اتخاذ استانداردهای دوگانه در قبال جنگهای غزه و اوکراین و هجوم شدید تبلیغاتی به چین، کشورهای بزرگ غربی را بیاعتبار کرده است.
سران «گروه ۷» اخیراً در شهر ساحلی شیک اپولیا در خاک ایتالیا گرد آمدند تا به ادعای خود به مسائل غامض جهانی رسیدگی و چند بحران بزرگ جاری را در دنیا حل کنند و با رجوع به قواعد بینالملل نظم و امنیت را به سطح گیتی بازگردانند. حقیقت ماجرا اما چیزی به کل متفاوت است.
روشهای انتخابی این گروه که از سران ۷ کشور بزرگ غربی شکل میگیرد، به گونهای است که مردم دنیا در فهم آن مشکل اساسی دارند.
خروجی «گروه ۷» چه در پایان جلسه اخیرشان در «اپولیا» و چه در سایر گردهماییهایشان در دو، سه سال گذشته به گونهای بوده که ناظران به این نتیجه رسیدهاند نه با سیاستمدارانی هوشمند بلکه با شبهمردگانی که هنوز توان راه رفتن دارند طرف هستند و بهتر است نام گروه آنها عوض و عنوان «اشباح هفت» به آنان اطلاق شود. در بیانیه نهایی اجلاس اپولیا تعداد زیادی کلمات دهانپرکن و ادعاهای توخالی آنها واژگانی بودند که به چشم میخوردند و آنچه اینک نشانی از آن دیده نمیشود، قوه به فعل درآوردن عبارتهایی است که در این بیانیه آمده از قبیل اینکه؛ «ما هنوز به اصل حاکمیت قانون، جوامع آزاد و الزامهای حقوق بشر معتقد و عوامل کوشای اجرای آن هستیم. گروه هفت معتقد است که سلاحزدایی و رجحان قانون باید بر هر گونه گزینش شخصی حرف نخست را در جهان بزند و در این راستا هر فرصت ممکن را برای ملتهای علاقهمند فراهم میآوریم تا در نهایت جهانی شکل دهیم که مردم در آن زندگیهای مشابهی دارند.»
در این بیانیه اضافه شده است: «در همین راستا همچنان به آیین سازمان ملل و قطعنامههای شورای امنیت احترام میگذاریم و هدف اولمان حفظ صلح بینالملل است تا تنشهای این دنیای ناآرام برچیده شود و جهان رو به تغییر کنونی به سوی آرامش مجدد به حرکت درآید.»
از کییف تا تلآویو
اینها که آمد، فقط حرفها و ادعاهایی است که در بیانیههای دروغین میآید و حقیقت امر چیزی است که نه در میزگردهای «گروه ۷» بلکه در عملکرد کشورهای عضو این گروه و در تصمیمهای سران آنها مشاهده و حس میشود. این رفتارهای سست، ضعیف و چندسویه و مطرح کردن ادعاهای شیرین و ۱۸۰ درجه متفاوت عمل کردن با آن، نه رویدادی تازه بلکه رفتاری است که از طرف سران «گروه هفت» در تمام سه، چهار دهه اخیر رؤیت شده و فقط اوج آن از روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهرماه ۱۴۰۲) به بعد بوده است که تاریخ اجرای عملیات «طوفانالاقصی» و به واقع شروع جنگ غزه به شمار میآید. از آن روز به بعد و در ۹ ماهی که از شروع این جنگ میگذرد، انواع استانداردهای دوگانه در مرامنامههای «گروه هفت» و در رفتار سران آنها مشاهده شده است.
این سران به بهانه لزوم حمایت از ارتش لرزان اوکراین در جنگی که روسیه با آنها از دو سال و پنج ماه پیش به راه انداخته، انواع سلاحها را به کییف فرستاده و میلیاردها دلار را صرف تجهیز اوکراین کردهاند تا سقوط نکند و همچون خاری در چشم روسها بماند، اما همین دولتها به محض اینکه صحبت از جنگ غزه به میان آمده، با پشت کردن کامل به فلسطینیهای مظلوم که طرف مغبون قضیه هستند، هر چه تجهیزات نظامی و پول در اختیار داشتهاند به تلآویو فرستادهاند تا ارتش بیرحم صهیونیستی هر چه شدیدتر باریکه غزه را بکوبد، رفح را به توپ ببندد و حتی کرانه غربی را از آماج حملات ضدانسانی خود بینصیب نگذارد و بساط نسلکشی بیشرمانه خود را هر چه کاملتر سازد.
«آنها» حماس را محکوم میکنند
در ادامه بیانیه اخیر «گروه ۷» حتی با واژگانی صریح از رویکرد مورد بحث یاد شده، آمده است: «ما حمله شدید سازمان حماس، جنبش جهاد اسلامی و حزبالله لبنان را به اسرائیل محکوم و آن را یک اقدام تروریستی بزرگ و صرف توصیف میکنیم و به همین سبب عمیقترین دلداریها را به اسرائیلیها میدهیم و هر چه برای حفظ امنیت تلآویو لازم است به انجام میرسانیم.»
به واقع برای سران کشورهای غربی عضو «گروه ۷» تنها مسأله مهم حفظ سلامتی اسرائیلیهاست و نه حفظ جان ۳/۲ میلیون فلسطینی شریف که بر اثر پاکسازی قومی هولناک اسرائیلیها در سطح غزه، شهید، مجروح یا آواره شدهاند و محل زندگیشان بر اثر بمبارانهای شبانهروزی با خاک یکسان شده است.
برای امریکا و شرکایش در «گروه ۷» اهمیتی ندارد که قریب به ۴۰ هزار فلسطینی در جریان بمبارانهای شبانهروزی غزه به شهادت رسیدهاند و بیش از ۹۰ هزار نفر مجروح هم روی دست فلسطینیها ماندهاند و تنها مسأله حائزاهمیت جلوگیری از موشکباران تلآویو به دست رزمندههای فلسطینی و حزبالله لبنان است تا مبادا چند صهیونیست به هلاکت برسند و بنیامین نتانیاهو و شرکای او در جهان رسواتر از آنچه هستند، شوند.
تشویق اسرائیل به قبول آتشبس در غزه و جلب توافق این رژیم با رسیدن کمکهای مردمی به دست دردمندان فلسطینی هم بیش از آنکه حرکتی واقعی باشد، یک پُز سیاسی بوده تا «گروه ۷» متهم به نادیده انگاشتن ملاحظات جهانی نشود وگرنه همه میدانند که «گروه ۷» بویژه امریکا بانی اصلی وتو شدنهای مکرر قطعنامههای پرتعداد سازمان ملل و شورای امنیت در محکومیت اسرائیل در خصوص جنگ غزه و استمرار جنایات وحشتناک این رژیم منحوس هستند.
چینیها را فلج کنید!
سران «گروه ۷» طی ۹ ماه اخیر به کرات حماس و جنبش جهاد اسلامی را به نپذیرفتن اصول آتشبس در غزه متهم کرده و مدعی شدهاند اگر جنگ هنوز جریان دارد، به این خاطر است که حماس میگوید شروط مورد نظرش برای پایان دادن جنگ و معاوضه اسرای دو طرف برآورده نشده ولی طرف اسرائیلی برای هر گونه همراهی در این خصوص و پایان دادن به این جنگ بشدت خونبار مهیا بوده و این دقیقاً ۱۸۰ درجه متفاوت با واقعیت است.
بیعدالتیهای «گروه ۷» به مسائل غزه و اوکراین ختم نمیشود و بحث اقتصاد قدرتمند چین و لزوم محو شکوفایی آن توسط دولتهای بزرگ غربی را هم دربرمیگیرد. درست است که در بیانیه اخیر این گروه تأکید شده حفظ تعاملات و روابط سازنده با چین در همه مقولهها از نهایت اهمیت برای «گروه ۷» برخوردار است اما کیست که نداند دولتهای امریکا دستکم طی ۱۵ سال اخیر نهایت کوشش خود را به کار گرفتهاند تا اقتصاد فعال و پویای چین را فلج و بازار پررونق آن را در اروپا و امریکایشمالی و مرکزی کساد کرده و محصولات تولیدی خود را جانشین انبوه محصولات تولیدی چین کنند که بازارهای فوق را به تسخیر خود درآوردهاند.
در همین راستاست که تعرفههای سنگین گذاشته شده روی محصولات چینی وارد شده به کشورهای بزرگ غربی بویژه امریکا و همچنین تحریمهای اعمال شده روی کارخانجات و صنایع چینی معنا و مفهوم مییابد و هدف از برقراری آن پایین آوردن بیلان کار چینیهاست، آشکارتر میشود. اقدامات ایذایی «گروه ۷» در قبال چین به همین حد ختم نمیشود و آنها این غول شرق آسیایی را به تنشزایی در حوزه دریای چین جنوبی و کشورهای ساحلی آن متهم میکنند.
منظور آنها در درجه اول ادعاهایی است که چین همیشه در مورد تملک تایوان داشته و آن را بخشی از مام وطن دانسته و از تلاش امریکا برای حمایت و تقویت تایوان ابراز نارضایتی عمیق کرده است؛ مسألهای که بر اساس پروپاگانداهای منفی و بمبارانهای تبلیغاتی شدید و دروغین غربیها بارها ترس از تملک عدوانی خاک تایوان توسط دولت پکن و ضمیمه کردن اجباری و دوباره آن به خاک چین را در دلها ایجاد کرده و به واقع امریکا را به آرزویش که بسط «چینهراسی» را در کشورهای مختلف جهان در دستور کارش دارد، نزدیکتر ساخته است.
حرکت به سمت تاریکی
حضور چند کشور عضو نهاد مستقل و تازه تأسیس بریکس در حاشیه اجلاس اخیر «گروه ۷» در اپولیای ایتالیا این ادعا را از زبان سران کشورهای عضو این گروه مطرح ساخت که رقابت بر سر جذب شرکایی هر چه بیشتر و داشتن بازارهایی گستردهتر و پرسودتر برای این گروه میسر و به همین سبب رونق هر چه بیشتر کار «جی. هفت» چه از منظر اقتصادی و چه از دیدگاههای سیاسی امکانپذیر است.
اینها البته فقط «گول زدن خود» است زیرا اقتصاد چین با وجود همه بندهایی که امریکا و شرکایش بر دست و پای آن زدهاند، همچنان رو به اوج دارد و نمیتوان از تعالی فزونتر آن جلوگیری کرد و برعکس دیری نخواهد پایید که کشورهای متقاضی و خریدار انبوه اجناس تولیدی چین به چیزی حدود ۷۰ درصد از کل ملل جهان افزایش خواهند یافت.
اگر «گروه ۷» به تلاش برای تقویت بنیه اقتصادی خود و از جمله بالا بردن مجدد ارزش دلار استمرار بخشد و از هر حربه نظامی موجود در جریان جنگهای جاری در جهان در این راه بهره گیرد، نه تنها تضمینی بر موفقیتش نخواهد بود، بلکه این احتمال را قوت خواهد بخشید که با به وجود آمدن ارزهایی موازی و تقریباً برابر با بهای کنونی دلار، بازار بیش از پیش از دست غربیها خارج و «گروه ۷» به گوشههای تاریک و کمنور صحنه سیاستهای جهانی گسیل شود و به درجاتی بسیار پایین تنزل کند.
به خاطر همین مسائل است که آگاهان امور سیاسی بر بیدار شدن هر چه زودتر «گروه ۷» از خواب غفلت تأکید میورزند ولی از نهادی که شبحوار عمل میکند و بر اثر سیاستگذاریهای غلط خود به سوی ایزوله شدن هر چه بیشتر پیش میرود، چه توقعی فزونتر از این را میتوان داشت؟ آنها به واقع شبیه «خوابرو» هایی هستند که نمیدانند به کدام سو میروند و در نتیجه در کمترین فاصله تا سقوط به ته دره نگونبختی قرار دارند.