مِری تورفه، نیشن— بیایید فرض کنیم همین الان در غزه آتشبس شده و اسرائیل تصمیم گرفته، محض احترام به قوانین بینالمللی هم که شده، دست از سیاست هفدهسالۀ فشار حداکثری بکشد و محاصرۀ غزه را پایان دهد. حالا که از واقعیت فاصله گرفتهايم، بیایید فرض کنیم در جهانی زندگی میکنیم که اسرائیل دیگر نمیتواند دربارۀ جان مردم غزه تصمیم بگیرد. فرض کنیم که فلسطینیهای غزه ابزار پاکسازی و بازسازی سرزمین خودشان را دارند. خرده نگیرید، فرض است دیگر!
وقتی فلسطینیها به محلههایشان برگردند، با این صحنهها روبهرو خواهند شد: دیوارهای خانههایشان از داخل و خارج دیوارنویسی شده؛ وسایل خانههایشان تخریب شده؛ تهماندۀ ظرفهای مکدونالد [سربازان اسرائیلی] مچاله شده و گوشهای افتاده؛ و لباسهای زیرشان از دل کشوها بیرون ریخته. اما یک صحنۀ دیگر هم هست: آنها، در بین این به هم ریختگیها، بمبهایی را پیدا میکنند که منفجر نشدهاند و دنبال بهانهای میگردند تا همهچیز را زیر و روتر کنند. و نکته اینجاست که معمولاً وقتی از حضورشان مطلع میشوند که دیگر دیر شده است.
در ماه آوریل، سرویس مینزداییِ سازمان ملل متحد بیانیهای منتشر کرد که ادعا میکرد دستِکم ۱۴ سال طول میکشد تا مهمات منفجرنشده در غزه پاکسازی شود.
در میان سلاحهای مرگباری که امروزه در غزه در کمین جان فلسطینیهاست، بمبهای ۹۰۰ کیلوگرمیای هستند که محدودۀ کشندگیشان ۳۶۰ متر است. در ماه مه، پسری به نام محمد، درحالیکه داشت میان آواری در حوالی خان یونس که موقعی خانهشان بود پرسه میزد، یک قوطی پیدا کرد. قوطی را برداشت و نتیجهاش این شد که دست چپش را از زیر آرنج بهطور کامل از دست داد و تمام انگشتان دستِ راستش هم قطع شدند. کارشناسان میگویند این سلاح احتمالاً یک مین ضدتانک بوده که علیالظاهر ساخت آمریکاست و نیروهای اسرائیلی برای تخریب تونلها از آنها استفاده میکنند. مردمِ آنجا، بهخصوص کودکانِ گرسنۀ از همهجا بیخبر، این قوطیها را با قوطیهای غذا اشتباه میگیرند؛ عمق فاجعه را ببینید که چطور اسرائیل به مردمان غزه گرسنگی میدهد که اینطور بچهها باید بهدنبال غذا باشند.
رادیو انپیآر گزارش داد که «تیم پزشکیِ چهارنفرهای هفت ساعت وقت گذاشتند تا توانستند پاهای محمد را حفظ کنند». البته همچنان خطر عفونت بسیار بالاست و ممکن است پایش را از دست بدهد. و این در حالی است که اسرائیل بهطور سازمانیافته و نظاممند زیرساختهای پزشکیِ غزه را نابود کرده و از ورود داروهای اولیه، مانند آنتیبیوتیکهای موردنیاز برای مراقبتهای بعد از عمل، ممانعت میکند.
شاید بگویید ممکن است اسرائیل این بمبهای منفجرنشده را عمداً برای کشتن یا معلولکردن نگذاشته باشد. اگر اینطور است، توجه کنید که یکی از مهمترین دستاوردهای اسرائیل این بوده که رکورد بزرگترین جمعیت کودکانِ قطععضوی در تاریخ بشر اکنون برای غزه است. این معلولیتها نشانی است پاکنشدنی بر بدن هر یک از آنها که تا آخر عمر یادشان بماند که اشغالگران اسرائیلی حق این را داشتهاند که دست و پای آنها را بگیرند.
اول بیایید چند اصطلاح را تعریف کنیم. مدخل بقایای انفجاری جنگ در تفاهمنامۀ سازمان ملل متحد «مهمات انفجاری» را اینطور تعریف میکند: «هر جنگافزارِ متعارفی که حاوی مواد انفجاری باشد، به استثنای مینها، تلههای انفجاری و مانند آن -به این دلیل که جنگافزارهایی مثل مین از اول طراحی شدهاند تا بعد از زمان استقرارشان منفجر شوند. بنابراین، وقتی میگوییم فلان جنگافزار «مهمات منفجرنشده» است دراصطلاح یعنی نیت پشت آنها این بوده که فوراً منفجر شوند، اما منفجر نشدهاند. «مهمات منفجرنشده» مهماتی هستند که «یکی از طرفین جنگ در یک درگیری مسلحانه آنها را انداختهاند و اکنون دیگر کنترلی روی آن ندارد».
چندین گزارش نشان میدهد که، از ماه اکتبر، ایالاتمتحده سلاحهای متنوعی را برای اسرائیل فرستاده است و نکتۀ حائز اهمیت این است که بیشترِ این سلاحها از نظر قوانین بینالمللی غیرقانونی محسوب میشوند. ازجمله این سلاحها مهمات خوشهای هستند که از نظر نظامی بسیار «مؤثرند»، زیرا شعاع تخریب وسیعی دارند و همین باعث میشود برای یک تخریب مشخص از تعداد کمتری سلاح استفاده شود. بیش از ۱۰۰ کشور دنیا این مهمات را ممنوع اعلام کردهاند، چون این سلاحها بهتعبیری «کور»ند و تر و خشک را با هم میسوزانند. سلاحهای خوشهای و دیگر سلاحهای کور نقش مهمی در جنگهای استعماری دارند، مانند آنچه امروز در غزه اتفاق میافتد، نسلکشیای که در آن اکثریت قریببهاتفاق کشتهشدگان شهروندان عادی هستند. نکته اینجاست که سلاحهای نقطهزن هم در غزه استفاده میشود، زیرا اساساً هدف نیروهای اشغالگر کشتن غیرنظامیان است (بنابراین، تفکیک مفهومیِ سلاحهای کور درمقابل سلاحهای غیرکور اساساً تفکیکی بیمعناست و بیشتر هدفش این است که حواس ما را از طرف متخاصمی پرت کند که دشمنیاش با مردم است، مردمی که به دیدۀ انسان به آن نگاه نمیکند).
اولین استفاده از بمبهای خوشهای دستِکم به جنگ جهانی دوم برمیگردد. اما استفادۀ بیشازاندازه و رسواییآمیز آن در جنگ ویتنام بود. ایالاتمتحده حدود ۲۷۰میلیون بمب خوشهای را بر سر کشور همسایۀ ویتنام، یعنی لائوس که ازقضا اعلام بیطرفی کرده بود، ریخت. به یمن این بمباران، این کشور، با احتساب سرانۀ جمعیت، رکورد «بمبارانشدهترین کشور دنیا» را از آن خود کرده است. از بمبهایی که آمریکا در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بر سر اهالی لائوس ریخت، حدود ۳۰ درصد از آنها تا به امروز هنوز منفجر نشدهاند. پس از پایانیافتن جنگ، تا الان چیزی در حدود ۲۰هزار لائوسی -که ۴۰ درصد آنها کودکاند- در اثر این «اقلام منفجرنشده» کشته یا زخمی شدهاند. خطری که این مهمات دارد باعث شده تا بخش وسیعی از زمینهای کشاورزیِ لائوس غیرقابلاستفاده شوند.
سرویس مینزدایی سازمان ملل متحد تخمین زده است که ۱۴ سال طول میکشد تا تمام مهمات منفجرنشدۀ غزه پاکسازی شود. اما این تخمین به دلایل متعددی ناقص است. اولین مشکل این است که فرض کرده نسلکشیِ غزه در زمان انتشار این بیانیه خاتمه یافته و همچنین در ازای هر روز از این ۱۴ سال پاکسازی امکان حضور ۱۰۰ کامیون برای پاکسازی آوار وجود خواهد داشت و ورود این کامیونها و مواد و منابع انسانی موردنیازش هم بدون هیچ مانعی خواهد بود. دومین مشکل آن این است که فرض کرده فقط ۱۰ درصد از مهمات انفجاریای که اسرائیل در طول ۹ ماه گذشته استفاده کرده «عمل نکرده است» -یا به عبارت دیگر در زمان برخورد منفجر نشدهاند. میزان عدم عملکرد مهمات اسرائیلی (که در اصطلاح نظامی میزان «آکمندی» گفته میشود)، بسته به نوع سلاح، میتواند بسیار بیشتر باشد. میزان «عدم موفقیت» بمبهای خوشهای که اسرائیل در سال ۲۰۰۶ علیه لبنان استفاده کرد، بر مبنای تخمین سرویس مینزدایی سازمان ملل متحد، به ۵۰ درصد میرسد. البته این عدد، مطابق با تخمین سازمانهایی که در پاکسازی مهمات منفجرنشدۀ لبنان نقش ایفا کردند، ۷۰ درصد عنوان شده است.
با توجه به نحوۀ استفاده از این سلاحها، «عدم موفقیت» واژۀ درستی نیست. اسرائیل میلیونها بمب خوشهای را در جنوب لبنان ریخته و به شکل هدفمند تمام زیرساختهای غیرنظامی این کشور را بمباران کرده است. طبق گفتۀ سازمان ملل، ۹۰ درصدِ این بمبها در ۷۲ ساعت پایانی قبل از آتشبس شلیک شدهاند. در سال ۲۰۰۷، مدیر برنامهریزی لبنان در مرکز هماهنگی مینزدایی سازمان ملل متحد گفت «بسیاری از مهمات عمر مفیدشان گذشته بود … و اسرائیلیها میدانستند که آنها چقدر قدیمیاند و بسیاریشان قرار نیست عمل کنند». اما اگر اسرائیلیها میدانستند که این سلاحها منقضی شدهاند، احتمالاً باید گفت مقدار بالای آکمندی بمبها از اول هدف آنها بوده است. بنابراین، نباید بگوییم آنها «عمل نمیکنند»، باید بگوییم بهنحو متفاوتی از آنچه همه انتظار دارند عمل میکنند. دهههاست که اسرائیل از بمبهای خوشهای بهعنوان مینهایی استفاده میکند که از هوا در زمین کاشته میشوند تا پس از آتشبس انتظارِ بازگشت به خانۀ صدها هزار لبنانیِ آواره را بکشند.
پس از جنگ اسرائیل علیه لبنان در سال ۲۰۰۶، فشار بینالمللی برای ممنوعیت بمبهای خوشهای بهطور چشمگیری افزایش یافت. پیماننامۀ مهمات خوشهای، که استفاده از آنها را ممنوع اعلام کرد، در سال ۲۰۱۰ به اجرا گذاشته شد. این پیماننامه را ۱۱۲ کشور، ازجمله لبنان، لائوس و فلسطین، تصویب کردند. ایالات متحده و اسرائیل-که هردویشان تولیدکنندۀ این سلاحها هستند- هیچکدام این پیماننامه را نپذیرفتند. آمریکا گفت «بهوضوح این سلاحها از نظر نظامی مفیدند» و اسرائیل هم از آن تبعیت کرد. هر دو کشور مخازن بمب خوشهای خودشان را دودستی چسبیدهاند و اقتصادشان وابسته به تحمیل و افزایش و درآمدزایی از مرگِ غیرطبیعی انسانهاست.
در سال ۲۰۰۷، مجلۀ تایم مقالهای با عنوان «’اسباببازیهایی’ که در لبنان آدم میکشند» منتشر کرد. مهماتی که اسرائیل «میاندازد» غالباً شکل و ظاهر مبهم و سادهای دارند -برای همین هم هست که کودکان از روی کنجکاوی برشان میدارند و دست و پا و، بسیاری اوقات، جانشان را از دست میدهند. مهمات منفجرنشده نشان میدهند که اشغالگران نتوانستهاند به هدف اصلیشان دست پیدا کنند، اما همچنان میخواهند با هر ترفندی که شده به مردمان آن سرزمین صدمه بزنند. وقتی میدانی هر لحظه ممکن است پایت روی یکی از آنها برود، رابطهات با خانه و محلهات عوض میشود و در پس ذهنت احتیاط و مراقبتی جا خوش میکند که بر همهچیز اولویت دارد. کودکانی که در این وضعیت بزرگ میشوند یاد میگیرند که در کنار بازیکردنشان همواره باید بترسند. این ترس بهسان هشداری است که بهطور مرتب تسلطِ پایدار و همیشگیِ امپراتور را گوشزد میکند، امپراتوری که همچون شبح میتواند در هر جایی در پیش روی شما حاضر شود: اگر جرئت داری لحظهای فکر کن که ما نیستیم. صدالبته که تأثیر بمبهای خوشهای محدود به روان آدمها نیست -بمبهای خوشهای وسایلی مادیاند و جانِ کودکان را در این جنگِ ادامهدار میگیرند.
اسرائیل، بهعنوان بخشی از نسلکشی خود، زیستبومکشی میکند، یعنی از قصد محیطزیست غزه را نابود میکند. تأثیرات این کار چندوجهی است. کشاورزی غزه بخش مهمی از اقتصاد آن را تشکیل میدهد. گزارشی که مرکز ماهوراهای سازمان ملل در ژانویه ۲۰۲۴ منتشر کرد نشان میدهد که در مقایسه با شش فصل گذشته «کاهش قابلتوجهی در سلامت و تراکم محصولات کشاورزیِ» غزه رخ داده که روندش از سال ۲۰۱۸ آغاز شده است. اسرائیل درختان زیتون غزه را «بهطور کامل هدف قرار داده است»، منابع اصلی تولید سبزیجات را نابود کرده است و «تمام حیوانات مزارع دامی را کشته است». یکی از اولین اهداف اسرائیل مزارع توتفرنگی غزه بود که بهعنوان طلای قرمز شناخته میشد و بخشی از آن در نوامبر هر سال برای صادرات به کرانۀ باختری و اسرائیل برداشت میشد. علیرغم محدودیتهای زیادی که اسرائیل در گذشته به غزه تحمیل کرده، برای دههها، توتفرنگی منبع درآمد خوبی برای بسیاری از مردم غزه به شمار میرفت.
امکان رشد دوبارۀ توتفرنگی و سایر محصولات کشاورزی تا حدی بستگی به خاک منطقه دارد. هنگامی که یکی از مهمات منفجرنشده منفجر میشود، فارغ از اینکه انفجارش کنترلشده باشد یا نه، سطح خاک را جابهجا میکند و تبعات زیستمحیطی بلندمدتِ مهمی بر جای میگذارد، ازجمله تبعاتی که بر تنوع زیستی دارد. مینزدایی نیز باعث میشود خاک سطحی پراکنده شود و باید بدانیم که برای بازتولید فقط سه سانت از آن، بسته به اکوسیستم منطقه، تا ۱۰۰۰ سال زمان نیاز است. بماند اینکه ممکن است در کوتاهمدت استفاده از این خاک بهمنظور پرورش محصولات کشاورزی برای خورد و خوراک مضر باشد و برای فهمیدن مضراتِ این سنخ مسائل باید چند نسل منتظر ماند.
نمایندۀ فلسطین در آژانس بینالمللی انرژیِ اتمی خواستار این شده تا آژانس تحقیق کند که آیا اسرائیل از اورانیم ضعیفشده، که نیمۀ عمر آن ۴.۵ میلیارد سال است، علیه غزه استفاده کرده است یا نه. هم در لبنان و هم در غزه، اسرائیل از فسفر سفید استفاده کرده. این ماده بسیار اشتعالپذیر است و وقتی شلیک میشود باریکههایی از دود سفیدِ روشن بر جای میگذارد که شبیه درخت بید مجنونِ زهرآگینی است که در هوا معلق مانده. الگوی سوختگی فسفر سفید هم بسیار متفاوت و عجیب است: بهمحض آنکه با پوست انسان تماس پیدا کند، تا جایی که اکسیژن در بدن پیدا شود نفوذ میکند، یعنی تا استخوان. فسفر سفید هوا را آلوده میکند و پیاچ خاک را تغییر میدهد. در جنوب لبنان، تمام مزارع کشاورزی به همین دلیل نابود شدهاند. درختان زیتون بیشترین صدمه را دیدهاند و تمام محصولاتشان آلوده به سماند. نمونههای خاک برای آزمایش فرستاده شده تا معلوم شود بمبهای اسرائیلی چه تأثیری بر خاک آنجا داشتهاند و چه کاری میشود برای آنجا کرد. در اواخر ماه ژوئن، کودکان غزه با علایم مسمومیت راهی بیمارستان کمال عدوان شدند. معلوم شد این کودکان از گرسنگی برگ درختان را خوردهاند و مسموم شدهاند. غزه همیشه برای اسرائیل حکم آزمایشگاهی را داشته که سلاحهایش را در آن امتحان کند. پزشکان الگوهای جدید و ناشناختهای از آسیبها را گزارش میدهند؛ تأثیرات بلندمدت خطرزیستی این جنگافزارهای ناشناخته همچنان ناشناخته هستند.
اسرائیل در سالهای ۲۰۲۲، ۲۰۲۱، ۲۰۱۸، ۲۰۱۴، ۲۰۰۸ و سالهای قبل از آن به غزه حمله کرده و بسیاری از زیرساختهای بهداشت عمومی این شهر را مکرراً هدف قرار داده است. به دنبال این حملات، در حال حاضر خاک این منطقه آلوده به سموم مختلف است و اثرات مخرب آن بر مردم بهتدریج طی نسلها خودش را نشان خواهد داد. در تاریخ ۷ اکتبر، رئیس سرویس مینزدایی سازمان ملل متحد در غزه بود و داشت مهمات منفجرنشدۀ باقیمانده از حملات ۲۰۲۱ اسرائیل را پاکسازی میکرد. حتی قبل از اکتبر، ۹۷ درصد از آب غزه غیرقابلشرب بود. محمد، یکی از ساکنان شمال غزه، در گفتوگویی که در سال ۲۰۲۱ با الجزیره داشت گفت بهخاطر مواد شیمایی که در آب بوده برای پرورش گیاه در خانهاش با مشکل مواجه شده. «همۀ گیاهان من بهخاطر شوری زیاد آب و درصد بالای کلرید خشک شدن». او میگفت سالهاست که از آب لولهکشیِ شهری استفاده نمیکند. محمد سؤالی پرسید که جوابش در خود سؤال بود: «اگه گیاهان بهخاطر این آب میمیرن، پس چه بلایی سر بدن آدما میاد؟».
در جنگی که اسرائیل علیه زندگی فلسطینیها راه انداخته، هدفِ اصلیْ مردم و همچنین خاک آنهاست -بله خاک، چون با این کار آن را علیه جان مردم مسلح میکند. امروزه در غزه، اسرائیل نیروگاههای آبشیرینکن، چاهها، مخازن آب و مهندسینی که آنها را بازسازی میکنند (از نظر اسرائیل، این مهندسین اثربخشی اقدامات آنها را کم میکنند) هدف قرار داده است. آنها افرادی را که سعی میکنند آب برای خانوادهشان ببرند هدف قرار میدهند. اگر هم روزی آتشبس اعلام شود، آبی که درنهایت مردم به آن دسترسی پیدا میکنند خود میتواند بلای جان آنها باشد.
مطابق با تعریف سازمان ملل متحد، وقتی جنگ روی کاغذ تمام میشود، مهمات منفجرنشده تبدیل به «بقایای انفجاری جنگ» میشوند. اما شک دارم که چنین اصطلاحی را بتوان برای جنگهای اسرائیل به کار برد، چون واژۀ «بقایا» بیشتر اشاره به خشونتی دارد که در گذشته رخ داده و اگر اثری از آن در آینده باقی مانده، صرفاً «پیامدی ناخواسته» است و در قبال آن «دیگر کاری از دست کسی برنمیآید». اما در رابطه با کاری که اسرائیل در فلسطین میکند، همیشه «کاری از دست آنها برمیآید». خشونتِ بیحدومرز نظام استعماریِ شهرکنشینان علیه مردم غزه ساختاری و بیامان است. بعد از این روزِ بهاصطلاح آتشبس، اسرائیل جنگش را علیه کودکان فلسطینی و آیندۀ آنها ادامه خواهد داد و کاری با آنها میکند که با نسلهای پیش از آنها کرده. جنگافروزیِ اسرائیل ادامه خواهد داشت و اگر ابزارآلات و شرایط (و دولتهای حامی این جنگافروزی) تغییر کنند، صرفاً شکل و شمایل این جنگ عوض میشود. در زمانی که این مقاله را مینویسم، ۱۰۰ روز از تخمین بیانیۀ سرویس مینزداییِ سازمان ملل متحد گذشته، اما جنگ همچنان ادامه دارد.
شش خط پایانی شعر «توفان و درخت»، اثر فؤاد توکان، شاعر فلسطینی، اینگونه است: «آن هنگام که درخت سر بر آورد/ شاخ و برگش زیر خورشیدِ تابان سبز و تازه خواهد شد/ صدای خندیدنِ درخت در بوتهزار طنینانداز خواهد شد/ زیر خورشیدِ تابان/ و آنوقت است که پرندگان باز خواهند گشت/ بیتردید پرندگان باز خواهند گشت». درختان غزه، آنهایی که همچنان در خاکشان ریشه دارند، در خاک سرزمینشان نقب میزنند، جایی که اسمش فلسطین است و اسرائیل تمام همت خود را گذاشته تا زندگیکردن در آنجا را ناممکن کند. و کودکانی که میوههای این درختان را میچینند و توتفرنگیهای رسیده را از شاخههای کوچکشان جدا میکنند و از چاهها آب مینوشند و در دریای فلسطین شنا میکنند باید عذاب بکشند، عذابی که نتیجۀ این گناهشان است که نمیخواهند سرزمینشان را ترک کنند. آنها، بهعنوان ساکنین این سرزمین، به انواع و اقسام سرطانها مبتلا خواهند شد، حتی به میزان بسیار بیشتر از حدی که برای افراد معمولیِ این سرزمینِ در حال سوختن انتظار میرود. و تا زمانی که محاصرۀ اسرائیل ادامه داشته باشد، از درمانهای پزشکی محروم خواهند بود و غالباً زمانی به آنها دست خواهند یافت که دیگر دیر شده باشد. هر روزی که میگذرد، روزی از آینده از دست میرود و همۀ ما در پیشگاه هر آن چیزی که به آن اعتقاد داریم مسئول تمامیِ این اتفاقات هستیم.
و هر روزی که مردم غزه و فلسطین میگذرانند -مردمی که در هنگام نگارش این مقاله برای بار دوم است که از ماه اکتبر بیمارستان الشفا را بازسازی میکنند و مبجورند برای ایستادن در برابر این ماشینِ مرگ کلینیکهای بهداشتیشان را در چادر راهاندازی کنند- صدای خندههایشان زیر خورشیدِ تابان طنینانداز میشود. خاکِ سرزمین آنها بعد از سالها تغییر میکند و غلظت رادیکالهای آزاد این خاک، نیمۀ عمر پس از نیمۀ عمر، بالاخره به صفر خواهد رسید. قطعاً زمان میبَرد، اما هر اشغالگری خوب میداند که گذشتِ زمان به نفع بومیان یک سرزمین تمام خواهد شد، نه اشغالگران آن.