با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
یک کارشناس مسائل بینالملل درمورد مهمترین اختلاف میان ایران و امریکا، گفت: «احتمالاً یکی از اختلافات مربوط به موضوع تحریمهای موسوم به تروریستی است که شامل حال بانک مرکزی نیز میشود. یکی از اختلافات احتمالاً همچنان بر سر جنبههای اجرایی و عملی مقولات راستیآزمایی و تضمین است؛ و یک موضوع دشوار دیگر مربوط به زمانبندی و کیفیت اقدامات متقابل طرفین میشود.»
رضا نصری در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه چقدر به توافق احیای برجام نزدیک هستیم، بیان کرد: «شواهد حاکی از آن است که طرفین در مسیر درستی قرار گرفتهاند و میتوان نسبت به احیای برجام در هفتههای آینده امیدوار بود. البته به شرط اینکه اتفاق غیرمنتظره یا کارشکنی عمدهای از جانب جریانهای ضد برجام – چه در آمریکا و چه در منطقه – صورت نگیرد.»
وی همچنین درباره اینکه امریکا در بحث ضرب الاجل پایان ژانویه چقدر جدی است، گفت: «معتقدم دو نکته را باید در بحث ضرب الاجل در نظر داشت؛ اول اینکه اصولاً اگر سیر مذاکرات رو به جلو و مثبت باشد، ناگزیر بحث ضرب الاجل هم خودبهخود بلاموضوع خواهد شد. یعنی به سختی میتوان تصور کرد مذاکراتی که در حال نتیجه دادن است را ناگهان بخاطر عبور از یک تاریخ خودساخته متوقف سازند و دنیا را با یک بحران جدید و خطرناک مواجه کنند. در نتیجه، نکته اول اینکه در نظر داشته باشیم بین آنچه به عنوان ضرب الاجل مطرح شده و آنچه بر سر میز مذاکرات در جریان است رابطه مستقیمی برقرار است. دوم اینکه بحث ضربالاجل مبتنی بر این ادعاست که تا چند هفته دیگر برنامه هستهای ایران چنان پیشرفتی خواهد کرد که دیگر احیای برجام برای آمریکا و اعضای ۴+۱ موضوعیتی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، طرف غربی مدعی است از آن نقطه به بعد دیگر برجام در حوزه عدم اشاعه کارآمدی خود را از دست خواهد داد و از این رو احیای مجدد برجام برای آنها هیچ فایدهای در بر نخواهد داشت.»
این کارشناس سیاست خارجی در ادامه تاکید کرد: «معتقدم از این جهت باید مواظب این روایتپردازی بود؛ چرا که به نظر میرسد هدف از این فضاسازیها این باشد که در صورت عدم توافق در وین، بتوانند ایران را مقصر اصلی شکست مذاکرات جلوه دهند و از این طریق راه را نیز برای اقدامات بعدی خود هموار سازند. طبیعتاً، از آنجا که این ادعا جنبه فنی و تخصصی دارد و معمولاً جزئیات آن از حیطه درک عموم خارج است، همراه کردن افکار عمومی و هراسافکنی در مورد پیشرفت برنامه هستهای ایران نیز برایشان کار چندان دشواری نخواهد بود. به ویژه اینکه سازمانهایی مانند «موسسه علوم و امنیت بینالمللی» (ISIS) به مدیریت دیوید آلبرایت و افرادی مانند Olli Heinonen (از دانشمندان هستهای و مقامات ارشد سابق آژانس که امروز به استخدام FDD درآمده) تجربه زیادی در این زمینه دارند و سالهاست به همین شیوه و با استدلالهای بهظاهر علمی، افکار عمومی را نسبت به برنامه هستهای ایران حساس میکنند.»
نصری ضمن بیان اینکه قطعاً با نزدیک شدن به این ضربالاجل، این جریانها نیز به شدت فعال خواهند شد و کار را دشوارتر خواهند ساخت، اظهار کرد: «با این تفاسیر به نظرم لازم است پیش از اینکه این روایت در رسانههای آمریکا و غرب به روایت غالب تبدیل شود و به تقویت جریانهای متخاصم و مخالف برجام بینجامد، دولت ایران و سازمان انرژی اتمی نسبت به خنثیسازی و افشای این تاکتیک به صورت جدی اقدام کنند.»
این کارشناس مسائل بینالملل درباره بخشی از مصاحبه حسین امیرعبداللهیان با شبکه الجزیره که عنوان کرده بود: «در این مرحله سقفی که ما در مذاکرات فعلی وین دنبال میکنیم، لغو تحریمهای برجامی است اما حتما در ادامه، لغو کامل تحریمها مورد توجه ما خواهد بود.»؛ گفت: «به نظر میرسد اشاره دکتر امیرعبداللهیان و به طور کُلیتر هدف دولت ایران، حلوفصل برخی مسائل باقیمانده در چارچوب مذاکرات منطقهای با کشورهای منطقه است، که چنانچه به نتیجه بینجامد، عملاً بهانهای برای تداوم برخی از مهمترین تحریمهای غیربرجامی دولت آمریکا باقی نمیگذارد.»
وی افزود: «در عمل شاید بتوان گفت این همان پیادهسازی طرح موسوم به «طرح صلح هرمز» است که در دولت روحانی توسط رئيسجمهور وقت و آقای دکتر ظریف ابتدا در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۹ و بارها پس از آن مطرح شد. حضور نمایندگان عربستان سعودی و سپس حضور نمایندگان کشورهای عضو پیمان همکاری خلیج فارس (GCC) در وین – در کنار تعاملات و سفر وزیر امور خارجه ایران در منطقه – همگی نشان از تلاش برای تحقق چنین برنامهای دارد. معتقدم این تحول بسیار مثبتی است. رسیدن به یک توافق جامع منطقهای با کشورهای همسایه میتواند پایهای برای رسیدن به نوعی دِتانت یا تعلیق تنش با آمریکا باشد و این اتفاق قطعاً به رفع موانع جدی بر سر راه توسعه کشور کمک خواهد کرد.»
نصری در تحلیل بخش دیگری از صحبتهای وزیر خارجه در مصاحبه مذکور که اظهار داشته: «پیشنهاد طرفهای مقابل ما این نیست که شما رفع همه تحریمهای وضع شده در دوره ترامپ و توسط ترامپ را از ما بخواهید بلکه آن تحریمهایی را بخواهید که میتواند به برجام لطمه وارد کند.»؛ گفت: «از نظر اصولی، موضع طرف مقابل نقص جدی دارد. چرا که تحریمهایی که در دوران ترامپ وضع شد همگی در راستای اجرای سیاست فشار حداکثری بودند که از اصلیترین اهداف آن از بین بردن برجام و جایگزین کردن آن با یک توافق تحمیلی و یکطرفه جدید از سوی واشنگتن بود. ضمن اینکه همه این تحریمها تحت هر نامی که باشند به تعهد «عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی ایران با جهان» که محوریترین تعهد طرف مقابل در برجام است، مغایرت دارند. بگذریم از اینکه بسیاری از این اقدامات و تحریمها، از جمله قرار دادن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی خارجی و و وضع تحریمهای تروریستی علیه بانک مرکزی و شرکت نفت صرفاً با هدف مانعتراشی بر سر بازگشت دولت بعدی به برجام از سوی دولت ترامپ وضع شدهاند. پس ابتدا، در همین راستا تاکید میکنم که موضوع دولت بایدن در این مورد بر سر میز مذاکره یک موضع غالباً غیراصولی است. اما از طرف دیگر، مذاکرهکنندگان آمریکایی به این حقیقت نیز واقف هستند که باید بتوانند توافقی را که در وین احیاناً منعقد میکنند به سایر بازیگران صحنه سیاست داخلی واشنگتن و افکار عمومی خود نیز بقبولانند.»
این حقوقدان بینالملل ادامه داد: «آنها به خوبی میدانند لغو تحریمی که بر آن برچسب تروریستی زدهاند و توسط لابیهای اسرائيل و رسانههای وابسته به آنها مستقیم به امنیت اسرائيل گره خورده، از نظر سیاسی به هیچ وجه کار آسانی نخواهد بود. به ویژه اینکه از هماکنون موسسات وابسته به اسرائيل مانند موسسه دفاع از دموکراسیها، به خاطر سختتر کردن کار آنها، به شدت در رسانهها فعال شدهاند تا به افکار عمومی ثابت کنند که تحریمهای تروریستی نه تنها بی اساس نیستند بلکه پیرو یک فرآیند دقیق، غیرسیاسی و متکی به مدارک و شواهد محکم و غیرقابل انکار و پیرو مشورت و همکاری چندین نهاد دولتی با یکدیگر وضع شدهاند. یعنی به ادعای آنها این قبیل تحریمها، تحریمهای اصیل، واجب و کارشناسیشدهای هستند که مستقیم با امنیت مردم آمریکا و اسرائيل سروکار دارند. طبیعتاً، توجیه اینکه چرا چنین تحریمهایی باید لغو شود برای دولت بایدن کار آسانی نیست و به همین خاطر هم در مورد آنها در وین سرسختی میکند.»
نصری در مورد اینکه این اختلافات قابل حل است یا خیر، مطرح کرد: «اگر اراده سیاسی در هر دو طرف وجود داشته باشد، همواره میتوان فرمول مبتکرانهای برای رفع چنین موانعی پیدا کرد. اما مشکل اینجاست که ایران و آمریکا به صورت مستقیم با یکدیگر مذاکره نمیکنند؛ و طراحی و رسیدن به این قبیل راهحلهای پیچیده که شاید حتی لازم به علنی شدن آن هم نباشد، از طریق واسطه میسر نیست. به عنوان مثال، وقتی روسیه خود در معرض تحریم آمریکاست، چطور میتوان انتظار داشت مَحرم راهحلی باشد که در آن مذاکرهکننده آمریکایی و ایرانی پشت درهای بسته برای رفع موانع داخلی با هم طراحی کردهاند؟»
وی در تحلیل بخش دیگری از صحبتهای وزیر خارجه در مصاحبه مذکور که اظهار داشته: «پیشنهاد طرفهای مقابل ما این نیست که شما رفع همه تحریمهای وضع شده در دوره ترامپ و توسط ترامپ را از ما بخواهید بلکه آن تحریمهایی را بخواهید که میتواند به برجام لطمه وارد کند.»؛ عنوان کرد: «آقای دکتر امیرعبداللهیان مواضع اصولی ایران را در رسانهها بیان میکنند. حال اینکه مواضع عملگرایانهتر را مذاکرهکنندگان بر سر میز مذاکره بررسی و مطرح میکنند. به عنوان مثال، از نظر اصولی آقای دکتر امیرعبداللهیان در مورد اینکه نباید تحریم جدیدی علیه ایران وضع شود یا نباید تحریمی به بهانه قانون کنگره مجدداً اعمال شود، درست میگویند. اما در عمل، قانون کنگره مانع کم و قابل اغماضی نیست که دولت بایدن بتواند به ایران تعهد بدهد، آن را نادیده خواهد گرفت یا حتی برخلاف آن عمل خواهد کرد؛ بلکه یک مانع واقعی و جدی است که صرفاً با «باید و نباید» و بیان مواضع اصولی در رسانهها برطرف نخواهد شد. رفع این قبیل موانع مستلزم اتخاذ مواضع عملگرایانه بر سر میز مذاکره و طراحی راهحلهای مبتکرانهایست که به باورم صرفاً با گفتوگوهای مستقیم و رودررو قابل دستیابی است.»
نصری در مورد اینکه بنابر گفتهی وزیر امور خارجه، در پایان دور ششم مذاکرات وین، در بحث راستیآزمایی با یک بن بست مواجه بودند؛ امریکا پیشنهاد 48 ساعت را داده اما ایران میگوید این پروسه نیازمند چند هفته است، اظهار کرد: «مسئله راستیآزمایی، مسئله پیچیدهایست. چرا که مثلاً انجام یک تراکنش موفقیتآمیز بانکی در سطح بینالمللی در حوزه نفت یک مسئله تکبعدی و صرفاً تابع تحریم نیست که بخواهیم آن را ملاک و معیار راستیآزمایی قرار دهیم. ممکن است حتی در صورت رفع تحریم همچنان موانع روانی، ملاحظات بیزنسی و حتی موانع مربوط به FATF مانع انجام یک تراکنش موفقآمیز شود. رفع این موانع «غیر تحریمی» نیز نیازمند زمان زیادی است.»
این حقوقدان بینالملل، در ادامه خاطرنشان کرد: «حتماً به یاد داریم که حتی وقتی برجام در سال ۱۳۹۴ منعقد شد، علیرغم اینکه تمام موانع حقوقی رفع شده بود و وزیر امور خارجه آمریکا نیز شخصاً به بانکها و شرکتها برای کار با ایران اطمینان می داد، اما همچنان بسیاری از شرکتها و بانکها به همان دلایل روانی و بیزنسی و ساختاری یا به دلیل آنچه Over-compliance یا تمکین زیادی به قوانین تحریمی خوانده میشد، تا چندین ماه حاضر به کار با ایران نبودند. الان هم معلوم نیست چطور یک تراکنش موفق یا ناموفق را میتوان معیاری برای راستیآزمایی رفع تاثیر تحریمها تلقی کرد.»
نصری همچنین درباره بخشی از گفتههای ریابکوف مبنی براینکه احتمالا رویکرد گام به گام مبتنی بر عمل متقابل، برای احیای برجام مورد استفاده قرار گیرد، عنوان کرد: «در فضای سیاسی و رسانهای ایران این انتظار غالب شده که حتماً آمریکا باید اول همه تحریمها را بردارد تا ایران به تمامی تعهدات برجامی خود بازگردد. باز هم این یک موضع اصولی است که از منظر عملی نیاز به بررسی بیشتری دارد. شخصاً از نظر اصولی مشکلی با چنین موضعی ندارم و ارزش نمادین آن را هم درک میکنم؛ اما در بعد عملی معتقدم گامهای متناظر و متناسب برای ایران ریسک کمتری در بر دارد.»
وی دراین باره اضافه کرد: «این سناریو را در نظر بگیرید که آمریکا دفعتاً همه تحریمها را برداشته و یکروزه مجدداً به عضویت برجام درآمده است؛ اما ایران هنوز به غنیسازی ۶۰٪ مبادرت دارد، ذخایر اورانیوماش از سقف برجام به مراتب بالاتر است و از سانتریفوژهای پیشرفته نیز استفاده میکند. برچیدن این زیرساخت و بازگشت کامل ایران به برجام نیز چند هفته به طول خواهد انجامید. پرسش اینجاست که در این سناریوی فرضی، در عرض این چند هفته، آمریکایی که حال عضو برجام شده و از اختیار توسل به مکانیسم حل اختلاف آن (مکانیسم ماشه) برخوردار است، در چه موقعیتی نسبت به ایران قرار گرفته است؟ آیا در زمانی که فعالیتهای هستهای ایران همچنان خارج از محدودیتهای برجام قرار دارد، مجهز کردن آمریکا به اختیاراتی که فقط اعضای برجام از آن برخوردارند به صلاح کشور است؟ شخصاً معتقدم که چنین نیست؛ و مبادرت به اقدامات متقابل، متناظر و متناسب میتواند ریسک سوءاستفاده و بهانهتراشیهای آمریکا را کمتر کند.»
نصری در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه مهمترین اختلاف بین ایران و امریکا چیست، گفت: «احتمالاً یکی از اختلافات مربوط به موضوع تحریمهای موسوم به تروریستی است که شامل حال بانک مرکزی نیز میشود. یکی از اختلافات احتمالاً همچنان بر سر جنبههای اجرایی و عملی مقولات راستیآزمایی و تضمین است؛ و یک موضوع دشوار دیگر مربوط به زمانبندی و کیفیت اقدامات متقابل طرفین میشود.»
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.