افسر اطلاعاتی سابق آمریکا مینویسد: «وعده صادق» به یکی از بزرگترین موفقیتهای نظامی معاصر ایران در تاریخ ثبت خواهد شد؛ حملهای که با برقراری بازدارندگی و بدون ورود آمریکا به جنگ، نتانیاهو را مات کرد.
عملیات «وعدهی صادق»، حملهی تلافیجویانهی ایران علیه رژیم صهیونیستی در پاسخ به ترور شماری از فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران در کنسولگری کشورمان در سوریه، نقطهی عطفی در تاریخ خاورمیانه محسوب میشود. اصابت موشکهای ایران به اراضی اشغالی و امتناع صریح آمریکا از دخالت در این تبادل آتش میان تهران و تلآویو، پیامهای مهمی دربارهی قدرت بازدارندگی ایران داشت که از چشم کارشناسان بینالمللی دور نماندند. یکی از این تحلیلگران، «اسکات ریتر» افسر اطلاعاتی سابق نیروی تفنگداران دریایی آمریکا و بازرس سابق کمیسیون ویژهی سازمان ملل در امور تسلیحات کشتار جمعی عراق است که در مقالهای تحت عنوان «موشکهای آوریل» توضیح میدهد ایران چگونه با عملیات «وعدهی صادق» ضمن برقراری بازدارندگی مقابل رژیم صهیونیستی، نقشههای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این رژیم، برای کشاندن پای ایران و آمریکا به جنگ را ناکام گذاشت. آنچه در ادامه میخوانید، گزیدهای از مقالهی مذکور است.
من [«اسکات ریتر»] بیش از دو دهه است دربارهی ایران مینویسم. سال ۲۰۰۵، به ایران سفر کردم تا به «واقعیتهای میدانی» دربارهی این کشور پی ببرم. سال ۲۰۰۷، در سخنرانیام در «کمیتهی یهودیان آمریکا» اشاره کردم که انتقادات من از اسرائیل (که بسیاری از حضار آنها را بهشدت توهینآمیز میدانستند) ناشی از نگرانی برای آیندهی اسرائیل است. بر این واقعیت تأکید کردم که چندین سال زمان صرف محافظت از اسرائیل در برابر موشکهای عراقی کردهام؛ هم در دوران خدمتم در عملیات «طوفان صحرا» [بخشی از جنگ خلیج فارس در واکنش به حملهی عراق به کویت]، زمانی که در کارزار علیه موشکهای اسکاد نقش داشتم، و هم به عنوان بازرس تسلیحات سازمان ملل، زمانی که با اطلاعات اسرائیل همکاری کردم تا مطمئن شویم موشکهای اسکاد عراق از بین میروند. به حضار آن جلسه گفتم: «به هیچ عنوان دوست ندارم ببینم موشکهای ایران بر خاک اسرائیل فرود میآیند. اما اگر اسرائیل مسیر خود را تغییر ندهد، این اتفاق، پیامد اجتنابناپذیر سیاستی خواهد بود که بیشتر بر اساس تکبر پیاده میشود تا عقل سلیم.»
«رشیده طلیب» (مرکز تصویر) نمایندهی مسلمان کنگرهی آمریکا، «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی، را یک «دیوانهی نسلکش» توصیف کرده و از همکارانش در کنگره به خاطر دیدار با نتانیاهو از زمان آغاز جنگ اسرائیل در غزه، انتقاد نموده است.
شب ۱۳ و بامداد ۱۴ آوریل ۲۰۲۴، آنچه از آن میترسیدم به صورت زنده در مقابل مخاطبان بینالمللی پخش شد: موشکهای ایرانی بر سر اسرائیل باریدند و هیچ کاری برای متوقف کردن آنها از دست اسرائیل برنیامد. مانند حدود ۳۳ سال قبل که موشکهای اسکاد عراق بر سامانههای پدافند موشکی پاتریوت آمریکا و اسرائیل غلبه کردند و ظرف یک ماه و نیم، دهها بار اسرائیل را هدف قرار دادند، موشکهای ایرانی هم طبق طراحیای که برای غلبه بر سامانههای دفاع موشکی اسرائیل انجام شده بود، در قالب یک نقشهی حملهی ترکیبی، با مصونیت کامل به اهداف تعیینشدهیشان در داخل اسرائیل اصابت کردند. بهرغم استفادهی تلآویو از یک سامانهی دفاع موشکی یکپارچهی گسترده (متشکل از سامانهی بهاصطلاح «گنبد آهنین»، آتشبارهای موشکی پاتریوت ساخت آمریکا، و رهگیرهای موشکی «پیکان» و «فلاخن داوود») علاوه بر هواپیماهای آمریکایی، انگلیسی، و اسرائیلی، و سامانههای دفاع موشکی مستقر روی ناوهای آمریکایی و فرانسوی، باز هم بیش از ده موشک ایرانی به فرودگاهها و تأسیسات پدافند هوایی اسرائیل، که بهشدت هم تحت حفاظت بودند، مورد اصابت قرار گرفتند.
حملهی موشکی ایران به اسرائیل غیرمترقبه نبود، بلکه انتقام حملهی ۱ آوریل اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق در سوریه بود که چند فرماندهی ارشد نظامی ایرانی را به قتل رساند. اگرچه اسرائیل در گذشته حملاتی را علیه پرسنل ایرانی در سوریه انجام داده بود، اما حملهی ۱ آوریل نهتنها به خاطر قتل پرسنل بسیار عالیرتبهی ایرانی، بلکه به دلیل حمله به مکانی متفاوت بود که به لحاظ حقوقی، خاک ایران محسوب میشود؛ یعنی کنسولگری این کشور. از دیدگاه ایران، حمله به کنسولگری خط قرمزی بود که اگر علیه آن تلافیجویی انجام نمیکردند، قدرت بازدارندگی این کشور به طور کامل از میان میرفت و زمینه را برای اقدامات نظامی گستاخانهتر اسرائیل، از جمله حتی حملات مستقیم به خاک ایران، فراهم میکرد. با این حال، آنچه میتوانست مانع انتقامجویی شود، شبکهی درهمتنیدهای از اهداف سیاسی بود که احتمالاً با درگیری گسترده میان اسرائیل و ایران در اثر حملهی تلافیجویانهی معنادار ایران به اسرائیل تحتالشعاع قرار میگرفتند.
دهها فلسطینی ماه مبارک رمضان، مقابل مسجد «قبةالصخره» در قدس شرقی، افطار میکنند. یکی از ملاحظات ایران در انتقامجویی علیه رژیم صهیونیستی، جلوگیری از تحتالشعاع قرار گرفتن آرمان فلسطین و رغبت کنونی جامعهی بینالملل به تشکیل کشور مستقل فلسطین بود.
اولاً، ایران سیاست راهبردیای را اتخاذ کرده که محور آن فاصله گرفتن از اروپا و آمریکا، و نزدیک شدن به روسیه، چین، و اوراسیاست. این تغییر، نتیجهی خسته شدن ایران از سیاست تحریمهای اقتصادی به رهبری آمریکا، و عدم وجود توان و/یا تمایل در غرب برای یافتن مسیری روبهجلو است که به لغو این تحریمها منتهی شود. محرک اصلی این چرخش ایران به سمت شرق، ناتوانی توافق هستهای ایران (موسوم به «برنامهی جامع اقدام مشترک» یا «برجام») در ایجاد فرصتهای اقتصادیای بوده که در زمان امضای آن وعده داده شده بودند. ایران، در عوض، به «سازمان همکاری شانگهای» و مجمع «بریکس» پیوسته و نیروی دیپلماتیک خود را معطوف به عضویت کامل و سازنده در این دو گروه نموده است. وقوع یک جنگ بزرگ میان ایران و اسرائیل، این چشمانداز را ویران میکرد.
مصاحبهی «تیم اندرسون» کارشناس استرالیایی، دربارهی اهمیت ائتلافسازی در بلوک شرق برای تحقق «جهان پساواشینگتن»
دوماً، معادلهی جغراسیاسی [ژئوپلتیک] بزرگتر از نظر ایران، درگیری کنونی در غزه است؛ رویداد تعیینکنندهای که اسرائیل در آن با شکست راهبردی مقابل حماس و متحدان منطقهای آن، از جمله محور مقاومت به رهبری ایران، مواجه است. برای اولین بار، تشکیل کشور فلسطین به یک موضوع جهانی تبدیل شده است. آنچه این آرمان را دستیافتنیتر یکند این است که دولت بنیامین نتانیاهو (متشکل از یک ائتلاف سیاسیِ اکیداً مخالف با تشکیل یک کشور فلسطینی) در معرض خطر فروپاشی، مستقیماً در نتیجهی پیامدهای حملهی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط حماس و متعاقباً ناکامی اسرائیل در شکست نظامی یا سیاسی این گروه فلسطینی، قرار دارد. اسرائیل با مشکلات دیگری نیز مواجه است؛ به عنوان مثال، اقدامات حزبالله لبنان و بازیگران غیردولتی، مانند شبهنظامیان عراقی طرفدار ایران و حوثیهای [انصارالله] یمن، شامل حملهی مستقیم به اسرائیل و مسدود کردن خطوط ارتباطی حیاتی دریایی برای کشتیهای اسرائیلی، که اقتصاد این کشور را خفه کرده است.
با این وجود، بیشترین آسیب را خود اسرائیل با اتخاذ سیاست انتقامجویی نسلکشانه علیه مردم غیرنظامی غزه، به خودش وارد کرده است. اقدامات اسرائیل در غزه تجلی همان سیاستهای متکبرانه و قدرتمحوری هستند که سال ۲۰۰۷ دربارهی آنها هشدار دادم. همان زمان هم گفتم که آمریکا حاضر نمیشود با طناب اسرائیل در چاه برود. اسرائیل به خاطر رفتار جنایتکارانهاش در قبال غیرنظامیان فلسطینی در غزه، حمایت بسیاری از کشورهای جهان را از دست داده و لطمهی جبرانناپذیری به اعتبارِ پیشاپیش خدشهدارشدهی آمریکا را وارد کرده است؛ آن هم در مقطعی که جهان در حال گذار از نظام تکقطبی تحت سلطهی آمریکا به نظام چندقطبی حول محور بریکس است و واشینگتن باید تا حد امکان نفوذش را در بهاصطلاح «جنوب جهانی» حفظ کند. دولت بایدن کمکم دارد سیاستهای نتانیاهو فاصله میگیرد و به اسرائیل هشدار داده که امتناعش از تغییر موضع در قبال حماس و غزه و بیتوجهیاش به نگرانیهای آمریکا، برای این کشور عواقب خواهد داشت.
هرگونه اقدام تلافیجویانهای از سوی ایران علیه اسرائیل باید از این ماز پیچیدهی سیاسی عبور میکرد و ضمن اِعمال بازدارندگی برای جلوگیری از حملات بعدی اسرائیل، تضمین میکرد که اهداف سیاسی تهران، یعنی حرکت به سوی شرق و اعتلای آرمان تشکیل کشور فلسطین در صحنهی جهانی، آسیبی نمیبینند. به نظر میرسد ایران با حملهاش به اسرائیل از این دریای متلاطم به سلامت عبور کرده باشد؛ مهمتر از همه از این جهت که جلوی ورود آمریکا به درگیری را گرفت. بله، درست است که آمریکا در دفاع از اسرائیل شرکت کرد و تعداد زیادی از پهپادها و موشکهای ایرانی را سرنگون کرد، اما این به نفع ایران تمام شد، چون اتفاقاً اثبات کرد هیچ ترکیبی از سامانههای پدافند موشکی وجود ندارد که بتواند در نهایت از اصابت موشکهای ایرانی به اهداف تعیینشدهیشان جلوگیری کند.
ایران با حمله به دو پایگاه هوایی اسرائیل (که هواپیماهای اسرائیلی برای انجام حملهی ۱ آوریل علیه کنسولگری ایران از آنجا بلند شده بودند) و همینطور چندین سامانه دفاع هوایی، صراحتاً دامنه و مقیاس سیاست بازدارندگیاش را مطابق با مادهی ۵۱ منشور سازمان ملل [ناظر بر حق دفاع از خود] تعریف کرد و در عین حال، نشان داد پدافند هوایی اسرائیل در برابر حملات ایران آسیبپذیر است. نتیجهای که از این دو واقعیت برمیآید این است که تمام خاک اسرائیل در هر زمانی در معرض حملات ایران قرار دارد و هیچ کاری از دست اسرائیل یا متحدانش برای دفع چنین حملاتی برنمیآید. این پیام نهتنها در تالارهای قدرت در تلآویو، بلکه در واشینگتن هم شنیده شد. سیاستگذاران آمریکایی با این واقعیت تلخ روبهرو شدند که اگر آمریکا در هرگونه اقدام انتقامجویانهی اسرائیل حضور یا نقش داشته باشد، تأسیسات نظامی آمریکا در سراسر خاورمیانه هدف حملات ایران قرار خواهند گرفت و آمریکا قادر به خنثی کردن این حملات نخواهد بود. به همین دلیل، دولت بایدن آنقدر تأکید داشت که هم ایران و هم اسرائیل بدانند آمریکا در هیچ حملهی تلافیجویانهای از سوی اسرائیل علیه ایران شرکت نخواهد کرد.
«جو بایدن» (راست) معاون رئیسجمهور وقت آمریکا، اوایل سال ۲۰۱۶، در حاشیهی نشست مجمع جهانی اقتصاد در شهر «داووس» سوئیس، با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، دیدار میکند. اختلافات بایدن و نتانیاهو بر هیچکس پوشیده نیست و یکی از پرتنشترین دورانهای روابط دوجانبه میان آمریکا و اسرائیل را رقم زده است. بایدن، پس از حملهی تلافیجویانهی ایران، صراحتاً اعلام کرد که آمریکا در هیچ عملیات تهاجمیای علیه جمهوری اسلامی شرکت نخواهد کرد.
«موشکهای آوریل» نشانگر تغییری اساسی در جغراسیاست خاورمیانه بودند: برقراری بازدارندگی ایران علیه هم اسرائیل و هم آمریکا. واقعیت این است که جمهوری اسلامی، بنیامین نتانیاهو را در خصوص هدف بنیادین سیاستهایش طی بیش از ۳۰ سال گذشته، یعنی کشاندن آمریکا به جنگ با ایران، کیشومات کرده است؛ آن هم بدون منحرف شدن از مسیر حرکت راهبردیاش به سوی شرق یا تضعیف آرمان تشکیل کشور فلسطین. حملهی تلافیجویانهی ایران علیه اسرائیل، که تهران نامش را عملیات «وعدهی صادق» گذاشته، به عنوان یکی از بزرگترین پیروزیهای قرن حاضر و یکی از مهمترین موفقیتهای تاریخ معاصر ایران ثبت خواهد شد. کامیابی ایران در برقراری بازدارندگی معتبر بدون اختلال در مأموریتها و اهداف اصلی سیاستیاش، عین تعریف پیروزی است.