امروز رژیم صهیونیستی بنابر گزارش اخیر روزنامه عبری زبان «هاآرتص» در سختترین شرایط خود قرار دارد چرا که «در همه جبههها شکست خورده و به سمت فاجعه پیش میرود.»
جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: اینکه «آیا اسرائیل به لبنان حمله خواهد کرد؟»، یک بار دیگر و این بار پس از حمله بیسابقه دوشنبه گذشته حزبالله لبنان به شمال سرزمینهای اشغالی بر سر زبانها افتاده است. در آن حملات شبکه تلویزیونی الجزیره اعلام کرد، حزبالله لبنان با استفاده از یک موشک ایرانی به نام «الماس» منطقه وسیعی از شمال اسرائیل را به آتش کشید. صهیونیستها در کریات شمونه و جولان اشغالی دچار چنان خساراتی شدند که بلافاصله، سران این رژیم برای بررسی اوضاع از نزدیک، خود را به آن نقاط رساندند. همین حضور شتابزده سران صهیونیست برای بررسی میزان خسارت و موضعگیریهای بعدی آنها نشان میداد، این حملات حزبالله در نوع خود «بیسابقه» بوده است. از اینجا بود که موج تازه تهدیدها علیه حزبالله شروع و به تَبَعِ آن، موج تحلیلها با طرح سؤالی که در ابتدای این یادداشت آوردیم، آغاز شد. در این یادداشت، میخواهیم، با نیمنگاهی به تحلیل کارشناسان همین رژیم، به جنگ احتمالی حزبالله لبنان و اسرائیل بپردازیم. اینکه احتمال حمله اسرائیل به لبنان و حزبالله چقدر است؟ و نتیجه این حمله چه خواهد بود؟ بخوانید:
۱- حملات حزبالله لبنان به شمال سرزمینهای اشغالی لحظهای قطع نمیشوند. این حملات که بلافاصله پس از آغاز جنگ غزه شروع شد-تا امروز که بیش از ۸ ماه از این جنگ میگذرد- نهتنها کمتر نشده بلکه شدیدتر، غیرقابل پیشبینیتر و پیچیدهتر هم شده است. نگاهی به گزارشهای رسانههای عبری نیز نشان میدهد، مناطق وسیعی از شمال اسرائیل کاملا خالی از سکنه شده و دهها هزار صهیونیست از آنجا گریختهاند و بعید است به این زودیها برگردند. میخواهیم بگوییم، اگر صهیونیستها توان حمله گسترده به لبنان و شکست حزبالله را داشتند، ۸ ماه حملات ویرانگر حزبالله را تحمل نمیکردند و در یک «جنگ کنترل شده» در یک «محوطه بسته جغرافیایی» آن هم در جنوب لبنان، محدود نمیماندند. این ناتوانی چه از ترس ورود ایران به جنگ باشد چه از ترس تواناییهای به میدان نیامده حزبالله، به هر تقدیر وجود دارد فلذا، احتمال آغاز جنگ گسترده با لبنان و حزبالله، اگرچه هنوز هست اما بالا نیست.
۲- تصمیمهای «سخت» برای لحظات سخت است و امروز رژیم صهیونیستی بنابر گزارش اخیر روزنامه عبری زبان «هاآرتص» در سختترین شرایط خود قرار دارد چرا که «در همه جبههها شکست خورده و به سمت فاجعه پیش میرود.» یواف گالانت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نیز چندی پیش و در کنست گفت که اسرائیل با ۷ محور[مقاومت] در جنگ است نه دو جبهه حزبالله و حماس. تمام این ۷ جبهه اکنون در حال جنگ با صهیونیستها و وارد کردن ضربات بیسابقه به این رژیم هستند. این را گفتیم تا نتیجه بگیریم، با ادامه این روند، اگرچه احتمال حمله گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان افزایش مییابد، اما احتمال افزایش و تشدید حملات هر ۷ جبهه به این رژیم نیز افزایش خواهد یافت. به این نکته توجه کنید که بنابر اعلام صهیونیستها، حزبالله تاکنون فقط با ۵ درصد توانش وارد جنگ شده و اوضاع ۶ جبهه دیگر نیز تقریبا به همین شکل است! در این صورت-یعنی اگر دو طرف جنگ با تمام توان وارد جنگ با یکدیگر شوند، چه خواهد شد؟ بگذارید پاسخ این سؤال مهم را با رجوع به رسانههای عبریزبان دنبال کنیم. اما قبل از رجوع به این پاسخها، یادآوری این نکته نیز ضروری است که، هم نتانیاهو و هم وزیر جنگ او پس از حملات دوشنبه حزبالله به شمال سرزمینهای اشغالی تهدید کردند، به زودی به لبنان حمله کرده و با آغاز جنگ بزرگ حزبالله را نابود خواهند کرد!
۳- «سالهای متمادی سران اسرائیل در طرح تهدیدهای توخالی درباره نابودی حزبالله تخصص یافتهاند همانگونه که حماس را تهدید به نابودی کردند اما دشمن مدتها است میداند این حرفها توخالی است و به همین دلیل است که ما اکنون به این نقطه رسیدهایم…دیدیم که در ۲ هفته اخیر شاخه نظامی حزبالله بر حملاتش در طول مرزهای شمالی افزوده و حملات پهپادی آن دقیقتر و حملات توپخانهای آن سنگینتر شده و البته در آنها موفق هم بوده است. [حزبالله لبنان] موشکهایی که شلیک کرد موجب آتشسوزی در زمینهای نزدیک به مرزها شد. آیا امروز کسی هست که آتشسوزیهای گستردهای را که این هفته در چند خانه واقع در شهرکهای ارتفاعات نفتالی رخ داد و آنها را با خطر ویرانی مواجه کرد، ندیده باشد؟!» این، بخشی از گزارش جدید روزنامه عبری زبان «معاریو» است که در پاسخ به تهدیدهای نتانیاهو و گالانت و دیگران سران رژیم صهیونیستی علیه حزبالله لبنان منتشر کرده است. آنها نیز مثل سید حسن نصرالله به این نتیجه رسیدهاند که این تهدیدها توخالی و صرفا برای حفظ روحیه صهیونیستهاست. ادامه گزارش معاریو اما خواندنیتر است: «ارتش اسرائیل اگر میتوانست کل لبنان را به آتش بکشد یا بیروت را اشغال کرده و یا ویران کند، این کار را در همان ابتدای جنگ کرده بود و اگر این کار را نکرده، پس احتمالاً نمیتواند این کار را انجام دهد یا اینکه توجیهی برای این کار وجود ندارد و اگر نمیتواند و یا نمیخواهد (این کار را انجام دهد) بهتر است سکوت کند، دشمن متوجه تردیدها و اختلافنظرها میشود…»
۴- «حاییم تومر»، از مقامات اطلاعاتی ارشد و سابق سازمان موساد است. او هم مخالف وقوع جنگ بین لبنان و اسرائیل است؛ این مخالفت نه به دلیل «صلح دوستیِ» تومر که به خاطر نگرانی او از تبعات این جنگ است. به گفته تومر، جنگ گسترده با حزبالله لبنان، توانایی رژیم صهیونیستی را برای مدیریت سرزمینهای اشغالی تضعیف خواهد کرد. این مقام امنیتی صهیونیست، جنگ تمامعیار با محور مقاومت را تهدیدی برای موجودیت اسرائیل و چشمانداز تعریف شده توسط صهیونیسم جهانی برای آینده آن ارزیابی کرده است. (اسرائیل هیوم)
تا دلتان بخواهد از این تحلیلها و هشدارها در رسانههای عبری زبان وجود دارد. در این تحلیلها، صرفا از خطرات «ورود مستقیم و جدی به جنگ با حزبالله لبنان» گفته شده است و غالبا، به این نکته که «آغاز این جنگ باعث ورود جدی ۶ جبهه دیگر مقاومت علیه اسرائیل خواهند شد» اشارهای نشده است. طبیعی است صهیونیستها با وضعیتی که در آن گرفتار شدهاند، توان ورود همزمان به جنگ با این جبهه عظیم مقاومت را به صورت گسترده ندارند. اما اگر این جنگ اتفاق بیفتد چه خواهد شد؟ حزبالله لبنان دیروز پاسخ این سؤال را طی چند جمله کوتاه داد. «نواف الموسوی»، مسئول پرونده منابع و مرزها در مقاومت اسلامی لبنان گفت: «جنگ آتی با اسرائیل جنگ پایانی خواهد بود و بعد از هرگونه جنگی با لبنان منطقه دیگر مثل قبل نخواهد بود… ما سلاحهایی داریم که هنوز آن را اعلام نکردهایم.»
۵- بند پایانی این یادداشت شاید در نگاه اول بیارتباط با موضوع این یادداشت باشد، اما ارتباط مستقیمی با موضع دارد. این بند را به مهمترین موضوع این روزهای کشورمان یعنی انتخابات ریاست جمهوری اختصاص میدهیم. کلیت این یادداشت میگوید، رژیم اسرائیل در «سستترین»، «آسیبپذیرترین» و «ضعیفترین شرایط» تاریخ ۷۶ سالهاش قرار دارد آن هم به لطف سیاست خارجی کم نظیر دولت شهید رئیسی – که اگرچه خودش نیست اما هنوز کار میکند – وضعیت کشورمان در منطقه نیز به لطف زحمات این دولت، شرایط خوبی را تجربه میکند. از کاهش کم سابقه تنشها با کشورهایی مثل عربستان (که در دولتهای یازدهم و دوازدهم پرتنشترین روابط را تجربه میکرد و میرفت که با تشکیل ناتوی عربی امنیت ملیمان را تهدید کند) تا درخواست کشورهایی مثل بحرین برای نزدیکی بیشتر به ایران و جبهه بزرگ مقاومتی که یک تنه، در حال محو رژیم صهیونیستی است. همه اینها به لطف «مقاومت» حاصل شده نه سازش. در چنین شرایطی یک انتخاب غلط میتواند علاوهبر تبعات خسارتبار اقتصادی و فرهنگی که در دهه نود شاهدش بودیم، به صهیونیستها تنفس مصنوعی داده و از این مهلکه نجاتشان دهد. هنوز فراموش نکردهایم آن پیامی را که آقای ظریف خطاب به صهیونیستها نوشت: «مردی که هولوکاست را نفی میکرد رفت» تا به خیال خود با این پیام که دل جبهه بزرگ مقاومت را به درد آورد، به آمریکاییها پیام دهد که در موضوع «فلسطین و اسرائیل» نیز به دنبال تنشزدایی است… اما از دل این مدل تنشزدایی چیزی خارج نشد جز تحقیر و تحریم و….