تأکید مقامات آمریکایی بر نقش ایران در فشار بر حماس برای قبول آتش بس، تلاشی در جهت ایجاد هزینه برای کشورمان در محیط بینالمللی است.
پس از حمله غافلگیرانه حماس به اسرائیل در 7 اکتبر، یکی از گزارش هایی که بارها از سوی مقامات اسرائیلی تکرار شد بحث «نقش جمهوری اسلامی ایران در این حمله» بود. آنها تأکید داشتند تهران در پشت صحنه این اتفاق است و مقاومت فلسطین بدون در جریان قرار دادن جمهوری اسلامی دست به چنین کاری نمیزند. در همین رابطه در بالاترین سطح، مقام معظم رهبری اعلام کرد ایران هیچ ربطی به حمله حماس ندارد و در جریان آن نبوده است.
اما فرافکنیهای اسرائیلی ها کماکان ادامه دارد تا جایی که در جریان تلاشها برای آتشبس و معامله اسرا، آمریکاییها به عنوان میانجی ایران را خطاب قرار دادند. برهمین اساس جان کربی، سخنگوی امنیت ملی کاخ سفید در کنفرانس مطبوعاتی روز دوشنبه ۲۰ فروردین گفت: «اگر ایران خواهان آتشبس در غزه است، باید تمام راههای در اختیارش را برای اعمال فشار بر حماس برای پذیرش توافقی که روی میز است به کار گیرد. اگر ایرانیها واقعا این را میخواهند، ما باید شاهد آغاز فشار آنها بر حماس باشیم. این بهترین نتیجه برای دستیابی به آتشبس است.»
اما واقعا نقش و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در جنگ غزه تا چه اندازه است؟ پاسخ ساده به این پرسش میتواند همان چیزی باشد که در رسانههای غربی و عربی بارها تکرار شده است: «حماس و جهاد اسلامی از جمله نیابتیهای ایران هستند و مقامات این گروهها بدون هماهنگی با تهران کاری انجام نمی دهند.»
اما واقعیت همین است؟ پاسخ منفی است. زیرا اگرچه مقامات جمهوری اسلامی ایران با رهبران حماس و جهاد اسلامی رابطه خوبی دارند، اما در عمل مقاومت فلسطین، خود تعیین کننده سیاستها و برنامههایشان است. اینکه هر اقدامی از سوی آنها توسط تهران دیکته شده باشد، امکانپذیر نیست. زیرا در این صورت باید پرسید پس نقش قطر به عنوان میزبان رهبران حماس و جهاد اسلامی و تأمین کننده اصلی منابع مالی نوار غزه چیست؟ چرا قطر از ظرفیت الجزیره، یکی از قدرتمندترین رسانههای جهان عرب، برای پوشش تحولات فلسطین استفاده می کند؟
با در نظر گرفتن جایگاه قطر در مسئله فلسطین و ارتباطاتش با گروههای فعال در نوار غزه و امکانات و تسهیلاتی که به مردم این منطقه ارائه داده است، میتوان به وضوح پی برد که برجسته کردن نقش ایران در جنگ غزه و حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر صرفاً یک تبلیغات رسانهای و پروپاگاندای سیاسی است که میتواند در چارچوب استراتژی ایران هراسی قرار بگیرد.
در تحلیلهایی که در ماههای دوم و سوم جنگ در رسانههای عبریزبان در خصوص دلایل شکست اطلاعاتی ارتش در 7 اکتبر منتشر میشد، گاهی به نقش قطر اشاره شده بود. در آنجا این گمانه مطرح بود که رهبران قطر به دلیل ارتباط نزدیکی که با رهبران حماس و جهاد اسلامی دارند، از زمان و چگونگی این حمله مطلع بودند؛ لذا با توجه به همین استدلال برخی از کارشناسان اسرائیلی تأکید داشتند قطر باید تبنیه و مجازات شود و نباید نقش این کشور نادیده گرفته شود.
چنین تحلیلهایی به وفور در وبسایت معاریو منتشر میشد که تمرکز ویژهای بر مسئله قطر و آینده مناسبات اسرائیل با این کشور داشت. اما مشابه این گزارشها در خصوص ایران وجود نداشت. در واقع کارشناسان اسرائیل دلیل محکمی نداشتند که بر مبنای آن تحلیل کنند جمهوری اسلامی ایران از زمان و شیوه حمله در 7 اکتبر آگاه بوده است اما در خصوص قطر این طور نبود.
با این حل آنچه اکنون در صدر اخبار رسانههای غربی و اسرائیلی مشاهده میشود، تلاش برای پررنگکردن نقش تهران در مسئله 7 اکتبر است. اینکه جان کربی برای تحقق آتشبس در غزه پس از 6 ماه جنگ، ایران را خطاب قرار میدهد، در واقع تلاش برای باز کردن پای جمهوری اسلامی در این پرونده است. در این صورت آسیبها و مخاطراتی که میتواند در حوزه بینالملل در بحث غزه مطرح شود، دامن ایران را هم خواهد گرفت. در حالی که آمریکاییها میتواند از رهبران قطر چنین درخواستی داشته باشند. زیرا سالهاست که دوحه میزبان و خانه امن رهبران مقاومت فلسطین شده است. لذا روابط تنگاتنگی که بین آنها و مقامات قطر میتواند در این زمینه کارسازتر باشد.
بنابراین امروز هم اگر قرار است آتشبسی در غزه برقرار شود، نقش ایران جز از رایزنی با مقامات حماس و جهاد اسلامی فراتر نمیرود. در همین رابطه امیرعبداللهیان، وزیر خارجه کشورمان، در 7 آذر در گفتگو با الجزیره در پاسخ به پرسشی در خصوص نقش ایران در آتش بس 10 روزه در ماه اول جنگ گفت: «در سطح دیپلماسی سران، رئیس جمهوری اسلامی ایران در هماهنگی با سران تعدادی از کشورهای اسلامی ابتکارات مهمی را مطرح کردند؛ ایده برگزاری نشست سازمان همکاری اسلامی در سطح سران، برگزاری نشست سران بریکس، تماسها، گفتوگوها و حتی انجام سفرهایی برای متوقف کردن جنایات جنگی در دستور کار رئیس جمهور کشورمان قرار داشت. البته تشکر ویژهای دارم از جناب امیر و نخست وزیر کشور دوست و برادر قطر که ما به طور مستمر باهم در تماس هستیم و البته دو طرف تلاش کردیم تا با ارتباط نزدیک با رهبران سیاسی حماس برای رسیدن به مرحله توقف تجاوزات و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی و احقاق حقوق فلسطینیها و کمک به آنها در این مرحله اقداماتی را انجام دهیم»
نکته مهم در سخنان امیرعیداللهیان، اشاره به همکاری ایران و قطر در پیشبرد گفتگوها با رهبران سیاسی حماس برای توقف مقطعی جنگ است. در واقع در این مصاحبه آشکارا عنوان شده است نقش ایران بیشتر در سطح بینالمللی و تلاش برای ایجاد اجماع جهانی علیه جنگ در غزه است و اگر در خصوص آتشبس با حماس مذاکراتی صورت گرفته از کانال قطر و با همکاری این کشور بوده است.
بنابراین برجسته شدن نام جمهوری اسلامی ایران در اظهارات مقامات آمریکا به عنوان عامل اصلی فشار بر حماس برای توقف جنگ و مبادله اسرا، دادن آدرس غلط است. در این راستا اینکه آنها حرفی از قطر نمیزنند را باید علت در مناسبات پیچیده بین واشنگتن و دوحه جستجو کرد. قطر یک شریک امنیتی-نظامی مهم برای آمریکاست و آمریکاییها تمایلی ندارند نام قطر را در موضوعاتی که افکار عمومی موضع منفی علیه آن دارد، بولد کنند.