دو شاخص کلیدی برای انتخاب اصلح

اگر می شناسیم انتخاب کنیم؛ اگر نمی شناسیم به لیست ها و سرلیست ها توجه کنیم. دقت کنیم رجوع به لیست و سرلیست یک امر عقلایی و رجوع به کارشناس این حوزه است.

شاخص برای انتخاب اصلح زیاد است. اما در این متن دو شاخص کاربردی را مطرح می کنم تا از کلی گوئی عبور کنیم. بسیاری از شاخص ها قابل محاسبه نیست. مثل اینکه کاندیدا باید مردم دار باشد. یا کارآمد و متخصص و انقلابی و غیره باشد.

اصراری ندارم ایندو شاخص کافیست اما پیشنهاد می کنم مورد توجه قرار دهید.

ایندو شاخص چیست؟

اول قابل پیشبینی بودن

و دوم قابل پیشگیری بودن.

اما این دو چیست و چه کارکردی دارد؟

قابل پیشبینی بودن یعنی چی؟ یعنی فردی را انتخاب کنید که بتوانید مواضعش را در مواقع حساس از قبل پیشبینی کنید.

قابل پیشگیری یعنی چی؟ یعنی فردی که تشکیلات وکار جمعی را بپذیرد و ساختارشکن و خودرای و متعصب نباشد.

اما این دو چطور ایجاد می شود و چه اهمیتی دارد؟

آدم قابل پیشبینی کسی است که دارای نظام فکری و ذهنی است. این آدم را می توان متناسب با نظام اندیشه ای و سیاسی اش پیش بینی کرد. هم علم دارد و هم نظام اندیشه. ایندو یکی نیستند. علم او جزئی از نظام اندیشه ای اوست.

اما فقط همین هم نیست. آدم قابل پیشبینی ادمی است که دارای تجربه است. تجربه یعنی تکرار. تکرار می تواند ابزار محاسبه ذهنی و رفتاری به فرد بدهد.

باز هم همین نیست. آدم قابل پیشبینی آدم اخلاقی است. آدم های اخلاقی را می توان پیشبینی کرد که در بزنگاه ها رفتار غیراخلاقی نخواهند داشت.

تا اینجا شد انتخاب نامزدی که قابل پیش بینی است. پس خلاصه علمی بودن و تجربه و نظام اندیشه و اخلاقی بودن را در قابل پیش بینی بودن خلاصه کردیم. یعنی خلاصه همه آن خصائص باید در عمل، خودش را در این ویژگی مشخص نشان دهد.

ببینید چه کسی را می توانید در بزنگاه های سیاسی پیشبینی کنید. طبیعتا اینجا آدمی با تجربه و سابقه یک امتیاز پرقدرت محسوب می شود.

و اما گزاره دوم یعنی قابل پیشگیری. آدم قابل پیشگیری آدمی است که اهل گفت وگو و تعامل است. اهل تنازل از دیدگاه خودش است. اهل کار جمعی و مشارکت است. این اصلا به معنی لابی گری و محافظه کاری و عافیت اندیشی نیست. اتفاقا عین عقلانیت است. یعنی افرادی که حاضرند رفتار جمعی و تشکیلاتی و ساختاری داشته باشند.

به عنوان مثال کسی که اهل وحدت است و برای ائتلاف مدارا می کند این ادم حضورش در مجلس موضوعیت دارد. دقت کنیم که ائتلاف و وحدت به معنی عبور از دیدگاه ها نیست بلکه مدارا برای پیشبرد کارهاست. ضمن اینکه چنین فردی توانائی ایجاد همدلی و وفاق بین مردم را داراست که شاخص فوق کلیدی است.

اما این دو چرا اهمیت دارند؟

ما در مجلس به نماینده ای نیاز داریم که شفافیت خودجوش داشته باشد نه فقط با قانون شفافیت شفاف شود. این شفافیت کمک می کند تکلیف با او روشن شود. هم در اراده و هم نظام محاسباتش و هم نظارت بر او. تا اینجا می شود قابل پیشبینی.

دوم اینکه نماینده مجلس باید اهل مدارا با نظام حاکمیت و مردم باشد. اهل اجماع نخبگانی و اقبال ملی باشد. چنین نماینده ای باید اهل تعامل باشد. خودرای و متعصب و غیرقابل کنترل نباشد. اهل کار تشکیلاتی و کار مردمی باشد. یعنی با حفظ دیدگاه هایش مدارا کند تا کار جمعی و تشکیلاتی و کار مردمی پیش رود.

جمع این دو می شود قابل پیشبینی و قابل پیشگیری.

در نهایت اینکه اگر می شناسیم انتخاب کنیم؛ اگر نمی شناسیم به لیست ها و سرلیست ها توجه کنیم. دقت کنیم رجوع به لیست و سرلیست یک امر عقلایی و رجوع به کارشناس این حوزه است.

 

 

محسن مهدیان

دیدگاهتان را بنویسید