جناب آقای پزشکیان در گفتگوی رسانهایشان یا یک اشتباه لپی بود یا منظورشان در برادری با امریکا ملت امریکا بود و نه شخص رئیس جمهور این کشور، یعنی بایدن.
البته در باره مفهوم «برادری» هم باید دقت کرد. ادبیات ایشان یک ادبیات غیرپارادایمی است و میخواهند همه چیز را گل و بلبل کنند و متوجه واقعیت فضای بینالملل نیستند که یک داروینیسم اجتماعی است و در آن اصل بقای اصلح رایج است و هیچ شرافت و یا هنجاری در آن وجود ندارد. در این دایره نگاه به انسان یک نگاه کاملاً نابرابر است و برابری اساساً یک مقوله ضد ارزش در روابط بینالملل به شمار میآید. قدرت است که حرف اول را میزند. بنابراین اگر ایشان بهعنوان رئیس جمهور انقلاب اسلامی ایران بخواهد آن طور که در گفتگوی خود به آن اشاره کند به ماجرا نگاه کند، فاجعه است. همین نگاه را در سطح ضعیفتر و به نحو دیگری آقای خاتمی داشت که با طرح «گفتگوی تمدنها» و «تنشزدایی» کلی فاجعه برای ما به بار آورد.
وقتی شما حرف از برادری میزنی یعنی واقعاً دست برادری و دوستی و رفاقت به سمت همه دراز کردهای، در حالی که چنین چیزی واقعیت ندارد. همه دستها شبیه به هم نیستند. بعضی از دستها دستهای اژدها هستند و اگر غفلت کنی، خورده خواهی شد.
برادری معنی دارد. یا مثلاً ایشان گفتند: «همه حقاند.» ما برای حق و باطل معیار داریم و 45 سال است که مدام فریاد میزنیم معیار حق و باطل را حضرت حق است که تعیین میکند، من نوعی که نمیتوانم شاخص آن باشم. ما نمیتوانیم منافعمان، حتی منافع ملیمان را معیار قرار بدهیم. مبنای ما این است که نه ضرر برسان و نه ضرر ببین. قرار نیست اگر نفی سلطه میکنیم، خودمان سلطهگر باشیم. مبنای ما فرموده قرآن و حضرت حق است، چرا؟ چون کرامت انسانی را برای همه انسانها یکسان میبینیم. بنابراین وقتی از این زاویه نگاه میکنیم، با کسانی که معیار حق را برنمیتابند باید برخورد شود. حق و باطل را باید از هم جدا کرد. وسط هم نمیشود ایستاد، ولی متأسفانه نگاه ایشان به مسئله بهگونهای است که نشان میدهد فاقد تجربه لازم در این ماجراست.