یکی از تبعات دیگر حذف حیاط، تفکیک حیاط و وقتگذرانی در فضای باز شخصی است. وقتی این بخش حذف شد، تمایل افراد برای بیرون بودن از خانه بیشتر شد و این نبودن افراد در کنار هم، باعث تضعیفشدن پیوندهای خانوادگی میشود. ضمن اینکه فضاهای غیرشخصی و باز مثل پارک در شهرها روابط غیرخانوادگی از جمله روابط با جنس مخالف را تقویت میکند.
مسکن از ابتداییترین لوازم زندگی بشری بهحساب میآید. در شرایط فعلیِ بازار مسکن در ایران با قیمتهای نجومی و فوق نجومی، دیگر داشتن یک خانه برای خانوادهها به خصوص زوجهای جوان یک آرزو است. در همین حال، صحبت کردن از کوچک بودن خانهها و تأثیراتی که معماری خانه بر نهاد خانواده میگذارد، مورد غفلت واقع شده است. تبعاتی که شکل خانهها و حتی شهرسازی ما بر خانواده گذاشته، آنقدر گسترده است که رد پای آن را میتوان در بسیاری از معضلات مشاهده کرد. در همین راستا برای بررسی تأثیرات خانه و شهرسازی بر نهاد خانواده با دکتر مسعود ناری قمی – مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه معماری – گفتوگویی صورت گرفت که مشروح آن در ادامه آمده است.
توسعه فردیت، ریشه معماری مدرن
برای شروع بحث بفرمایید که نحوه معماری خانه چه تأثیری بر نهاد خانواده میگذارد؟
ناری قمی: چند مقیاس در این مسئله وجود دارد. سه بعد فضای کلانشهری، خود خانه و فضای داخلی خانه، تأثیراتی را بر خانواده میگذارند. معمولاً در مورد خود خانه بیشتر صحبت میشود. در دوره سنتی، ساختار خانه با خانواده متناسب بود و از آن حمایت میکرد. خانواده گسترده در خانههای قدیمی که ساختارش وجود داشت زندگی میکرد و بهراحتی نمیتوان تأثیراتی که بر خانواده میگذاشت را قضاوت کرد؛ اما وقتی مساحت خانه کم میشود، تأثیرات منفی آن آشکار میشد. با کمشدن مساحت، خانواده تحتفشار قرار میگیرد و در نتیجه تعداد فرزندان کم میشود. روابط خانوادگی را نیز کمرنگ میکند و خانواده از هم میپاشد. گویی بهنوعی وضعیت غربی در خانواده ایران حاکم میشود.
تجربه به ما میگوید که اگر مسکن کوچک باشد خانواده از بین میرود.
برخی سیاستهای معماری و شهرسازی در ایران مثل مسکن ملی و سیاست خانههای ۲۵ متری یکی از علل بهوجودآمدن این وضعیت هستند. این خانهها شاید برای سکونت یک نفر تعریف مناسب باشد. در گذشته سیاست به این شکل بود که مسکنهای ساخته شده به خانواده تعلق میگرفت ولی الان به فرد تعلق میگیرد و این خودش تبعات منفی دارد. در وضعیت مدرن، طراحان این شکل از خانه آگاه بودند که یکی از نتایج این طراحی از بین رفتن خانواده است؛ اما به دلیل دیدگاههای مادی و اهدافشان، با این نوع خانهها موافق بودند.
تولیدات خانگی یک پشتوانه اقتصادی حذف شده!
تجربه به ما میگوید که اگر مسکن کوچک باشد خانواده از بین میرود. کم شدن مساحت خانه، یک سری تبعات برنامهریزی شده را دارد. مثلاً افراد وقت کمتری را در خانواده صرف کنند یا اینکه بچهها داخل خانه نیستند. دیدگاهی که از زمان افلاطون تا دوران مدرن وجود داشته این است که بچه را باید سیستم تربیت کند. این مسئله در حوزه معماری هم بروز داشته است. یعنی فضای بازی و تربیت بچه همان مهدکودک است و بعد هم مدرسه و در نهایت، بچه باید بیرون از منزل باشد. در نتیجه فضایی که بچه بتواند در خانه باشد – مثل حیاط – حذف میشود و خانه کوچکتر ساخته میشود.
یک مسئله دیگر، مهمانی و ارتباط با اطرافیان است. تعاملات جمعی در فضاهای بیرونی مثل رستوران انجام میشود. لابی ساختمان نیز با این نگاه طراحی شده و به تبع آن مساحت خانه کاهش پیدا کرده و قسمتی که برای مهمانی باشد حذف میشود. یکی دیگر از تبعات جانبی این طراحی، کاهش تولیدات خانگی است. در گذشته یکی از ویژگیهای خانوادهها این بود که پشتوانه اقتصادی در درون خانه داشتند. وقتی خانه بزرگ است و حیاط دارد، امکان تولید برخی از محصولات خانگی مثل سبزی خشک کردن، یا ترشی و رب درست کردن وجود دارد. در مقیاس وسیعتر، در حیاط خانه کشاورزی صورت میگرفت. یا آشپزخانه بزرگ باعث میشد که چند نفر همزمان حضور داشته باشند و این یک پشتوانه اقتصادی است. حضور خانم در خانه بهعنوان یک پشتیبان اقتصادی عمل میکند. مساحت که کم شود این مسائل نیز بهتدریج حذف میشوند. خانه دائماً مخارجی تولید میکند و این مسئله تکثیر میشود که همه افراد خانواده بیرون کار کنند. حتی بچهها نیز در سن ۱۵ الی ۱۶ سالگی از خانه بیرون بروند. در فرهنگ معاصر آمریکایی، فرزندان در این سن از منزل اخراج میشوند. در حالی که وقتی خانهها در قدیم بزرگتر بودند، بچهها میتوانستند در خانه باشند و به اقتصاد خانوار کمک کنند. این مسائل جزء تبعات پیشبینی نشده این امر است.
یکی از تبعات دیگر حذف حیاط، تفکیک حیاط و وقتگذرانی در فضای باز شخصی است. وقتی این بخش حذف شد، تمایل افراد برای بیرون بودن از خانه بیشتر شد و این نبودن افراد در کنار هم، باعث تضعیفشدن پیوندهای خانوادگی میشود. ضمن اینکه فضاهای غیرشخصی و باز مثل پارک در شهرها روابط غیرخانوادگی از جمله روابط با جنس مخالف را تقویت میکند.
رعایت حریمها در ساختار معماری قدیمی
اما در فضای پارک روابط خانوادگی هم وجود دارد. برای مثال دیده میشود که خانوادهها در پارک دور هم جمع میشوند.
در قدیم اتاق بچه جداگانه نداشتیم. اتاق جداگانه برای فرزند در غرب بهعنوان تعلیم فردیت درست شد. اما در نگاه خانواده محور، بچه جزئی از خانواده و تحت نظارت است و بعد از ۱۵ سالگی هم باید ازدواج کند.
ناری قمی: با نگاه مدرن، فضاهای کاری و سازمانی هستند که حضور در آنها الزاماتی دارد. در این نگاه میگویند یک فضای سومی هم تعریف کنیم که افراد نه تعلق خانوادگی و نه تعلق کاری داشته باشند. به طوری که روابط آزاد داشته باشند و آزادی مدرن را تجربه کنند. این مکانها پارک و کافه بودند. حالا ممکن است ما برای کار دیگری از آنجا استفاده کنیم ولی از فلسفه به وجود آمدن آنها رها نمیشویم. شاید در ابتدا برای جمعشدن خانوادگی استفاده کنیم ولی باز هم تبعاتی دارد. باغهای قدیم در اختیار افراد مشخصی بود و هر کسی آزاد نبود که وارد آنجا شود. پارک به این صورت نیست و هر کسی میتواند در این فضا حضور داشته باشد.
در فضای داخلی خانه نیز تقریباً فضا یکی میشود. تفکیک فضا به سمت جداشدن اتاقخواب میرود و کاملاً حریم دارد. در فضای سنتی، اتاق جدا ولی قابل پیوند است؛ یعنی اتاقها به هم راه دارند. در خانههای جدید، اتاقها اجباراً از هم جدا شده و برخی فضاها به هم پیوسته است. این دو مورد کاملاً ضد خانواده است و متأسفانه الان مردم مشتری این مدل شدند. حتی خانههایی که قدیمی هست نیز درخواست میدهند که فضاهایشان به هم پیوسته شود و یا اتاقها بیشتر باشد.
در قدیم اتاق بچه جداگانه نداشتیم. اتاق جداگانه برای فرزند در غرب بهعنوان تعلیم فردیت درست شد. اما در نگاه خانواده محور، بچه جزئی از خانواده و تحت نظارت است و بعد از ۱۵ سالگی هم باید ازدواج کند. پس اتاق جداگانه بچه به نوعی تشویق فردگرایی اوست. از آن طرف برخی فضاها مثل اتاق نشیمن و آشپزخانه که باید حریم داشته باشد، حریمی ندارند.
محله محوری، پایه ازدواج
تمام شهرسازی مدرن مثل انبوهسازی که در طول زمان شدت گرفت، ضد ساختار خانواده است؛ زیرا افراد غریبه را که کنار هم میگذاریم و مانع ایجاد اجتماعات کوچک میشویم، به تبع ساختارهای خانواده را نیز تضعیف میکند اما ساختارهای بزرگ مثل اجتماعات سوسیالیستی را تقویت میکند.
محله، شهر و فضای اجتماعی نیز میتواند موجب تقویت و یا تضعیف خانواده شود. محله در نگاه مدرن یک موضوع منفی است. محله یعنی جمع کوچکی از آدمها که همدیگر را میشناسند و خودش در تشکیل خانواده هم مؤثر است. با شناخت خانوادهها در محله، پایههای ازدواج شکل میگرفت. بنیاد محله در فرهنگ اروپایی و شهرسازیها از بین رفت. محله پشتیبانی اقتصادی از افراد هم دارد. برای مثال قرضدادن پول و یا کمککردن در مراسمات و کارهای جمعی، از فواید محلهها بود. این که از بین برود به هر حال خانواده مجدداً تحتفشار قرار میگیرد. این موجب میشود کارها در خانه و با هم انجام نشود. این کمرنگ شدن محله یکی از تبعات بلوارکشی و خیابانکشی است. تمام شهرسازی مدرن مثل انبوهسازی که در طول زمان شدت گرفت، ضد ساختار خانواده است؛ زیرا افراد غریبه را که کنار هم میگذاریم و مانع ایجاد اجتماعات کوچک میشویم، به تبع ساختارهای خانواده را نیز تضعیف میکند اما ساختارهای بزرگ مثل اجتماعات سوسیالیستی را تقویت میکند.
از سوی دیگر نهایت این شکل از شهرسازی، جامعه مصرفی آمریکاست؛ یعنی یکسانی کامل یا تنوع بینهایت و به تعبیری همه چیز باید با هم متفاوت باشد. برای مثال در نماهای شهری؛ قبلاً افراد کمتر تظاهر میکردند و کمتر به خانواده فشار میآمد. به طوری که هزینه کمتری را صرف خانهسازی میکردند. اما الان متأثر از جامعه مصرفی، تظاهر و تجمل فردی زیاد است؛ یکی از نمودهای آن نمای خانه، محله بالاشهر بودن و یا در داخل خانه مبلمان داشتن است. یعنی وقت خانواده را معطوف به نمایشدادن و تظاهر میکند.
افقیسازی؛ یک راهکار ابتدایی
گام بعدی که بعد از آگاه شدن به این تبعات در ذهن انسان شکل میگیرد این است که چه میتوان کرد. مسئله مهم در پاسخ به این سؤال این است که در حال حاضر ساختارهای شهری به این شکل طراحی شدهاند و خانههای آپارتمانی با مساحت کم وجود دارند. امروز برای اصلاح چه اقدامی میتوان انجام داد که با توجه به شرایط فعلی، دور از ذهن و آرمانی نیز نباشد؟
ناری قمی: چند راه حل وجود دارد. برخی میگویند در ساختار جدید، باز هم افقی بسازیم که تا حدی میتواند جواب دهد ولی همه مسائل را حل نمیکند؛ مثل مسئله ساختار محلات که در این حالت مجدداً افراد غریبه کنار هم قرار میگیرند. اگر تولید محلات تدریجی نباشد، مشکلات باقی میماند. از سوی دیگر در برخی از مناطق، ساختار محلی خانوادگی مثل بافتهای قدیمی و حاشیهای وجود دارد. باید این ساختارها را تخریب نکنیم و از بین نبریم. حاشیهایها اشکالاتی دارند؛ ولی جوانب مثبتی نیز در آنها هست. حسن آنها این است که افراد در آنجا بهتدریج ساکن شدند و ساختار محلی و خانوادگی شکل دادهاند. ساختار این محلات را از بین نبریم و پراکنده نکنیم.
لزوم اصلاح قوانین و مقررات شهرسازی
همین که جا افتاده اگر هر فرزند یک اتاق داشته باشند پس خیلی فرهیخته است، حرف غلطی است. باید در مورد تبعات این فردیت سازی، فرهنگسازی شود
از طرف دیگر میتوانیم برخی قوانین و ضوابط را اصلاح کنیم؛ مثلاً یک نفر میخواهد برای فرزندش روی خانه خودش یک واحد بسازد ولی به او مجوز نمیدهند. در عین حال برای یک ساختمان ۱۰ طبقه خیلی راحت مجوز میگیرند. خب به این که یک واحد میخواهد بسازد و کنار هم باشند نیز مجوز بدهیم. او با توجه به شرایط اقتصادی میتواند همان یک طبقه را بسازد.
امکانات فضایی و اجتماعی مثل این اقدامات را میتوان انجام داد و در طولانیمدت به سمت حالت ایدهآل فرهنگی و اجتماعی حرکت کرد. البته خیلی روی این مسئله فرهنگی فکر نشده است. برای مثال همین که جا افتاده اگر هر فرزند یک اتاق داشته باشند پس خیلی فرهیخته است، حرف غلطی است. باید در مورد تبعات این فردیت سازی، فرهنگسازی شود. الان در خود فرهنگ غربی کتابی با عنوان زبان الگو در معماری نوشته شده است که اتاقخواب برای هر بچه را نفی میکند. این مسائل نیاز به فرهنگسازی دارند و حل آنها زمانبر است.