هرگونه توافق ایران و آژانس بدون توجه به دیپلماسی چندجانبه امکانپذیر نخواهد بود. اگرچه سفر گروسی به تهران نشانههایی از همکاری سازنده را منعکس میسازد؛ اما دیدار مقامات اجرایی ایران و طرح موضوعات سیاسی از سوی جمهوری اسلامی را نمیتوان بهعنوان اقدام غیرمسوولانه تلقی کرد.
موضوعات راهبردی همواره از اهمیت و سختی قابلتوجهی برخوردارند. دیپلماسی هستهای ایران روند پرفراز و نشیبی را در سالهای گذشته طی کرده است. در هر دوران تاریخی ایران تلاش داشت شکل خاصی از موازنه و تعادل را در دستور کار قرار دهد. ضرورتهای موازنه و تعادل ایجاب میکند که بازیگران اهداف خود برای نیل به توافق را مشخص کنند. یکی از علل اصلی تداوم و عدمحل بحران ایران و آمریکا در ارتباط با فعالیت هستهای ایران را میتوان ناشی از «یکجانبهگرایی تاکتیکی ایالاتمتحده» دانست.
چنین رویکردی به گونه اجتنابناپذیری تاثیر خود را بر فضای منطقهای و الگوی رفتار سایر بازیگران از جمله نهادهای بینالمللی و کارگزاران اجرایی آنان میگذارد. آنچه رافائل گروسی در روند دیدار خود از ایران مورد توجه قرار داد، تاکید بر «سختی کار برای نیل به توافق» بوده است. واقعیت آن است که موضوعات راهبردی صرفا در شرایطی در وضعیت دشواری قرار میگیرند که کارگزاران اجرایی و رهبران سیاسی قدرتهای بزرگ توجه چندانی به اهداف و منافع دیگران نداشته باشند. گوترش، دبیر کل سازمان ملل، در بسیاری از موضوعات بحرانی تلاش دارد تا انگاره موازنه، مصالحه و رویکرد کلگرایانه را بهعنوان زیربنای اعتمادسازی در دستور کار قرار دهد.
تمامی نظریهپردازان روابط بینالملل به این موضوع توجه و اشاره دارند که امکان حل و فصل اختلافات و منازعات در شرایطی به وجود میآید که شکل خاصی از موازنه در دستور کار قرار گیرد. موازنه را میتوان در زمره نشانههایی از کنش همکاریجویانه بازیگران در شرایط تهدید و بحران دانست. ایران برای عبور از فضای پرآشوب و بحرانزده منطقهای تلاش دارد تا از سازوکارهای کنش متوازن، الگوی همکاریجویانه و عملگرایی راهبردی برای حل همهجانبه و فراگیر اختلافات و ابهامات استفاده کند.
کنش متوازن نیازمند رویکرد معطوف به حل مساله است. حل هرگونه معما و اختلافی در شرایطی حاصل میشود که زمینه برای مصالحه و درک متقابل بازیگران به وجود آید. تاکنون در بسیاری از مواقع کارگزاران و مدیران آژانس بهموازات بسیاری از نهادهای بینالمللی دارای رویکرد همکاریجویانه با ایران در راستای موازنه و کنش متقابل نبودهاند. گروسی برای حل چالشهای موجود نیازمند آن است که موضوع ایران و فعالیت هستهای جمهوری اسلامی را فراتر از چارچوب پروتکلهای فنی پیگیری کند. نگاه فراگیر و چندبعدی به موضوعات راهبردی میتواند گام نخستین برای حل موضوعات پرتنش و اختلافات فراگیر کشورها تلقی شود.
چرایی تداوم چالش و ابهام در روابط ایران و آژانس
بسیاری از نظریهپردازان و تحلیلگران موضوعات راهبردی بر این اعتقاد بودند که اختلافات ایران و ایالاتمتحده در دوران بایدن پایان مییابد. آنان فکر میکردند که جو بایدن از راهبردی بهره میگیرد که ادامه سیاست باراک اوباما خواهد بود، در حالی که واقعیتهای سیاست و تصمیمگیری در آمریکا بیانگر آن است که هر رئیسجمهوری از سازوکارهای تداوم فراگیر و تغییر محدود در مقایسه با سیاستهای دوران گذشته بهره گرفته و این امر کار بایدن برای حل و فصل چالشهای هستهای ایران و آمریکا را با دشواری روبهرو میساخت.
بحرانهای منطقهای تاثیر خود را بر الگوی کنش بازیگران میگذارد. هر کشوری در شرایط بحران و آشوبهای گسترشیابنده، بهگونه اجتنابناپذیر تلاش خواهد داشت تا ضریب امنیت ملی خود را ارتقا دهد. برخی از نظریهپردازان روابط بینالملل از جمله «کنث بوث» موضوع ابهام راهبردی را عامل اصلی تغییر در موازنه قدرت میدانند. چنین رویکردی الهامگرفته از اندیشه «توسیدید» و کتاب «تاریخ جنگهای پلوپونزی» است. هریک از نویسندگان روابط بینالملل به این موضوع واقف هستند که هرگونه تغییر در موازنه منطقهای انعکاس شرایط بحران و ابهام تاکتیکی خواهد بود.
چرایی مقاومت ایران در برابر سیاست تهدید و فشار ایالاتمتحده
نقشیابی ایران در سیاست بینالملل و محیط منطقهای با نشانههایی از محدودیتهای اقتصادی، فشار تاکتیکی و رویارویی امنیتی همراه بوده است. چنین نشانههایی با انگاره «محیالدین مصباحی» درباره «تنهایی ژئوپلیتیک ایران» و برخی دیگر از اندیشههای نظریهپردازان سیاست خارجی ایران از جمله «گراهام فولر» و «روحالله رمضانی» همگونی و هماهنگی دارد. تنهایی ژئوپلیتیک ایران در دو دهه گذشته با نشانههایی از فشارهای تاکتیکی پیوند یافته و ضریب ابهام امنیتی ایران را بهگونه قابلتوجهی افزایش داده است.
سیاست تحریم اقتصادی و راهبردی ایران توسط ایالاتمتحده و برخی دیگر از قدرتهای بزرگ را میتوان بهعنوان بخشی از واقعیتهای فشار تاکتیکی دانست. ایران همواره تلاش دارد تا زمینه لازم برای مشارکت برخی دیگر از کشورهای منطقهای برای موازنهسازی، تعادل و صلح منطقهای را فراهم سازد. جنگهای منطقهای را میتوان در زمره برخی از واقعیتهایی دانست که الگوی رفتاری کشورها در شرایط بحران و آشوب را با نشانههایی از تغییر همراه میسازد.
موضوعات اختلافساز در روابط ایران و آژانس
سفر گروسی به ایران از این جهت اهمیت داشت که میتوانست زمینه حل برخی از موضوعات اختلافساز را به وجود آورد. مصاحبه گروسی پس از سفر به تهران بیانگر آن است که عادیسازی روابط ایران و آژانس در شرایط تداوم تحریمهای اقتصادی آمریکا و نادیده گرفتن مفاد برجام توسط رهبران سیاسی ایالاتمتحده کاری دشوار خواهد بود. ایران عموما تلاش دارد تا از سازوکارهای کنش همکاریجویانه با رویکرد عملگرایانه در جهت مصالحه و حل موضوع استفاده کند، در حالی که گروسی و بسیاری از مقامهای اجرایی آمریکا بر سیاستهای مکانیکی و الگوهای یکجانبه برای وادارسازی ایران به همکاری در شرایط عدمموازنه و تعهدات متقابل بهره میگیرند.
در چنین شرایطی پرسش اصلی آن است که ایران در دوران فشارهای اقتصادی، تهدیدهای امنیتی و ابهام ژئوپلیتیک از چه سازوکارهایی برای امنیتسازی و ارتقای موقعیت خود بهره میگیرد؟ آنچه رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بعد از سفر تهران و اصفهان بیان کرد، نشانههایی از ابهام را منعکس میساخت. بحث اصلی گروسی ایجاد توافق برای اجرای «سند تفاهم ایران و آژانس» است که در اسفند 1401 تنظیم شده و تاکنون به دلیل موضوعات سیاسی و تحریمهای اقتصادی آمریکا در مدار اجرایی قرار نگرفته است.
عملیاتی شدن این سند یکی از اهداف راهبردی آمریکا و بسیاری دیگر از قدرتهای بزرگ محسوب میشود، در حالی که تحریمهای اقتصادی علیه ایران هنوز ادامه دارد و این امر با الگوی کنش همکاریجویانه و متقابل ایران هماهنگ و متوازن نیست. گروسی در مصاحبه مطبوعاتی خود به این موضوع اشاره دارد که محور و مبنای اصلی فعالیت آژانس مربوط به سند مشترک مارس 2023 خواهد بود؛ سندی که بدون توجه به چگونگی و تداوم تحریمهای بینالمللی و چالشهای اقتصادی فراروی ایران اثربخشی و مطلوبیت چندانی نخواهد داشت.
دستور کار آژانس در سفر گروسی، اجرای توافقی است که در اسفند 1401 به انجام رسانده، در حالی که ایران تفسیر کاملا متفاوتی از چگونگی اجرای سند مارس 2023 در دستور کار قرار داده است. در نگرش ایران، این موضوع مورد توجه قرار دارد که «مسائل حال و گذشته» از یکدیگر قابل تفکیک بوده و سیاست آژانس باید مبتنی بر «دستور کار جدید» قرار داشته باشد. چنین رویکردی به مفهوم آن است که آژانس قادر نخواهد بود زمینه همکاریهای دوجانبه با ایران را بدون توجه به تداوم فشارهای اقتصادی در دستور کار قرار دهد.
نشانههای عملگرایی در دیپلماسی هستهای ایران
ایران همواره دستور کار اسفند 1401 را بهعنوان موضوعی مثبت ارزیابی کرده و آن را زیربنای حل چالشهای فنی و تکنیکی با آژانس میداند. تاکنون آژانس برای عبور از چالشهای موجود، ابتکار عمل مناسبی نداشته و این امر میتواند چالشهای بیشتری را برای آینده امنیت منطقهای بهوجود آورد. آنچه را که در قالب مسائل گذشته و حال مطرح میشود، به همان گونهای که در قالب موضوعات مربوط به «امکانپذیری ابعاد فعالیت نظامی» موسوم به PMD مورد توجه قرار میگیرد، نمیتوان محور اصلی سیاست اقتصادی یا تکنیکی ایران و آژانس دانست.
گروسی در بسیاری از موارد صرفا به موضوعات تکنیکی اشاره کرده، در حالی که هر موضوع تکنیکی نیازمند حل مسائل سیاسی و اقتصادی کشورها در روند عبور از چالشهای امنیتی خواهد بود. هماکنون ایران و آژانس هر یک بهگونهای متفاوت احساس میکنند که در وضعیت «ابهام راهبردی» قرار دارند. کشورهایی که خود را در فضای ابهام و عدمتعهد موثر گروههای رقیب احساس میکنند، طبیعی است که تمایل چندانی به همکاریهای چندجانبه و موثر نداشته باشند.
به همین دلیل است که یک هفته پس از سفر گروسی هنوز هیچگونه نتیجهای برای عبور از چالشهای امنیتی موجود بهوجود نیامده است. نقشیایی آژانس صرفا در شرایطی میتواند اهمیت و مطلوبیت موثری داشته باشد که موضوعات تکنیکی با نیازهای سیاسی پیوند یابد. همانگونه که ایالاتمتحده فعالیت اصلی ایران را به موضوعی سیاسی تبدیل کرده است، برای عبور از بحران نیز باید زمینه برای متوازنسازی تعهدات ایران، آژانس و سایر بازیگران سیاست بینالملل بهوجود آید.
آژانس تمایلی به اتخاذ سازوکارهای موازنه با ایران ندارد. آژانس تلاش دارد تا از سیاست و دیپلماسی اجبار در ارتباط با ایران استفاده کند. در چنین شرایطی ایران ناچار خواهد بود تا سیاست کنش متقابل در برابر اقدامات آژانس را در دستور کار قرار دهد. سیاست امنیتی ایران در ارتباط با محیط منطقهای مبتنی بر همکاریهای متوازن با سیاست جهانی و نهادهای بینالمللی است. ایران تلاش دارد تا شکل خاصی از موازنه را از طریق همکاریهای چندجانبه پیگیری کند.
نتیجه
موازنهگرایی را میتوان یکی از شاخصهای اصلی کنترل بحران دانست. گروسی هیچگونه تمایلی به اتخاذ سازوکارهای موازنه ندارد. انگاره گروسی مبتنی بر آن است که به موضوعات سیاسی توجهی نداشته و تمایل دارد تا روند حل و فصل چالشها را از طریق طرح موضوعات فنی پیگیری کند. هرگونه توافق ایران و آژانس بدون توجه به دیپلماسی چندجانبه امکانپذیر نخواهد بود. اگرچه سفر گروسی به تهران نشانههایی از همکاری سازنده را منعکس میسازد؛ اما دیدار مقامات اجرایی ایران و طرح موضوعات سیاسی از سوی جمهوری اسلامی را نمیتوان بهعنوان اقدام غیرمسوولانه تلقی کرد.
سیاست ایران در برابر مطالبات گروسی خارج از «دستور کار مارس 2023» نخواهد بود. دستور کار مارس 2023 ماهیت چندجانبه و فراگیر دارد. تمامی بازیگران دولتی و نهادهای بینالمللی در برابر اقدامات و سیاستهای یکجانبه ترامپ مسوول خواهند بود. بنابراین گروسی باید به این موضوع واقف باشد که ایران و پادمان هستهای تابعی از ضرورتهای امنیتساز در دنیای آشوبزده خواهند بود. سیاست راهبردی ایران، همکاریهای متوازن با آژانس و نهادهای بینالمللی است. انگاره ایران هیچ گاه عبور از قواعد بنیادین آژانس نبوده و تمایلی به تهدید بازیگران ندارد. آنچه از سوی برخی کارگزاران و مشاوران راهبردی ایران درباره قابلیتهای هستهای ارائه شده، به مفهوم آن است که هر گاه کشوری در معرض تهدید و آشوب قرار داشته باشد، طبیعی است که از تمامی ابزارهای در دسترس خود برای مقابله با تهدیدها بهره خواهد گرفت. سیاست امنیتی ایران مبتنی بر سازوکارهای یکجانبه نیست. الگوی رفتار ایران تابعی از موازنه، همکاری و انعطافپذیری در ابعاد کنش دوجانبه و چندجانبه خواهد بود.