رودولف تراب مرز در فصل اول این کتاب با عنوان “آیا به اندیشکده های بیشتری نیاز است؟” چند موضوع اساسی را بررسی کرده است. او در ابتدا به افزایش روزافزون اهمیت و نقش اندیشکدهها و نهادهای مشورتی باتوجهبه بالارفتن سطح همگرایی در جهان اشاره میکند. وی در ادامه از چرایی ساختارنایافتگی اندیشکده ها و نقاط تشابه آن با لابی ها سخن به میان میآورد و در نهایت هم چگونگی تامین منابع مالی این اندیشکدهها در هر یک از کشورهای جهان از آمریکا تا اروپا و آسیا را به زیر ذرهبین میبرد. به باور نویسنده شفافیت عملکردی اندیشکده ها نکتهای مهم و حیاتی در توسعه دموکراسی است. مرز معتقد است که مردم حق دارند بدانند که هزینه های این نهادها چگونه و از کجا تامین میشود، چرا که وابستگی یا عدم وابستگیها آن ها به این موضوع بستگی دارد.
آنچه با خواندن مقاله زیر متوجه خواهید شد:
پس از مطالعه این متن مخاطبان قادر خواهند بود:
-
به نقش اندیشکدهها در پرکردن شکاف میان دانش و قدرت و کمک به امر سیاستگذاری بپردازند.
-
به چگونگی تاثیر اندیشکده ها بر تصمیمگیری ها به نفع یک دیدگاه یا منافع خاص پی ببرند.
-
با تلاش های اندیشکدهها برای اعمال نفوذ و تاثیرگذاری بر تصمیمات آشنا شوند.
-
شناختی نسبت به تفاوت های عملکردی اندیشکده ها باتوجه به فرهنگ سیاسی حاکم بر آن ها به دست بیاورند.
-
با چگونگی تامین منابع مالی اندیشکده ها آشنایی پیدا کنند.
متن:
کاملا بدیهی به نظر می رسد که در زمان پیشرفت و همگرایی هر چه بیشتر در عرصه جهانی، دولتها یا کشورها برای بهدستآوردن تمام اطلاعات و دانش های مرتبط به طور فزایندهای با مشکل مواجه شوند. آن ها در این شرایط به زمینههای سیستمی برای توجیه تصمیمات سیاسی و پیامدهای بالقوه خود نیاز دارند. باید برای نهادهای مشورتی متخصص که قادر به تبیین یافته های تحقیقات بنیادی در قالب گزینه های سیاستی هستند سرمایه گذاری بیشتر و بیشتری صورت گیرد. در واقع با این حمایت، نهادهای مشورتی سیاستمداران را قادر به پیشبینی اثرات تصمیمات خود میکنند. اینجاست که به اصطلاح اندیشکده ها شکل میگیرند. جالب است که بدانید سازمان ملل در یکی از تعاریف رایج خود در مورد اندیشکده ها آنها را پلی بین دانش و قدرت توصیف میکند.
اتاق های فکر یا همان اندیشکده ها در واقع خودشان یک صنعت درحال رشد هستند. طبق نظرسنجی سالانه دانشگاه پنسیلوانیا در سال ۲۰۱۰، ۶ هزار و ۶۴۰ اندیشکده در سراسر جهان وجود داشته است. برای مدتی طولانی، اندیشکدهها اساسا مختص به غرب بودند، حتی امروز هم همچنان این آمریکا و اروپا هستند که در نظرسنجی های جهانی در صدر آمار برخورداری از تعداد اندیشکده جای میگیرند. بااینحال، آسیا اکنون بالاترین نرخ رشد را در این زمینه به خود اختصاص داده است. این امر در مورد چین نیز صدق میکند. اگرچه نظرسنجی های جهانی هنوز تصویری ناکافی از اندیشکده ها در آسیا ارائه میدهند، اما بههرحال اهمیت فزاینده آن ها غیرقابل انکار است.
بااینحال، صرفا باتکیه بر این واقعیت که تقاضا برای مشاوره درحال رشد است و امروز تعداد بیشتری از نهادهای مشورتی در دسترس است، نمیتوان به این نتیجه رسید که حوزه کاری اندیشکده ها بهوضوح ساختاریافته شده است. اگر فعالیت اندیشکدهها را دقیق تر بررسی کنیم، تعداد زیادی از این نهادها همچنان در سایه قرار میگیرند. جدا از هر چیز دیگری، هنوز هیچ تعریف پذیرفته شده ای از اتاق فکر یا همان اندیشکده وجود ندارد.
چرا تعریف پذیرفته شدهای از اندیشکده وجود ندارد؟
این موضوع خود چهار دلیل عمده دارد:
-
در مسیر طولانی بین تحقیقات علمی پایه و تخصصهای مرتبط با عالم سیاست شاهد اندیشکده های بسیار متنوعی هستیم که البته بسیاری از آن ها صرفا تحقیقات تجربی انجام میدهند و تفاوت چندانی با موسسات تحقیقاتی ندارند. گاهی اوقات هم از این اندیشکده ها به عنوان دانشگاههای بدون دانشجو یاد میشود.
-
دیگر اینکه اندیشکده ها کار خود را بر اساس یافته های موجود استوار میکنند، به زمینه های اجتماعی گسترده تر علاقه مند نیستند و در درجه اول تلاش دارند تا بر تصمیمگیریها به نفع یک دیدگاه یا منافع خاص تاثیر بگذارند. ازاینرو، در پاره ای از مواقع نمیتوان بین اندیشکده ها با لابی ها تمایزی قائل شد.
-
اندیشکده ها را میتوان از نظر استراتژی هایی که برای تاثیرگذاری بر گروه های هدف خود اتخاذ میکنند، در دسته بندیهای جداگانه ای قرار داد. برخی از آن ها ممکن است خود را در قامت ارائه دهنده خدمات به تصمیم گیرندگان یا نهادهای سیاسی ببینند یا شاید هم مجموعهای از کارشناسان یا عموم مردم را مخاطب قرار دهند. اندیشکده ها ممکن است این تاثیرگذاری را به وسیله مجموعه ای از گروه های هدف که معمولا با بودجه دولتی یا بودجه شخص ثالثی که به دنبال نفوذ یا تاثیرگذاری است، انجام دهند. بسیاری از اندیشکده ها در قبال ایجاد روشنگری در جامعه احساس مسئولیت میکنند، اما درهرحال تلاش برای اعمال نفوذ و تاثیرگذاری بر تصمیمات همچنان یکی از ویژگیهای اساسی آن ها است.
-
مبانی قانونی و شیوههای تامین مالی از دیگر ویژگیهای متمایزکننده مهم انواع اندیشکده ها است. اندیشکده ها میتوانند دولتی یا خصوصی باشند. دراینبین اگرچه بسیاری از آن ها جهت گیری غیرانتفاعی دارند، اما هستند اندیشکده هایی هم که به دنبال کسب سود میگردند. این نوع از اندیشکدههای سودمحور بیشتر در قالب شرکت های مشاوره خصوصی فعالیت میکنند. اندیشکده ها میتوانند خود نهادی مستقل باشند یا اینکه زیرمجموعه بخشی دیگر محسوب شوند. ماهیت خودمختاری این نهادها بهشدت تحتتأثیر تامین بودجه آن ها قرار دارد. بودجه اندیشکدهها به سه شکل اصلی تامین میشود که عبارتاند از: بودجه دولتی کامل یا جزئی، تامین بودجه به وسیله انعقاد قرارداد خصوصی و تاسیس بنیادی که حوزه فعالیت آن ثابت است ولی موسس آن دخالتی در بعد عملیاتی آن ندارد.
بدون یک تعریف روشن، نمونه ای از اندیشکده مطلوب وجود ندارد و بدون یک تعریف مشترک، عملا آمار و ارقام بسیار متفاوتی در مورد آن ها به دست میآید. در این موضوع حتی این بحث وجود دارد که اندیشکده ها واقعا تا چه حد اهمیت دارند؟ طی سال های اخیر قطعا فعالیت آن ها افزایش یافته است، اما قضاوت در مورد تاثیرگذاری شان همچنان دشوار است. دلیل اصلی این امر، دشواری روش شناختی اندازه گیری تاثیر تجربی اندیشکده ها است. فهرست احتمالی شاخص های کمی که ممکن است برای ارزیابی اهمیت یک اندیشکده مورد استفاده قرار گیرد میتواند شامل موارد زیر باشد:
-
قرارگیری در معرض دید رسانه ها؛
-
انتشارات؛
-
ارجاع به اندیشکده ها در نشریات علمی و دولتی؛
-
تاثیرگذاری و حضور بیشتر در کمیته های قانونگذاری؛
-
کارکنان منصوب در مناصب دولتی؛