آمریکایی‌ها توافق نمی‌خواهند ولی ما باز هم مذاکره کنیم(!)

سرمقاله روزنامه هم‌میهن یادآور تحلیل حقارت باری است که نشریه صدا (با سردبیری سردبیر فعلی هم‌میهن) چند سال قبل هنگام ریاست ترامپ منتشر کرد و با اشاره به تحقیر رئیس‌جمهور صربستان از سوی ترامپ نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکره‌‌کننده می‌پسندد، این (تصویر ملاقات رئیس‌جمهور صربستان) است: همچون برّه‌ای در مذبح و برده‌ای در مسلخ. آيا اقداماتي از این جنس را بايد مايه شرمساري دانست؟ فرض كنيم سياستمدار صرب همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده نشسته؛ اگر منافع، چنین اقتضایی كند، بايد آن را تمسخر كرد، يا عقلانيتي سياسي خواند؟»
روزنامه زنجیره‌ای هم‌میهن در تحلیلی آشفته و پر تناقض و تحریف، هم تاکید کرد دو حزب آمریکایی خواستار توافق برابر با ایران نیستند و هم خواستار مذاکره به هر قیمت شد!

به نقل از کیهان، این روزنامه در سرمقاله خود نوشت: ثبت‌نام نامزدهای انتخابات در حالی آغاز می‌شود که یکی از فاکتورهای تعیین‌کننده و تاثیرگذار این رقابت‌ها، هزاران کیلومتر آن ‌سو تر از مرزهای ایران رقم می‌خورد. با آنکه مفاهیمی چون «استقلال»، «عدم‌تعهد» و «موازنه منفی» در تاریخ معاصر ریشه دارد؛ اما واقعیت و تجربه عینی به ایرانیان نشان داده که پیوند و وابستگی مستقیمی میان تحولات بین‌المللی با زندگی و معیشت روزمره‌شان برقرار است.

پیروزی روحانی در انتخابات ۱۳۹۲ که شعار حل مشکلات ایران و جهان می‌داد و کلید رفع تحریم نشان می‌داد، ناشی از همین نگاه و ذهنیت جمعی اکثریت رای‌دهندگان بود که خروج از شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی، ناگزیر و موکول به حل مسائل خارجی است. این رویکرد، اما بر اثر مجموعه عوامل داخلی و خارجی عملاً از سال ۱۳۹۷ نتوانست ادامه یابد. فشارها و کارشکنی‌های بلوک رقیب در قدرت که با تعمیم الگوی برجام به سایر حوزه‌های محل نزاع میان ایران و غرب مخالفت می‌کرد و مهم‌تر از آن، روی کار آمدن ترامپ و خروج او از توافق، باعث شد تا روند تنش‌زدایی دچار گسست شود.
شکست برجام و فشارهای حداکثری آمریکا بر ایران، پیامدهای اقتصادی و اجتماعی منفی گسترده‌ای به همراه داشت که زمینه ناامیدی از حل مشکلات را تقویت کرد. در این میان، نهاد انتخابات و جایگاه ریاست‌جمهوری نیز در نگاه اکثریت رای‌دهندگان حامی روحانی، دچار خدشه شد و این ذهنیت شکل گرفت که عالی‌ترین مقام انتخابی نظام، نه در مناسبات داخلی قدرت چندان تعیین‌کننده است و نه در حوزه سیاست خارجی می‌تواند رویکرد کلی را
تغییر دهد.
گزاره‌هایی که با جلوگیری از احیای برجام در سال آخر دولت روحانی که همزمان با روی کار آمدن جو بایدن بود، بیش‌ از پیش تایید می‌شد. یک شاهد دیگر، واکنشی بود که از عالی‌ترین سطح نظام سیاسی در قبال مصاحبه بحث‌برانگیز محمدجواد ظریف (در آستانه انتخابات ۱۴۰۰) نشان داده شد و جایگاه وزارت خارجه در حد «کارگزار» – و نه سیاستگذار- سیاست خارجی معرفی شد.
طرح این بحث، البته به آن معنا نیست که برخی یا طیفی از نامزدها گرایش یا وابستگی به نیروهای خارجی دارند و همچون عصر قاجار، می‌توان برخی سیاستمداران را روسوفیل و برخی دیگر را انگلوفیل نامید. سخن بر سر این است که در شرایط کنونی نیز همچون سال ۱۳۹۲ کشور در شرایطی دشوار از حیث بین‌المللی به سر می‌برد و احتمال قوی این است که با بازگشت ترامپ در ماه‌های آینده، این وضعیت بسیار دشوارتر شود.
به نظر می‌رسد همین نگرانی از بازگشت ترامپ است که ایران را واداشته تا در آخرین ماه‌های حضور بایدن، دور تازه تماس‌ها و مذاکرات پیدا و پنهان را با آمریکایی‌ها از سر گیرد و بکوشد تا قبل از تغییر دولت کنونی آمریکا، توافقی ضمنی یا نسبی را صورت دهد. بااین‌حال، به نظر نمی‌آید که مذاکرات شتابزده گره خاصی را از کار بگشاید. چراکه در صورت بازگشت ترامپ، او بی‌تردید توافقات ضمنی را زیر پا خواهد گذاشت؛ همچنان که توافق بسیار معتبرتر برجام را به هیچ انگاشت.
ضمن آنکه برآوردها از فضای انتخاباتی داخل آمریکا نشان از آن دارد که رای‌دهندگان چندان توجه و تمایلی به حل مسائل با ایران ندارند و پیش‌بینی می‌شود چنین توافقی نه‌تنها نمی‌تواند برگ برنده‌ای برای بایدن باشد؛ بلکه کمپین انتخاباتی دموکرات‌ها نگران است که این مذاکرات، بر شدت حملات لابی اسرائیل، جمهوری‌خواهان و حتی طیف راست حزب دموکرات به بایدن بیافزاید. با چنین نگاهی می‌توان سناریوی محتمل پیش روی ایران را «آماده شدن برای مذاکره با دولت جدید آمریکا» تصور کرد؛ سناریویی که چه در صورت ابقای بایدن و چه در صورت بازگشت ترامپ، باید به اجرا درآید و چه ‌بسا می‌توان گفت که ضرورت و فوریت آن در حالت پیروزی ترامپ بیشتر خواهد بود.
اگر نظام سیاسی تصمیم جدی برای ازسرگیری مذاکرات گرفته باشد و راه مواجهه با ترامپ را در مذاکرات دیده باشد؛ طبعاً، چه در سیگنال‌ها و پیام‌های احتمالی که به برخی نامزدها داده می‌شود و چه در مرحله تایید صلاحیت‌ و چه در فضای مناظرات انتخاباتی و… به‌ شکلی عمل خواهد شد که زمینه روی کار آمدن دولتی متناسب با رویکرد مذاکراتی فراهم شود. مشابه اتفاقی که در انتخابات ۱۳۹۲ رخ داد و به روی کار آمدن روحانی انجامید. با چنین سناریویی، احتمال حضور نامزدهایی چون لاریجانی و پیروزی آنها افزایش می‌یابد. اما اگر نظام، تصمیمی برای مذاکرات جدی با دولت آینده آمریکا نگرفته باشد، روی کار آمدن رئیس‌جمهوری میانه‌رو و اصلاح‌طلب نه‌ فقط گرهی از کار فرو بسته کشور نمی‌گشاید، بلکه بر ابعاد منازعه و شکاف درونی بلوک حاکم می‌افزاید».
سرمقاله روزنامه هم‌میهن یادآور تحلیل حقارت باری است که نشریه صدا (با سردبیری سردبیر فعلی هم‌میهن) چند سال قبل هنگام ریاست ترامپ منتشر کرد و با اشاره به تحقیر رئیس‌جمهور صربستان از سوی ترامپ نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکره‌‌کننده می‌پسندد، این (تصویر ملاقات رئیس‌جمهور صربستان) است: همچون برّه‌ای در مذبح و برده‌ای در مسلخ. آيا اقداماتي از این جنس را بايد مايه شرمساري دانست؟ فرض كنيم سياستمدار صرب همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده نشسته؛ اگر منافع، چنین اقتضایی كند، بايد آن را تمسخر كرد، يا عقلانيتي سياسي خواند؟»
یادداشت هم‌میهن در حالی است که در دولت برجام با وجود تعطیلی یا واگذاری 95 درصد برنامه هسته‌ای، نه تنها تحریم‌ها لغو نشد بلکه شمار آنها به بیش از دو برابر افزایش یافت و حتی دولت اوباما با ویزا ندادن به حمید ابوطالبی (معاون دفتر روحانی/ منصوب وی برای نمایندگی سازمان ملل)، به تحقیر روحانی پرداخت.
«فشارها و کارشکنی‌های بلوک رقیب در قدرت که با تعمیم الگوی برجام به سایر حوزه‌های محل نزاع میان ایران و غرب مخالفت می‌کرد و مهم‌تر از آن، روی کار آمدن ترامپ و خروج او از توافق، باعث شد تا روند تنش‌زدایی دچار گسست شود». در این‌جا نیز نویسنده هم‌میهن نشان می‌دهد که اساسا نگاهی مستقل و معطوف به منافع ملی و عبرت‌های برجام ندارد، بلکه دنبال رونویسی از دیکته آمریکا درباره گسترش محدودیت‌های برجامی برنامه هسته‌ای به دیگر ابعاد و توانمندی‌های ایران در حوزه نفوذ منطقه‌ای و قدرت نظامی بوده است، یعنی خلع قدرت بیشتر ایران برای زورگویی مؤثرتر!
نظام چرا باید بدون حل مشکل برجام و نادیده گرفتن پایمال شدن حقوق ایران، مذاکره در حوزه‌های دیگر و توافق کاهنده مشابه قدرت ملی را می‌پذیرفت؟ در حالی که چک بی‌محل و برگشت خورده برجام دست روحانی و ظریف باد کرده بود و معلوم شده بود که آمریکا برخلاف وعده‌های فریبکارانه‌اش، قصد کاهش تحریم‌ها را ندارد، چرا باید اجازه داده می‌شد تا آمریکا دست بازتری در فشار بر ایران پیدا کند؟! مگر نه این که روحانی و ظریف اختیارات تمام و کمال از نظام گرفته و فاجعه توافقی نامتوازن و فاقد تضمین و اعتبار را روی دست کشور گذاشته بودند. پس ادعای این که آنها سیاستگذار نبودند و فقط کارگزار بودند، چه صیغه‌ای است؟ مگر نه این که رهبری با استناد به سوابق خیانت آمریکا، دلسوزانه تذکر می‌دادند که دولت در مذاکره به وعده‌های آمریکا اعتماد نکند؟
نهایتا این که اگر دموکرات‌ها و جمهوریخواهان دنبال حل مسئله و توافق پایدار با ایران نیستند، چرا باید کسانی دوباره نسخه تکرار مذاکره (بخوانید التماس و آویزان شدن از دولت آمریکا، هر کس که رئیس آن باشد) بپیچند؟ بی‌تردید نظام بنا ندارد چرخه معیوب «مذاکره/ واگذاری امتیاز/ مذاکره» را تکرار کند یا کشور را معطل توهم توافق نگه دارد، به ویژه اینکه کشورمان توانسته بدون برجام، صادرات نفت را در قیاس با ماه‌های پایانی دولت برجام، بیش از پنج برابر کند و در منطقه هم به موازات شکست‌های راهبردی آمریکا و اسرائیل، پیروزی‌های بزرگی به دست آورد.

دیدگاهتان را بنویسید