آنها که در تقابل با حزبالله لبنان و مجاهدان فلسطینی با شکستهای متعددی مواجه شده و از رسیدن به اهدافشان بازماندند، مسلم است که در تقابل جدید با ایران هم هیچ شانسی برای بقا نخواهند داشت.
شب گذشته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق که به شهادت جمعی از مستشاران نظامی ایران منتهی شد، در حملهای گسترده با انبوهی از پهپادها و موشکها، از خاک ایران مستقیما رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد.
این حمله گسترده که حیرت و هراس مقامات اسرائیلی را به همراه داشت، آنها را وادار به واکنش تهاجمی در رسانهها و اظهارنظرهای هیجانی کرد.
در همین رابطه نیویورک تایمز طی گزارشی ادعا کرد که کابینه رژیم صهیونیستی در جریان همین حمله، تصمیم داشت تا مستقیما با اعزام جنگندهها پاسخ متناسبی به اقدام ایران بدهد. این تصمیم اما در جریان گفتوگوی رئیس جمهور آمریکا با نتانیاهو منتفی شد و بایدن، نخست وزیر رژیم صهیونیستی را از انجام این کار بازداشته است.
انتشار گزارش مذکور این گزاره را به ذهن متبادر میکند که عملا ایالات متحده آمریکا، جمهوری اسلامی ایران را از هرگونه حمله احتمالی رژیم صهیونیستی نجات داده است؛ وگرنه اسرائیل با اعزام این جنگندهها در همان شب حمله، پاسخ محکم و قاطعی به حمله پهپادی و موشکی ایران داده بود.
همچنین این گزارش بر این امر نیز صحه میگذارد که رژیم صهیونیستی هم توان دادن پاسخ محکم به اقدام ایران و هم شهامت انجام آن در همان شب حمله را داشته است.
اما شواهد میدانی و آنچه که در صحنه درحال رخ دادن است، نشان از واقعیات دیگری خواهد داشت که بی قید و شرط ادعای آمریکا و اسرائیل در مورد مذکور را از اساس باطل میکند.
رژیم صهیونیستی پس از طوفانالاقصی، هرآنچه که میتوانست در کشتار فلسطینیان و تخریب غزه بهکار برد تا هم حماس را نابود کرده و هم اسرای خود را آزاد کند. آنها اما پس از 6 ماه، نه تنها در رسیدن به اهداف اولیه خود بازماندند، بلکه در آخرین تحولات جنگ غزه، بخش اعظمی از نظامیان خود را از خانیونس خارج کرده و مجبور به عقبنشینی شدند.
همچنین در جبهه شمالی و در نبرد با حزبالله لبنان نیز اسرائیلیها با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند. رژیم صهیونیستی که در ماههای اولیه جنگ غزه مجبور به تخلیه شهرکنشینان شمالی خود شده بود، هنوز جسارت برخورد مستقیم با حزبالله را نداشته است و به این ترتیب از بازگرداندن شهرکنشینان خود عاجز مانده است.
سوای از رژیم صهیونیستی، ایالات متحده آمریکا نیز پس از طوفانالاقصی، توان اعمال اقتدار هژمونیک خود در منطقه را از دست داده است. آنها هنوز نتوانستهاند نسبت به مشکلی که با مجاهدان یمنی در دریای سرخ داشتهاند، راهحلی پیدا کنند. حتی در ایجاد ائتلاف دریایی بینالمللی به همراه متحدانشان نیز شکست خورده و نتوانستند از این طریق راه دریای سرخ را برای ارسال کمکهای مضاعف به رژیم هموار کنند. این البته سوای از مواجهه آمریکاییها با مقاومت اسلامی عراق و ناتوانی در دفاع از پایگاههای نظامیشان خواهد بود.
ایالات متحده آمریکا به مثابه یک قدرت بینالمللی به این فهم از واقعیات موجود رسیده است که توان جنگیدن در این جبهه را ندارد. این موضع آمریکایی است که اگر کمکهایش به رژیم صهیونیستی متوقف شد، حیات رژیم اسرائیل نیز پایان خواهد یافت. طبق الگوی موجود و با توجه به مشکلات متعددی که رژیم در جبهههای مختلف درگیر آن است، اساسا تصاعد بحران برای اسرائیلیها هم مطلوب نخواهد بود.
آنها که در تقابل با حزبالله لبنان و مجاهدان فلسطینی با شکستهای متعددی مواجه شده و از رسیدن به اهدافشان بازماندند، مسلم است که در تقابل جدید با ایران هم هیچ شانسی برای بقا نخواهند داشت.
رژیم صهیونیستی مجبور است با اظهارات اینچنینی و استفاده از استراتژی هاسبارا (Hasbara) به تبلیغات دروغین روی آورده و سطح حمله اخیر ایران و شدت صدمات را کوچک بشمارد. آنها از این طریق تنها به دنبال آن هستند که ابتدا در بعد رسانهای وجهه متلاشی شده خود را بازیابی کرده و روحیه نظامیان خود را حفظ کنند. همچنین در بعد دیگر آنها این هدف را دنبال میکنند که خود را از فشار موجود مبنی بر دادن پاسخ متقابل رها کرده و نسبت به این امر توجیهی بتراشند؛ توجیهی با این مضمون که چون حمله مذکور برای ما مشکل خاصی ایجاد نکرد، پس نیازی هم نیست پاسخی گسترده و متناظر به آن داده شود. این دقیقا مشابه همان راهبردی است که آمریکا پیرامون عینالاسد به کار بست و خود را نسبت به پاسخ متقابل بینیاز دید.