آیا واقعا نرخ بیکاری در مناطق روستایی نسبت به شهرها پایین‌تر است؟

اقتصاددان و استاد دانشگاه: مرکز آمار ایران و بانک مرکزی خطاهای فاحشی در برآورد رشد اقتصادی تورم و بیکاری دارند. از آنجاکه تعاریف و روش‌های واحد و ثابتی برای سنجش و محاسبه شاخص‌های کلان اقتصادی قابل محاسبه نداریم، نمی‌شود خیلی به آمارهای این مراکز اعتماد کرد.

مرکز آمار ایران در روزهای اخیر داده‌های جدیدی را درخصوص نرخ بیکاری در زمستان 1402 کشور منتشر کرده که سایت اکو ایران نیز بر اساس آن گزارشی را منتشر کرد.

اکو ایران با تحلیل و استناد به داده‌های مرکز آمار، نرخ بیکاری مناطق شهری را بیشتر از مناطق روستایی اعلام کرد. این سایت اقتصادی نوشت: «در زمستان 1402 نرخ بیکاری کل کشور به 8.6 درصد رسیده است. به بیان دقیق‌تر در زمستان 1402 در مناطق شهری نرخ بیکاری به 9 درصد رسیده ولی نرخ بیکاری مناطق روستایی در بازه زمانی بررسی شده در محدوده 7.1 درصدی قرار داشته است».

طبق این گزارش بالاترین نرخ بیکاری مربوط به مناطق شهری استان کرمانشاه و پایین ترین نرخ بیکاری نیز مربوط به مناطق روستایی استان فارس اعلام شده است. بطورکلی نرخ بیکاری در 27 استان کشور در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی بوده بطوریکه نرخ بیکاری مناطق شهری 6 استان نسبت به مناطق روستایی آن بطور میانگین 5 واحد درصد بیشتر بوده است؛ استان‌های اردبیل، لرستان، خراسان شمالی، کرمان، آذربایجان شرقی و فارس.

اما در مقابل اکو ایران اعلام می‌کند که 4 استان کشور برخلاف دیگر استان‌ها نرخ بیکاری مناطق روستایی آنان بیشتر از مناطق شهری بوده که این اختلاف بطور میانگین حدود 1.5 واحد درصد بیان شده و مربوط به استان‌های کردستان، گلستان، مرکزی و اصفهان می‌باشد.

خبرنگار سرویس اقتصادی پایگاه تحلیلی خبری 598 از این رو در گفتگو با حسن حسن‌خانی؛ اقتصاددان و استاد دانشگاه به بررسی و تحلیل این موضوع پرداخت که متن آن به شرح ذیل می‌باشد:

 

باتوجه به آنکه منابع و امکانات کشور بیشتر در مناطق شهری متمرکز شده‌اند، آیا واقعا اوضاع اشتغال در روستاها مناسب است یا اینکه داده‌های مرکز آمار از دقت لازم برخوردار نبوده است؟ همچنین به نظر شما چه سیاست‌هایی موجب رقم خوردن چنین نتایجی شده است؟

من ابتدا چند پیش زمینه بیان کنم. ببینید ما در اقتصاد دو نوع متغیر داریم؛ متغیرهای پیور و متغیرهای نان-پیور. متغیرهای نان-پیور قابل محاسبه و برآورد هستند و باید کلی خدم و حشم استخدام کنیم تا آمارها را برآورد کنند که در این بین متغیرهای اشتغال و نرخ رشد از این جنس هستند.

در متغیرهای نان-پیور داستان‌های وحشتناکی داریم:

اول اینکه در این بین مرکز آمار ایران و بانک مرکزی خطاهای فاحشی در برآورد رشد اقتصادی تورم و بیکاری دارند که مصداقیش را می‌توانم خدمتتان عرض کنم.

به عنوان نمونه گاهی اوقات این مراکز تعریف اشتغال را عوض می‌کنند تا نرخ بیکاری را کاهش دهند. مثلا بیکاری را طوری تعریف می‌کنند که اگر شخصی ماهی یا دوماهی حقوق نگرفته باشد بیکار محسوب شود که بدین صورت فردی که دوساعت درماه هم کار کنند شاغل محسوب می‌شود و از دایره نرخ بیکاری خارج می‌شود.

بنابراین از آنجاکه تعاریف و روش‌های واحد و ثابتی برای سنجش و محاسبه شاخص‌های کلان اقتصادی قابل محاسبه نداریم، دچار یک ضعف ساختاری بسیار بزرگ در مرکز آمار و بانک مرکزی شده‌ایم.

از این جهت خیلی نمی‌شود به آمارهای این مراکز اعتماد کرد. هر زمان که تعریف ثابتی از این شاخص‌ها بوجود آمد می‌توان ترند آن را بررسی کرد چراکه آن وقت عدد معانادار نبوده بلکه ترند و روند معنا پیدا می‌کنند. این نکته بسیار مهم است.

دوم؛ کیفیت اشتغال. به فرض اینکه این اعداد و ارقام درست باشد آیا کیفیت اشتغال هم درست است؟ آیا کیفیت اشتغال کسی که رد یکی خیابانی بنگاه معاملات خودرو و مسکن با اشتغال فردی که مشغول تولید، کشاورزی و صنعت است، یکی می‌باشد؟ آیا اثر هردوی این اشتغال‌ها در رفاه مردم و رشد اقتصادی کشور یکی است؟

در پاسخ قطعا یکی نیست. امروز اگر شما نگاهی به کوچه و خیابون خودتان بیاندازید، می‌بینید که ما در جامعه اشتغال‌های کاذب بسیاری داریم حتی در روستاها! متاسفانه در روستاها نیز وضعیت به همین شکل است و فرق نمی‌کند.

 

تغییر بافت اجتماعی-اقتصادی مناطق روستایی

واقعیت این است که بافت اجتماعی و اقتصادی روستا طی چهل و پنج سال گذشته به دلایل مختلف منهدم شده است. قبلا در روستایی با 2 هزار خانوار جمعیت حدود 40 هزار راس گوسفند وجود داشت اما امروز در همان روستا در زمستان 100 خانوار و جمعه‌های تابستان 2-3 هزار خانوار با حدود 50 راس گوسفند وجود دارد. از طرفی شیر، ماست و تخم‌مرغ آن روستا هم از شهر تامین می‌شود. این بدین معناست که عملا آنجا روستا نیست بلکه شهرکی برای خوش‌گذرانی آخر هفتگی پولداران و سرمایه‌داران است همچون شهرک باستی هیلز تهران!

لذا امروز نتنها شهرک‌های کوچکی همچون باستی هیلز تهران چهره تولیدی ندارند بلکه روستاهای کشور، حتی روستاهای شمال کشور نیز به این صورت هستند.

امروز اگر شما ده‌ها اتوبان هم به سمت شمال کشور کشور احداث کنید باز هم شاهد ترافیک خواهید بود چراکه رفتن مردم به شمال کشور غیرمولد و صرفا برای خوشگذارانی است و رفتن غیرمولد مردم باعث تشدید غیرمولدسازی شمال کشور هم می‌شود که تا حدی نیز شده است.

به این معنا مردمی که صرفا برای خوشگذارانی به این مناطق می‌روند، باغات و اراضی حاصل‌خیز کشورزی آن منطقه را برای تخریب و ویلاسازی خریداری می‌کنند تا آخر هفته‌ها را خوش بگذرانند. در کل این اتفاق منجر به مولدسازی آن مناطق مثلا رشد صنعت دامداری آن منطقه نمی‌شود!

بنده روی اصل این آمار مناقشه دارم. به همین خاطر من اصلا وارد تحلیل شما نمی‌شوم اما اگر مایل باشید برای درک تفاوت موجود بین استان‌های مختلف خصوصا آن 4 استان (مرکزی-گلستان-کردستان-اصفهان) فکت‌های مختلف را بررسی کنیم.

به عنوان مثال استان مرکزی یا اصفهان صنعتی‌ترین استان‌های ما هستند و به نوعی قلب تپنده صنعت ما هستند. از طرفی در بعضی استان‌های دیگر شاهد پدیده بزرگ سری هستیم به این معنا که جمعیت مناطق شهری آنان بسیار بیشتر از روستاهاست همچون استان قم که در واقع این استان‌ها همچون استان‌های شمالی جمعیت همگون و متوازنی در شهرهای خود ندارند.

استان گلستان نیز حالت خاصی دارد بطوریکه چند شهر بزرگ آن از جمله گرگان هسته متمرکز منابع و جمعیتی تشکیل داده‌اند و در مقابل روستاها و برخی از شهرهای آن همچون بندرترکمن بی‌بهره از منابع و امکانات قرار گرفته‌اند.

برای تحلیل اشتغال باید به مهاجرت توجه داشت. مهاجرت دونوع است؛ مهاجرت درون استانی و مهاجرت برون استانی. بعضی استان‌ها همچون گلستان شاهد حجم مهاجرت‌های درون استانی بسیار بالایی هستند. از این رو تا زمانیکه این آمارها موجود نباشد امکان تحلیل دقیق شاخص‌ها را نداریم کنیم.

اینکه اکو ایران به نقل از مرکز آمار نوشته چهار استان فلان و….، این‌ها را کنار بگذارید. ما به فکت‌های دقیق‌تری نیاز داریم که با این نظام آماری امکان پذیر نیست. ما برای چنین کارهایی به نظام آماری ثبتی مبنا نیاز داریم؛ نظام آماری که دقیق و قابل راستی آزمایی باشد چراکه تحلیلش بهتر است. و الا اینکه یک عده با نمونه گیری و مبناهای متزلزلی امار داده‌اند درست نیست.

امروز دنیا به سمت تحلیل آمارهای ثبتی مبنا رفته است. آمار ثبتی مبنا یعنی آماری که خود به خود در نگاشت‌های داده‌ای حاکمیت ثبت می‌شود مثل سامانه‌های پلاک خوان در عوارضی‌ها یا ورودی و خروجی شهرها. یا همچون کارتخوان‌های نوین خرید نان که میزان خرید نان بر اساس کدملی را ثبت می‌کند.

آمارهای ثبتی مبنا سبب می‌شوند که دیگر نیازی به پرکردن پرسشنامه برای آمارگیری وجود نداشته باشد. تا زمانیکه آمارهای ثبتی مبنا ملاک قضاوت قرار نگیرد، آمارهای بر مبنای نمونه‌گیری و پرسشنامه ارزش تحلیل ندارند.

 

 

حسن حسن‌خانی

دیدگاهتان را بنویسید