همزمان با تشدید درگیری در جنوب لبنان و بحث درباره نبرد احتمالی، برخی باور دارند تمایل صهیونیستها برای حمله به لبنان ناشی از ناکامی در نبرد غزه و احتمالا تلاشی برای فشار بر آمریکا باشد.
دلیل تشدید این درگیریها استقرار نیروهای زرهی رژیم صهیونیستی در ۸۰ کیلومتری مرز لبنان می باشد و حزب الله با حملات اخیر عقبه احتمالی صهیونیستها را هدف قرار داد. چند روز قبلتر نیز گزارشهایی درباره تلاش تیمی از کماندوهای رژیم برای نفوذ منتشر شد که رزمندگان حزب الله آنرا خنثی کردند تا قاطعیت و آمادگی مقاومت برای همه سناریوها را به رخ بکشند.
این ضربات مقاومت طی روزهای اخیر محبوبیت حزب الله را حتی در میان بدنه اجتماعی رقبای سیاسی داخلی لبنان افزایش داده در شبکه های اجتماعی نیز مشروعیت سلاح مقاومت به عنوان عامل حفاظت از امنیت لبنان برای جلوگیری از تکرار تجربه ۱۹۸۲ مورد بحث قرار گرفته میشود. لبنان درحالی توانسته توازن قوا در مرزهای جنوبیاش را حفظ نماید که در گذشته صهیونیستها در کمتر از چند ساعت کل لبنان را فتح می کردند؛ اما امروز شرایطی دیگر رخ داده است.
همزمان در اتمسفر سیاسی اسرائیل شخصیتها و رسانهها درحال فضای سازی درباره جنگی قریبالوقوع با هدف آماده سازی افکار عمومی هستند و حتی با علم به توان موشکی حزب الله در هدف قرار دادن زیرساخت ها بر احتمال قطعی آب و برق در شهرهای حیفا و تلآویو سخن میگویند. مقامات صهیونیست در شهرهای شمالی وقوع چنین جنگی را برای فراهم کردن زمینه بازگشت شهرکنشینهای ضروری میدانند و آن را مقدمه تامین امنیت شمال عنوان مینمایند.
با این همه هنوز از منظر کارشناسان غربی گزینه وقوع درگیری با توجه به هزینه احتمالی آن برای اسرائیل امری غریب به نظر میرسد، چراکه نتایج این قمار را به ضرر تل آویو میدانند. در این میان گروه دیگر از کارشناسان باور دارند که ناکامی ارتش اسرائیل در نابودی حماس و آزادسازی گروگانها باعث شده تا رهبران سیاسی برای به دست آوردن موفقیتی راهبردی حاضر به ریسک در جنوب لبنان شوند.
در همین زمینه روزنامه یدیعوت آحرونت در مطلبی با اشاره به ترورهای اخیر رژیم در عراق، سوریه و لبنان مدعی شده بود که این عملیاتهای دستاوردهای تاکتیکی بودهاند، درحالی که دشمنان اسرائیل موفقیتهای راهبردی در ۷ اکتبر حاصل کردهاند و برای برقراری موازنه باید موفقیتی راهبردی حاصل کرد.
برخی ناظران منطقهای هم مدعی هستند که فضاسازی صهیونیستها درباره حمله به لبنان در واقع تلاشی از سوی دولت رژیم برای گرفتن امتیازهای بیشتر از آمریکا و اتحادیه اروپا در مسئله فلسطین است. بر این اساس، دولت بنیامین نتانیاهو با توجه به فشار دولت آمریکا برای تعهد تل آویو به راهکار دو دولتی و تشکیل دولت مستقل فلسطینی در چهارچوب توافق اسلو، میخواهد با تهدید جنگ فراگیر بایدن را وادار به عقب نشینی در این مسئله نمایند.
در واقع نتانیاهو با توجه به نگرانی ایالات متحده از جنگ در لبنان به عنوان گام اول جنگ فراگیر در کل منطقه، میخواهد کاخ سفید را وادار نماید تا از فشار درباره تشکیل دولت مستقل (مدل مدنظر در توافق اسلو) عقب براند و به نوعی خودمختاری محلی در غزه زیرنظر کشورهای عربی تقلیل دهد تا در مقابل اسرائیل هم دامنه جنگ را به لبنان گسترش ندهد و موجب ناخرسندی فرانسه و دیگران متحدان غربی نشود.
البته اختلافات میان رژیم و کاخ سفید بیشتر در تاکتیک است والا هدف هر دو نابودی مقاومت است لکن در این میان صهیونیستها میخواهند هزینه این اهداف را بر آمریکا تحمیل نمایند و واشنگتن نیز انتظار دارد که تلآویو دنباله رو باشد نه اینکه برعکس آن رخ بدهد. آمریکاییها در ماجرا نبرد غزه نیز تجربه این اختلافات را داشتند و تاکید میکردند که اسرائیل نباید به شکل گسترده نیروی زرهی وارد شهر نماید و به جای ان با حملات هدفمند پهپادی رهبران و رزمندگان مقاومت را ترور نماید؛ ولی اسرائیلیها ترجیح دادند با حملات هوایی گسترده برای کشتار مردم و عملیات زمینی برای خرسند کردن افکار عمومی خودشان وارد عمل شوند.
با این حال درباره عملیات در لبنان رهبران نظامی رژیم تردیدهای جدیتر نسبت به غزه دارند، چراکه در روزهای قبل از حمله زمینی به غزه هم این بحثها در اسرائیل مطرح بود. نظامیان با آگاهی از دشواری میدان نبرد شهری تاکید داشتند که ورود به غزه با تانک کار را پیچیده میکند و علاوه بر این فواصل نزدیک درگیری، نیروی هوایی که نقطه قوت ارتش محسوب میشود را ناکارآمد مینماید. به هر حال اسرائیلیها وارد غزه شدند و همانطور که انتظار می رفت در باطلاق نبرد خیابانی گیر افتادند و حالا دوباره سیاسیون درحال ایجاد باطلاقی بزرگتر و مرگبارتر هستند.