عملیات های تهاجمی اوکراین در خاک روسیه، از جمله عملیاتی که در حال حاضر در منطقه کورسک در جریان است، فرصتی را برای پایان سریعتر جنگ به عنوان بخشی از استراتژی گسترده تر اولویت بندی چالش های ژئوپلتیک آمریکا فراهم می سازد. چنین استراتژی ای بهترین گزینه برای اجتناب از جنگ علیه چین، ایران و روسیه به صورت همزمان و در جبهه های مختلف است.
وس میچل در فارن پالیسی نوشت: عملیات های تهاجمی اوکراین در خاک روسیه، از جمله عملیاتی که در حال حاضر در منطقه کورسک در جریان است، فرصتی را برای پایان سریعتر جنگ به عنوان بخشی از استراتژی گسترده تر اولویت بندی چالش های ژئوپلتیک آمریکا فراهم می سازد. چنین استراتژی ای بهترین گزینه برای اجتناب از جنگ علیه چین، ایران و روسیه به صورت همزمان و در جبهه های مختلف است. با تامین تجهیزات مورد نیاز اوکراین برای تثبیت و تقویت تصرفات اخیر، واشنگتن این شانس را دارد که به کیف برای کشاندن مسکو به پای میز مذاکره، خرید وقت برای برای غرب برای تجهیز مجدد تسلیحاتی و فراهم کردن فرصتی برای آمریکا جهت معطوف ساختن توجه خود به منطقه ایندو پاسیفیک یاری برساند. اما انجام این کار مستلزم برطرف کردن محدودیت ها در مورد استفاده اوکراین از سلاح های آمریکایی و تعریف یک نقشه راه واضح و قابل حصول برای پایان دادن به جنگ توسط دولت بایدن است. هرچند این کار پرریسک است اما بهتر از کمک های قطره چکانی به اوکراین است تا زمانی که چین یا ایران در دو جبهه ایالات متحده را درگیر جنگ کنند.
در ادامه این مطلب آمده است: برای درک فرصتی که عملیات کورسک ایجاد می کند باید پی برد که این عملیات چه تفاوتی با دیگر عملیات های تهاجمی اوکراین در خاک روسیه از سال 2022 تاکنون دارد. اولا این عملیات در ابعاد بسیار گسترده تری انجام می گیرد و حداقل 5 تیپ شامل برخی از بهترین واحدهای آموزش دیده در غرب و تانک ها، توپخانه، پهپادها و هواپیماهای جنگنده را در بر می گیرد.
ثانیا، در این عملیات نیروهای اوکراینی توانسته اند بسیار بیشتر از عملیات های قبلی در عمق خاک روسیه نفوذ کنند. هرچند جزئیات عملیات هنوز تایید نشده، اما به نظر می رسد که اوکراینی ها کنترل 70 روستا در داخل خاک روسیه، خطوط ریلی و یک قطب مهم ترانزیت گاز و مجموعا بیش از هزار کیلومتر مربع زمین را در اختیار گرفته اند. ثالثا، به جای ترک منطقه پس از یک تهاجم موفق، به نظر می رسد که اوکراینی ها در حال آوردن نیروها و تجهیزات جدید و پیشروی های بیشتر هستند.
اشتباهات محاسباتی زیادی ممکن است رخ دهد. اولا ممکن است این عملیات تهاجمی موجب جذب نیروهای رزمی اوکراین از سایر جبهه هایی که در آنها روسیه در وضعیت حمله قرار دارد شود. هرچند مسکو عجله چندانی برای گسیل نیرو به کورسک از خود نشان نداده، اما روس ها هنوز نیروهای ذخیره زیادی دارند که می توانند از آنها استفاده کنند. با این حال این حمله ضعف شگفت آور نیروهای دفاعی روسیه را به نمایش گذاشت. مرزهای روسیه عملا بی دفاع هستند. اوکراینی ها به یک شگفتی استراتژیک دست یافته و جنگ را به خانه دشمن برده اند. این اقدام موجب تقویت روحیه نیروها نیز شده است. اکنون پوتین با معضل کم اهمیت جلوه دادن حمله و یا اتکا به سربازان وظیفه (به عنوان اقدامی غیرمحبوب)، نیروهای امنیتی داخلی و جابجایی تعدادی از سربازان مستقر در خط مقدم برای بیرون راندن اوکراینی ها و تقویت مابقی مرزها از طریق استقرار نیروهای بیشتر مواجه است.
اوکراینی ها به رغم برتری عددی دشمن شانس بالایی دارند که بتوانند مواضع خود را حفظ کنند. تاکنون جنگ حاضر مزیت های غیرمنتظره دفاع بر حمله در جنگ های موضعی را آشکار ساخته است. در حالی که فصل پاییز بارانی در پیش است، این احتمال وجود دارد که اوکراینی ها بتوانند استحکامات پایداری را ایجاد کنند که بتواند در برابر جابجایی آسان مقاومت کند. جلوتر که برویم روس ها ناگزیر خواهند شد نیروهای بیشتری را مسئول دیدبانی در مرزهای طولانی خود کنند. این تحولات از اهمیتی استراتژیک برخوردار است زیرا انگاره ای را که مدت ها نظریه مسلم پیروزی روسیه تلقی می شد (مبنی بر اینکه طولانی شدن جنگ به نفع روسیه به عنوان طرف بزرگتر و احتمالا قوی تر جنگ است) را زیر سوال می برد. حتی اگر عملیات کورسک در نهایت شکست بخورد، به ما امکان می دهد تا استراتژی ای را برای اوکراین تصور کنیم که می تواند بن بست ظاهری فعلی را به نفع اوکراین بشکند. همانگونه که کارل وو کلاوسویتز، نظریه پرداز معروف امور نظامی قرن نوزدهم گفته: «تصرف استانی که به آسانی اشغال می شود یا استانی بی دفاع به خودی خود یک مزیت محسوب می شود. و اگر این مزیت برای ترساندن دشمن از نتیجه نهایی کافی باشد، می توان آن را راهی میانبر به سمت صلح در نظر گرفت.»
اگر کیف بتواند مناطق مرزی روسیه را ولو در ابعاد کوچک تصرف کند و آنها را حفظ نماید، مسکو ناگزیر خواهد شد این احتمال را در نظر بگیرد که در قلمرو خود نسبت به ضرباتی که تاکنون به دلیل تحریم های غرب متحمل شده، آسیب پذیرتر است. همه اینها دارای تبعاتی برای استراتژی گسترده دولت آمریکاست.
من مدتها از این استدلال دفاع کرده ام که رویکرد بهینه آمریکا نسبت به جنگ روسیه در اوکراین باید استفاده از آن به عنوان فرصتی جهت تحمیل شکستی نیابتی به روسیه در بازه زمانی سریع تری نسبت به آنچه چین آمادگی دارد علیه تایوان اقدام کند باشد. ایالات متحده در دو استراتژی دفاع ملی اخیر خود تصریح کرده که آمادگی جنگدین علیه بیش از یک دشمن مهم در آن واحد را ندارد. ایالات متحده با متمرکز ساختن منابع خود علیه روسیه در جنگ فعلی به شکلی منظم این شانس را دارد که تهدید روسیه علیه اروپا را تضعیف نماید و بر این مبنا ظرفیت نظامی خود را برای تقویت بازدارندگی در منطقه ایندو پاسیفیک آزاد سازد.
اما واشنگتن و متحدانش از زمان آغاز تهاجم روسیه به شکل عاقلانه از زمان خود برای تقویت ظرفیت های نظامی خود استفاده نکرده اند. بیش از دو سال است که کاملا روشن شده چه تلاش هایی در چه ابعاد برای درگیر شدن در جنگی طولانی با یک دشمن عمده و صنعتی لازم است. اما نه ایالات متحده و نه متحدانش هیچ اقدامی را برای کسب آمادگی لازم برای مواجهه با چنین احتمالی صورت نداده اند.
به نظر می رسد که در حال حاضر مهمترین اهرم فشار ممکن علیه روسیه که می تواند ارزشی بالاتر از لغو تحریم ها یا مشوق های اقتصادی برای روسیه داشته باشد خاک است.
هداف گذاری غرب باید کمک به زلنسکی برای نگه داشتن خاک روسیه جهت کشاندن پوتین به پای میز مذاکره و پایان دادن هر چه سریعتر به جنگ با شرایط مطلوب اوکراین باشد.
این مستلزم آن است که دولت بایدن کارهایی را انجام دهد که تاکنون تمایلی به انجام آنها نداشته است. واشنگتن باید سلاح های مورد نیاز اوکراین را برای حفظ مزیت خود در صحنه نبرد در اختیار کیف قرار دهد و محدودیت های اعمال شده بر نحوه استفاده کیف از این سلاح ها را لغو نماید. این کار عاری از ریسک نیست زیرا ممکن است روسیه را تحریک نماید تا با افزایش تنش از طرقی که مستقیما ناتو یا ایالات متحده را تهدید می نماید واکنش نشان دهد.
اما این ریسک ها باید در مقابل خطرات جایگزین در نظر گرفته شوند: تلاش برای اولویت دادن به آسیا قبل از اینکه اروپا با ثبات شود و یا تلاش برای اقدامی دراماتیک تر و خطرناکتر نظیر یک حمله پیش دستانه علیه ایران. احتمالا بدترین جایگزین، تداوم مسیر فعلی است که می تواند واشنگتن را با اقدام چین علیه تایوان در لحظه ای که ذخایر نظامی ایالات متحده به شدت تضعیف گشته مواجه کند؛ سناریویی که پتانسیل افزایش تنش بیشتری را در خود دارد.