آداب مذاکره برای تعیین سرنوشت یک ملت

تا اینجا مشابه بسیاری موارد است که انسان ها، جوامع و دولت ها با آن روبرو می شوند. گرچه مصداق سنگ و قلتشن جنبه تمثیل دارد. حال برای شروع مذاکره فرد یا افرادی را تعیین می کنیم و پیک می فرستیم که این مهم را انجام دهد.

یکم – اگر حاضر به صحبت با طرف در گیر نشویم به چه معنی است؟ این که بخواهیم برخی دوستان صمیمی کوه پیکر حرف مارا بشنوند و برخی را به میل خود و برخی را به ضرورت واسطه گری با – تغییراتی به گوش او برسانند. آیا به جز نیت دفع الوقت از این شیوه نتیجه ای برداشت می شود؟

دوم – فرستاده ما با کسانی قرار است صحبت کند، همان واسطه ها، که زبان آنان را نمی داند. در این مواقع اصولاً صراحت و سرعت و دقت مذاکره از اهمیت خاص بر خوردار است، یافتن ترجمان و عدم امکان ایجاد ارتباط مستقیم خود به چه معنی است؟ این که نه ما می خواهیم دقیقاً بدانیم طرف چه می گوید و نه او.عبید ذاکانی مغفور طنز پرداز قرن هشتم گفته است که ‘روباه را پرسیدند در گریز از سگ چند حیلت دانی، گفت از هزار افزون است اما از همه بهتر این که نه او مرا ببیند و نه من اورا.’ این نوع دیپلماسی کار ساز نیست ودر دیپلماسی این شیوه کارگر نمی افتد.

سوم – این شیوه دیپلماسی بدیع است و حتماً نا کار آمد. من در سال های اولیه انقلاب در برخی سفر های دولتی به خارج از کشور حضور داشتم. وضعیت کره شمالی را هم می شناختم با آن همه شعار و مخاصمه جویی اما در کنفرانس های بین المللی شگفت زده می شدم از درجه مهارت نمایندگان آنان در صحبت به زبان خارجی و تسلط به زبان ادبیات محاوره و دانش امور روز جهانی. با جوانی و نا پختگی آن زمان این قدر متوجه شدم که اگر کشوری برحق و یا نا حق بخواهد تاثیر ایجاد کند و کارش را پیش ببرد چنین دیپلمات هایی لازم دارد نه کسی که با ایما و اشاره و حالت چهره و یا مترجم بخواهد به محاوره و تبادل نظر بپردازد.

چهارم- دیپلماسی یعنی گفتگو در سطح جهان، تبادل نظر و تفاهم. دستگاه دیپلماسی یعنی تشکیلاتی که انسان هایی با چنین قابلیت هایی در بر داشته باشد.

پنجم – هر چه گشته ام موردی نیافتم که در امور حیاتی یک ملت مذاکرات تعیین کننده از طریق واسطه انجام شود. بعضاً مذاکرات اولیه از طریق واسطه انجام می شود اما وقتی مرحله حساس چانه زنی پیرامون منافع است مذاکرات لاجرم باید مستقیم و رو در رو باشد. یک مورد زمان جنگ ویتنام بود که ویت کنگ ها حاضر نبودند با آمریکا صحبت کنند. فرانسه واسطه شد. بعد از مذاکرات غیر مستقیم قرار شد مذاکرات تعیین کننده مستقیم باشد. ویت کنگ ها گفتند ما رو در رو با آمریکا نمی نشنیم. فرانسوی ها یک میز نعل اسبی شکل فراهم کردند که طرفین در دوطرف نشستند و مذاکرات را ادامه دادند. در سال های اخیر هم گرچه طالبان و آمریکا دستشان در خون یکدیگر بود اما در قطر مستقیماً مذاکره می کردند.در اوج جنگ سرد و زمانی که امریکا و شوروی سابق در مرحله جنگ هسته ای بودند آنقدر درایت فی مابین بود که کندی رئیس جمهور آمریکا و خروشچف نخست وزیر شوروی در وین ملاقات و مذاکره کردند. سپس خروشچف هم به آمریکا سفر کرد برای مذاکره.خالی از لطف نیست که یک حاشیه این سفر را عرض کنم. هواپیمای خروشچف غول پیکر بود و بزرگتر از جثه هواپیما های آمریکا. در نتیجه نردبان بر روی باند فرودگاه به در هواپیما نمی رسید و کوتاه بود مدتی طولانی هیات شوروی در هواپیما ماند تا آمریکایی ها یک پله کان روی پله متعارف جوش دادند و مشکل حل شد. به دلیل این ماجرا تا ماه ها بعد از آن در روزنامه های آمریکا بحث از ناشیگری دولتی آمریکا و در نشریات شوروی از توطئه امپریایسم در مقابل کمونیسم صحبت بود.

دیدگاهتان را بنویسید