گاز در حال حاضر یک کالای مصرفی و لوکس نیست، بلکه برای ما یک کالای استراتژیک محسوب میشود. چون صنعت برق، صادرات، پتروشیمی، امنیت، آسایش، صنایع عمده کشور نظیر فولاد، سیمان و… همگی وابسته به گاز هستند.
قرارداد فشارافزایی میدان مشترک پارس جنوبی که میتوانست در سالهای گذشته امضا شود، اکنون به همت دولت سیزدهم به مرحله اجرا رسیده است. این قرارداد که با میزان سرمایهگذاری ۲۰ میلیارد دلاری اتفاق افتاد، میتواند ۹۰ تریلیون فوت مکعب گاز و ۲ میلیارد بشکه میعانات گازی به تولید کشور اضافه کند که ارزشی معادل ۹۰۰ میلیارد دلار دارد.
قرارداد گازی فشارافزایی میدان مشترک پارس جنوبی که در روزهای گذشته امضا شد، واکنشهای بسیاری را در رسانهها به همراه داشت. این موضوع در حالی بوده که به زعم جواد اوجی، وزیر نفت و برخی کارشناسان حوزه انرژی، این قرارداد بزرگترین قرارداد گازی امضا شده در کشور است که اثرات مثبتی را به همراه دارد. با این حال اما شاید «چرایی اهمیت این قرارداد» سوالی باشد که ذهن بسیاری را مشغول کرده است. در همین راستا محمدصادق مهرجو، کارشناس حوزه انرژی در گفتوگو با رجانیوز به اهمیت این قرارداد گازی اشاره کرده و مزیت آن را توضیح داد.
به عنوان سوال اول که محوریت اصلی گفتوگو است؛ چرا مسئولان قرارداد فشارافزایی میدان مشترک پارس جنوبی را مهم میدانند و دلیل این اهمیت از کجا نشأت میگیرد؟
من بارها این موضوع را گفتهام که گاز در حال حاضر یک کالای مصرفی و لوکس نیست، بلکه برای ما یک کالای استراتژیک محسوب میشود. حالا دلیل این استراتژیک بودن برای چیست؟ چون صنعت برق، صادرات، پتروشیمی، امنیت، آسایش، صنایع عمده کشور نظیر فولاد، سیمان و… همگی وابسته به گاز هستند. حتی تزریق گاز به میادین نفتی و تداوم تولید نفت خام نیز وابسته گاز است. بنابراین گاز فقط یک عنصر تنهای بدون اثر در حوزههای دیگر نیست! به عنوان مثال، تقریبا بیش از ۸۰ درصد نیروگاههای برق حرارتی ما از سوخت گاز استفاده میکنند. پس گاز برای ما فوقالعاده مهم است.
لطفا گریزی به تولید گاز در کشور بزنید. تولید گاز در کشور از کجا تامین میشود؟
در کشور یکسری میادین گازی مستقل تحت عنوان مخازن گازی مستقل هستند که مقداری از گاز کشور را تولید میکنند. همچنین یک مقداری گاز همراه با نفت که اصطلاحا به آن گاز محلول در نفت خام میگویند بالا میآید و از نفت خام جدا و تصفیه شده و سپس مقداری از آن به شبکه تزریق میشود. با این حال ۷۰ درصد تولید گاز در کل کشور وابسته به یک مخزن است.
اسم این مخزن چیست؟
این مخزن، پارس جنوبی است. به همین دلیل نیز به زعم وزیر نفت، این قرارداد اهمیت دارد. کاهش تولید در همین یک مخزن که بزرگترین میدان گازی کشور و شاید کل دنیا باشد، وابسته به تداوم تولید است. چرا که ما یکسری مصرفکننده تعریف کردهایم و نیاز ما به گاز نیز مشخص است. منتها در این بین موضوع ناترازی تعریف میشود. این ناترازی به چه معناست؟ یعنی رشد مصرفمان از رشد تولیدمان به خصوص در ۱۵ سال اخیر پیشی گرفته است. در واقع تعریف گازرسانی ما به نقاط مختلف، صنایع، مصارف خانگی، پتروشیمیها و… نسبت به تولید بسیار سریعتر بوده است. ما حتی در زمینه صادرات و مسائل دیگر نیز سریعتر از تولید حرکت کردهایم؛ در صورتی که این مخازن نیز همچون یک موجود زنده هستند.
منظورتان از موجود زنده چیست، توضیح میدهید؟
این مخازن موجود زنده هستند، چون در جایی متولد و کشف میشوند و ما به آنها دست پیدا میکنیم. میفهمیم که در چنین نقطهای، فلان قدر گاز داریم. در نتیجه حفاریهای اولیه را انجام میدهیم. فاز اول توسعه پیدا میکند و مقداری گاز از آن نقطه میگیریم. در واقع یک نمودار رشدی داریم و سپس فازهای بعدی توسعه پیدا میکنند. پارس جنوبی، ۲۴ فاز دارد که به تدریج از آنها گاز تولید کردهایم تا به یک نقطه پیک تولید میرسیم.
این پیک تولید را که گفتید، چه مدت زمان میتوان نگه داشت؟
نگه داشتن این پیک تولید بستگی به مدیریت تولید و میزان برداشت ما از مخزن دارد. هر چقدر بتوانیم تولید و برداشت از مخزن را مدیریتشده انجام دهیم، دوره پیک تولید طولانیتر میشود. هر چقدر هم این مدت زمان طولانیتر شود، گازرسانی به مصرفکنندگان تداوم بیشتری خواهد داشت.
بحث فشارافزایی از چه زمانی مطرح شد؟
شرکت توتال که جزو اولین شرکتهای توسعهدهنده پارس جنوبی بود در سال ۲۰۰۷ میلادی گزارشی را ارائه داد. طی آن گزارش این شرکت یک شبیهسازی یکپارچه مخزن انجام داد و گفت با این روند برداشت، اگر افتتاح فازها در زمان مد نظر انجام شود، از سال ۲۰۲۴ میلادی با شروع افت فشار مخزن مواجه خواهید شد.
شروع افت فشار باعث میشود که برداشت و تولید، هر دو با نسبت خاصی رو به کاهش بروند. این شرکت پیشنهاد داد که اگر بخواهید دوره حداکثر برداشت را طولانیتر کنید باید فشار را در سر چاهها افزایش دهید. یعنی باید مدیریتشده تولید کنید. وقتی به اصطلاح فشار مخرن میافتد باید فشار سر چاهی را هم انداخت تا بتوان تولید بیشتری داشت. منتها در این بین یک بحثی وجود داشت.
این بحث چه بود؟
این بحث، بحث بلوکهای مرزی تا پالایشگاههای ما در خشکی و در عسلویه بود. ما یک فاصله تقریبا ۱۲۰ کیلومتری داشتیم. وقتی که فشار را در سر چاه بیندازید، به تبع آن فشار در انتهای چاه نیز میافتد و تولید بیشتر میشود. اما وقتی فشار را میاندازید، این فشار در حقیقت باید تامینکننده نیرو و برای حرکت دادن سیال (که در اینجا گاز و میعانات هستند) باشد.
به بیان سادهتر طراحی پالایشگاه ما بین فشار ۷۲ تا ۷۵ بار است و فشار حتی اگر یک بار هم کمتر از ۷۲ باشد، جریان سیال به طرف خشکی قطع میشود. فرض کنید مثلاً فشار را در سر چاه به ۷۰ بار برسانید. در این صورت دیگر انتقال به صورت طبیعی به سمت خشکی صورت نمیگیرد. برای اینکه این فشار صورت بگیرد، باید آن را به بالای ۷۲ بار برسانید و مثلاً بار آن را ۸۰ یا ۹۰ بار کنید که با توجه به فاصله، یک طراحی دارد. برای اینکه فشار را بالا بیاورید، گاز را روی سطح آوردهاید ولی به خشکی منتقل نمیشود. مجبور میشوید فشارافزایی سطحی بکنید. این که نقطه فشارافزایی باید در خشکی یا دریا باشد یا چند عدد سکو داشته یا چیدمان سکوها چگونه باشد، مهم است.
یک شرکتی که شریک شرکت توتال فرانسه بود، چند سال پیش که برای فاز ۱۱ آمده بود، مطالعه مفهومی برای ما انجام داد و گفت فلان تعداد سکو نیاز دارید. خیلی کلی گفت که مثلاً سکوهایتان باید یک میلیارد فوت مکعبی باشد و در چه جاهایی باید هاب، سکوی جمعآوری و فشارافزایی قرار گیرد و چیدمانی را برای ما طراحی کرد. در حقیقت یک مطالعه شبیهسازی برای تأثیر فشارافزایی روی تولید از مخزن پارس جنوبی انجام شد.
در مطالعه دینامیک مخزن، اگر فشارافزایی نکنیم، یعنی تولید به همین شکلی که دارد انجام میشود، انجام شود. فرض کنید در سال ۱۴۰۲، (A) مقدار تولید از پارس جنوبی داریم، در سال ۱۴۲۱، یعنی در ۲۰ سال آینده ـ این مطالعه در سال گذشته انجام شد ـ اگر تولید را با همین روند برداشت ادامه بدهیم، تولید ما به یکپنجم تقلیل پیدا میکند. اکنون آمدند و سناریوی فشارافزایی را در نظر گرفتند. ما اگر بتوانیم در این سکوها فشارافزایی داشته باشیم، اتفاقی که در سال ۱۴۲۱ میافتد این است که تولید ما به نصف کاهش پیدا میکند که قضیه بسیار مهمی است.
مجددا تکرار میکنم که ۷۰ درصد تولید گاز کشور را پارس جنوبی انجام میدهد. اگر در سال ۱۴۲۱ که احتمالاً مصرف ما با آهنگ مشخصی زیادتر هم میشود، ببینید چه اتفاقات بدی در کشور رخ میدهند. جمع ناترازی ما بیشتر و بیشتر میشود و در نتیجه ما نیازمند این خواهیم بود که حجم بیشتری از گاز طبیعی را به کشور وارد کنیم. دلیل این واردات مشخص است؛ چون ما مصرفکننده را تعریف کردهایم و نمیتوانیم به مردم بگوییم گاز را مصرف نکنید. شخصی میگوید من دارم در حد استاندارد مصرف میکنم و زیادتر از حد هم مصرف نمیکنم. یک آپارتمان ۵۰ متری دارم و بر اساس الگو، گاز مصرف میکنم. شما برای اینکه پاسخگوی نیاز او باشید، باید گاز وارد کنید و آن موقع است که خطر اتفاق میافتد.
این قضیه از چه زمانی برجسته شد؟
زمانی که دبیرخانه نفت و انرژی مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۱۳۹۵ به مسئولین شرکت ملی نفت آن زمان (زمان آقای کاردر) نامهای زدند که بیایید و راجع به این گزارشی که توتال داده نظرات و راهحلهایتان را بدهید. در آن زمان جوابی داده شد و گذشت. آن موقع هم مسئولین واقف بودند، چون بنده نیز نامه و جوابیه نامه را دیدهام. فکر میکنم اول به سراغ مطالعه مفهومی رفتند که جواب را در بیاورند. بعد به سراغ ارزیابی اقتصادی و بعد هم به سراغ مطالعات جزئی میروند. ما از مطالعات جزئی درمیآوریم که چند تا کمپرسور، با چه میزان حجمی و چه میزان دما، فشار، فرمول و ورودی به این کمپرسور نیاز است؟ بعد که مشخصات و سایز کمپرسور درآمد، اندازه، وزن، طراحی و چیدمان سکوها و… درمیآید.
راجع به چهار پیمانکار اصلی قراردادهای اجرایی طرح فشارافزایی میدان مشترک پارس جنوبی توضیح میدهید؟
پتروپارس، مپنا، قرارگاه، اویک، چهار شرکت طرف قرارداد هستند. پتروپارس در دریا سابقه کار در زمینه سکو را دارد. قرارگاه هم سابقه کار دریایی دارد و اکنون نیز پیمانکار بوده و در حفاریها حضور داشته است. اما ساخت کمپرسور و مدیریت و… داستان دیگری دارد که آن هم در دریا نداشتند. اویک هم که زیرمجموعه صندوق بازنشستگی نفت است که سابقه توسعه میدان دارد ولی هیچ کدام از شرکتها سابقه کار در فشارافزایی، آن هم در حجم بالا ندارند. یک بحث اساسی این است که ما میخواهیم برای حجم یک میلیارد متر مکعب کمپرسور بگذاریم. من فکر نمیکنم در کشور سابقه داشته باشد. من جز در کمپرسورهای فشارافزایی میدان آغاجاری که قرار بود یک میلیارد و دویست میلیون فوت مکعب را فشارافزایی کند، جایی چنین کمپرسورهایی را ندیدهام. آن هم هفت ردیف کمپرسور در خشکی بود. تا حالا چنین کاری را نکردهایم. آیا شرکتهای داخلی توان ساخت دارند؟ مپنا را برای ساخت کمپرسور در نظر گرفتهاند. مپنا پیمانکار فازهای ۱۵ و ۱۶ هم بوده است.
راجع به ظرفیتهای فارس جنوبی هم توضیح بدهید. با این اتفاق ظرفیت آن چقدر افزایش پیدا میکند؟
بحث افزایش نیست. به نظر من از این لغت بد استفاده کردهاند. شما همین که از کاهش جلوگیری کنید، یعنی یکپنجم را بکنید یکدوم، بُرد کردهاید. مابهالتفاوت یکپنجم تا یکدوم، افزایش میشود. یعنی اگر شما بهطور طبیعی همین روند را جلو روید، در ۲۰ سال آینده به یکپنجم میرسید ولی اگر این پروژه را اجرا کنید، در صورتی که کار را خیلی سریع انجام دهید به نصف کاهش پیدا میکند. عدد و رقمش در روز ۲۰۰ میلیون متر مکعب میشود. یعنی مابهالتفاوت یکپنجم و یکدوم، ۲۰۰ میلیون متر مکعب میشود که میزان بسیار بالایی است و اگر شما بخواهید این رقم را از میدانهای جدید تولید کنید، باید چند ده میلیارد سرمایه اولیه و زمان صرف کنید.