اینکه دنیا فقط آمریکا و اروپا نیست از نظر جغرافیای جهان، حرف درستی است، اما اقتصاد، سیاست، روابط بینالملل و بسیاری مولفهها و متغیرهای دیگر وجود دارد که برای تعامل و اثر گذاری درست و منطقی و منتتج به منفعت، باید در روابط خارجی مورد توجه قرار گیرد. آمریکا و اروپا ۴۳ درصد و آفریقا ٣ درصد تولید دنیا را دارا هستند. واقعیت علم سیاست حکم میکند که هر واحد سیاسی با توجه به سیاست گذاری های صورت گرفته، برای هر رابطه خود، سهم و نقشی قائل باشد، بی آنکه واحدی حذف شود.
ایران در طول چهار دهه انقلاب، جنگ و تحریم، نیاز بسیار به سرمایه گذاری و فنآوری به روزخارجی در همه زمینهها دارد و روی هر چه دست بگذاریم، خواهیم دید که خیلی هم عقب مانده ایم. ایران در چهار دهه گذشته سرمایه گذاری قابل توجهی صورت نداده است و آنچه بوده نیز به مرور زمان مستهلک شده و یا با فنآوری غیر روزآمد، تولیدات ما قادر به رقابت نیست و تنها با رانت انرژی تقریبا مفت و نیروی کار ارزان است که چیزی تولید میشود. ادامه فشار تحریمها، فرصتهای توسعه و رشد را هر چه بیشتر از ایران میگیرد.
ایران برای تبدیل شدن به قدرتی حتی در سطح منطقه که قادر باشد از ظرفیتها و پتانسیلهای بالقوه خود بهره ببرد، باید با اصلاح نگاه خود به روابط بینالملل، به تشویق سرمایهگذاران داخلی و خارجی و انتقال فنآوری بپردازد. خام فروشی و هزینه کردن در آمدها برای امور جاری آنطور که میبینیم و شاهدیم، ایران را بیش از پیش از عرصه رشد و توسعه دور خواهد کرد. سیاست میدان واقعیتها است نه آرزو! این مهم حکم میکند که با شناخت ظرفیت ها و قابلیت ها در خودمان و در تعامل با واحدهای سیاسی دیگر، نگاهی واقع گرایانه به جهان داشته باشیم و باور کنیم این کشور و این مردم، شایستگیهای بسیار بیشتری از آنچه برخوردارند، دارند.
در صحبتهای انتخاباتی از برجام بسیار سخن گفته شد. نکته حائز توجه این مهم است که برجام چه اعاده بشود و یا نشود که حالا امری علیالسویه شده است، کشور باید براساس یک برنامه واقعگرایانه و منطقی استخراج شده از خرد جمعی نخبگان به سمتی هدایت شود که بتواند از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل خودش استفاده کند و بازیگری تاثیر گذار در روابط بینالملل باشد. در بازی قدرتهای جهانی سمت و سوی اغلب برنامههای توسعه ای در منطقه، حذف ایران و یا اگر اجباری وجود دارد، کم رنگ کردن هرچه بیشتر نقش آن است.
سیاست علمی است که در آن هر طرف صرفاً از موضع منافع ملی خود به آن مینگرد . اهداف سیاست خارجی باید برحسب منافع ملی تعریف شوند و منافع ملی بر حسب قدرت تعریف میشود. قدرت و منافع ملّی دو مفهوم اصلی و کلیدی است .
رئوف پیشدار