آمریکا در مسیر زوال بی‌بازگشت

آمریکا در قرن ۲۱، مسیر زوال را طی می‌کند و ۲ روند هم‌زمان و جهانی شامل سرعت بالای پیشرفت تکنولوژی و همچنین پیچیدگی امور بین‌المللی، باعث می‌شود که این کشور نتواند این زوال را متوقف کند.

افول یا زوال آمریکا، ایده‌ای است که می‌گوید آمریکا از نظر ژئوپلیتیکی، نظامی، مالی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، موضوعات مربوط به سلامت و مسائل محیط زیستی در حال نزول است. درباره نسبی یا مطلق بودن میزان کاهش قدرت آمریکا، بحث‌های زیادی در محافل سیاسی و آکادمیک مطرح بوده است؛ اما قدر مسلم، ادبیات مربوط به زوال آمریکا طی یک دهه اخیر به شدت جای خود را در محافل علمی خود آمریکا، اروپا و آسیا باز کرده است. جهان بعد از زوال آمریکا چه سرنوشتی به خود خواهد دید؟ آیا نظم جدیدی بر ویرانه‌های نظم قدیم شکل خواهد گرفت؟ تکلیف نهادها و رژیم‌های غربی چه خواهد شد؟ کشورهایی مثل ایران، چین و روسیه در نظم جدید چه جایگاهی خواهند داشت؟ همه اینها مسائلی هستند که در ذیل بحث افول آمریکا مطرح می‌شوند. «ویلیام کوپر» – پژوهشگر آمریکایی که مقالات وی در نشریات معتبر غربی منتشر می‌شود – در یادداشتی که وب‌سایت مجله «Newsweek» آن را منتشر کرده است، به موضوع زوال آمریکا از دریچه دیگری پرداخته است. به گفته وی، آمریکا در قرن ۲۱ مسیر زوال را طی می‌کند و ۲ روند هم‌زمان و جهانی شامل سرعت بالای پیشرفت تکنولوژی و همچنین پیچیدگی امور بین‌المللی، باعث می‌شود که این کشور نتواند این زوال را متوقف کند.

 

نشانه‌های افول در آمریکا

نظرسنجی جدید مؤسسه «گالوپ» نشان می‌دهد که تنها ۳۳ درصد از آمریکایی‌ها از موقعیت امروز این کشور در جهان راضی هستند. این درصد در مقایسه با ۶۵ درصد سال ۲۰۰۰، روندی کاهشی را نشان می‌دهد. از آنجایی که دونالد ترامپ و جو بایدن – دو کاندیدای قدیمی تاریخی و عمیقاً نامحبوب ریاست‌جمهوری – بار دیگر برای مهم‌ترین شغل در آمریکا به میدان آمده‌اند، درک این احساسات منفی نسبت به موقعیت آمریکا در سطح جهان چندان دشوار نیست.

نظرسنجی جدید مؤسسه «گالوپ» نشان می‌دهد که تنها ۳۳ درصد از آمریکایی‌ها از موقعیت امروز این کشور در جهان راضی هستند.

آمریکا در قرن بیست و یکم به تدریج در حال زوال و افول است؛ از شکست‌های متعدد سیاست‌هایش در حوزه عمومی، سیاست‌های ناکارآمد روزافزون تا اپیدمی مسائل بهداشت روانی در میان جوانان، نشانه‌های این افول هستند. این مخمصه و وضعیتی که آمریکا در آن گرفتار شده است دو سؤال اساسی را به ذهن متبادر می‌کند: آیا رکود امروز آمریکا صرفاً یک فرورفتگی مقطعی دیگر در قوس طولانی پیشرفت و در عین حال اساساً صعودی است؟ یا در عوض، آمریکا در حال تجربه مرحله اول یک انحطاط شدید و غیر قابل بازگشت ملی است؟

پاسخ به این پرسش‌ها را باید در وضعیت مردم آمریکا پیدا کرد. مانند همه ملت‌ها، کشور آمریکا نیز بیش از هر چیز، شامل قلب و ذهن مردمش است. اما روندی که طی شده به‌شدت در مسیری اشتباه بوده است و اوضاع دائماً بدتر می‌شود. قبیله‌گرایی در حال تشدید است. پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی در دست‌کاری ادراک انسان هوشمندتر شده‌اند. نقایص نظام سیاسی در حال بدتر شدن است و شکست‌های سیاست عمومی آمریکا نیز عمیق‌تر می‌شود.

 

مأموریت غیرممکن

تجویز نسخه دارویی برای این موارد آسان است. ما باید آموزش مدنی را در مدارس بهبود ببخشیم، آگاهی را در مورد سوگیری‌های شناختی در سراسر جامعه افزایش دهیم و زمان بیشتری را با افراد دیگر گروه‌های سیاسی بگذرانیم. قاعده‌مند شدن و کاهش استفاده از شبکه‌های اجتماعی، بازسازی ساختار سیاسی برای تقویت بیشتر احزاب و نمایندگی برابر، افزایش آزادی بیان، حفاظت از یکپارچگی انتخابات و حمایت از یک نامزد جدید جمهوری‌خواه – به غیر از دونالد ترامپ – مواردی است که می‌توان انجام داد، اما در عمل دستیابی به این اهداف غیرممکن است.

دو روند جهانی گسترده و همپوشان، باعث می‌شود که برگرداندن این فروپاشی در قرن بیست و یکم مشکل‌تر شود. اول، تکنولوژی که با سرعتی سرگیجه‌آور پیچیده‌تر می‌شود. نکات مثبت بسیار زیاد است؛ اینترنت آموزش را دموکراتیک می‌کند، نوآوری‌های پخش آنلاین مانند «نتفلیکس» سرگرمی را پربارتر می‌کند و به آن غنا می‌بخشد. محصولات جدید مانند ماشین‌های خودران، حمل‌ونقل را متحول می‌کنند. تحقیقات بسیار پیچیده به طور چشمگیری پزشکی را بهبود می‌بخشد و فناوری‌های پیشگام به طور قابل‌ملاحظه‌ای توزیع نیازهای ضروری مانند غذا و پوشاک را گسترش می‌دهد.

قبیله‌گرایی در آمریکا در حال تشدید است. پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی در دست‌کاری ادراک انسان هوشمندتر شده‌اند. نقایص نظام سیاسی در حال بدتر شدن است و شکست‌های سیاست عمومی آمریکا نیز دائماً عمیق‌تر می‌شود.

اما نکات منفی نگران‌کننده است. نوآوری‌های آنلاین مانند ویدئوهای ساختگی و دست‌کاری شده، مضرات اینترنت را تشدید می‌کند. امنیت ضعیف سایبری، امنیت داده‌های شخصی و کنترل سیستم‌های رایانه‌ای را آسیب‌زده است. شبکه‌های اجتماعی محبوب مانند «تیک‌تاک» متعلق به چین، به دولت‌های رقیب آمریکا، امکان کنترل اطلاعات خصوصی آمریکایی‌ها را می‌دهد. هوش مصنوعی بشریت را به روش‌هایی نه واضح و نه قطعی به خطر می‌اندازد. نوآوری‌های صنعتی مانند «شکست هیدرولیکی» منابع محیط‌زیست را غارت می‌کند و اختراعات میدان نبرد مانند هواپیماهای بدون سرنشین چهره جنگ را تغییر می‌دهد.

دوم، امور بین‌المللی پیچیده‌تر می‌شود. دو قرن کامل طول کشید تا آمریکا به موقعیت هژمونی جهانی دست یابد ولی فقط دو دهه طول کشید تا آن را از دست بدهد. همان‌طور که «رابرت گیتس» – رئیس سابق سیا و وزیر سابق دفاع ایالات متحده – در مقاله‌ای در سپتامبر ۲۰۲۳ در «Foreign Affairs» با عنوان «ابرقدرت ناکارآمد» نوشت، تهدیدات ژئوپلیتیکی علیه آمریکا در حال افزایش است. در بخشی از مقاله وی آمده است: «آمریکا خود را در موقعیتی خطرناک و منحصربه‌فرد می‌بیند؛ چرا که با دشمنان متجاوزی مواجه است که امکان اشتباه محاسباتی را در این تقابل بالا می‌برد و در عین حال آمریکا از ایجاد یک اتحاد بازدارنده و قدرت لازم برای مقابله با آنها ناتوان است.»

به گفته رابرت گیتس، ایالات متحده در حال حاضر با چنان تهدیدات امنیتی جدی روبه‌روست که احتمالاً در دهه‌های قبل و شاید در همه تاریخ گذشته خود با آن روبه‌رو نبوده است. آمریکا هرگز پیش از این با چهار دشمن متحد یعنی روسیه، چین، کره شمالی و ایران، به طور هم‌زمان مواجه نبوده است. مجموع سلاح‌های هسته‌ای آنها در عرض چند سال ممکن است تقریباً دوبرابر زرادخانه هسته‌ای ایالات متحده باشد. از زمان جنگ کره تا کنون آمریکا مجبور نبوده است که با حریفان نظامی قدرتمندی در هر دو قاره اروپا و آسیا دست‌وپنجه نرم کند و هیچ فرد زنده‌ای به یاد نمی‌آورد که آمریکا زمانی در گذشته حریفی هم‌سنگِ قدرت اقتصادی، علمی، فناوری و نظامی چینِ امروزی داشته باشد.

 

ناکارآمدی در ابعاد مختلف

آمریکا ۲ قرن کامل طول کشید تا به موقعیت هژمونی جهانی دست یابد ولی فقط ۲ دهه طول کشید تا آن را از دست بدهد.

اما مشکل آمریکا فقط رقبای بزرگ نیست. در طی چند دهه این احتمال وجود دارد که حتی کشورهای کوچک نیز دارای ظرفیت‌های نظامی باشند که از جنبه‌های کلیدی فراتر از ابرقدرت‌های امروزی است. با توجه به تسلط و انسجام ارتش آمریکا، احتمال وقوع یک جنگ داخلی دیگر بسیار کم است. بدترین سناریوی ناشی از ناکارآمدی آمریکا، مدیریت نادرست مسائل داخلی نیست؛ بلکه اشتباه محاسباتی در سیاست خارجی است. این پویایی‌ها یک حقیقت چشمگیر را پیش روی بشریت آشکار می‌کند؛ دموکراسی برجسته قدرتمندترین کشور جهان دقیقاً زمانی در حال افول است که چالش‌های پیش روی دنیا در حال افزایش است و نیاز آن به یک رهبری منطقی هرگز به این فوریت نبوده است. با این حال، جایی در زیر سطح ضخیم بداخلاقی قبیله‌ای و نمایش‌های سیاسی، هنوز یک انگیزه اصلی ملی برای مقابله و غلبه بر چالش‌های بزرگ وجود دارد. سؤال این است که این انگیزه چقدر قوی باقی می‌ماند؟

دانشمند علوم سیاسی فرانسوی – «الکسیس دو توکویل» – در سال‌های ۱۸۳۱ و ۱۸۳۲ از آمریکا دیدن کرد. «دو توکویل» که از نزدیک رفتار مردم آمریکا را مشاهده می‌کرد، در سراسر کشور سفر نمود و یادداشت‌های فراوانی را از آنچه دیده بود تهیه کرد. کتاب او تحت عنوان «دموکراسی در آمریکا» ، متنی کلاسیک در علوم سیاسی است. او به‌خاطر درک و توصیف ماهیت واقعی آمریکا مانند افرادی دیگر، چه قبل و چه پس از آن، مورداحترام بوده است. شاید عمیق‌ترین بینش دو توکویل این بود که «عظمت آمریکا در روشنفکرتر بودن بیش از هر ملت دیگری نیست؛ بلکه در توانایی او برای ترمیم عیوب خود است.» آمریکای قرن بیست و یکم این تز را در آزمونی سخت قرار داده است. ملت ما روبه‌زوال است و جهان به‌زودی متوجه خواهد شد که آیا بینش دو توکویل هنوز درست است یا خیر!

دیدگاهتان را بنویسید