ملاحظات روسیه، مورد توجه ایران برای حضور در آسیای میانه و قفقاز

جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود نسبت به جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز، منافع ملی خود و فدراسیون روسیه را در نظر گرفته و بیشتر این مناطق را طبق مفاد سیاست خارجی روسیه به عنوان حیاط خلوت روسیه مورد ملاحظه قرار داده است.

در حالی که چین در آسیای مرکزی از نظر اقتصادی اغلب فضا های منطقه را اشغال کرده و موجب شکل گیری اقتصاد آنان بر محور چین و شرق آسیا شده و فضاهای اقتصادی روس محور را به نفع خود کاهش داده، ایران در این زمینه در سایه ملاحظات دوستی با روسیه از این منظر موفقیت کمی داشته است.

هراس روسیه از حضور ایران در این مناطق بیشتر به سبب اسلام سیاسی است که چین بری از آن است. بنابراین روسیه سعی داشته است در فضای تحریم‌های ظالمانه غرب علیه ایران (که روسیه و چین هم در پایه گذاری آن سهم بزرگی داشته اند)، توسعه روابط منطقه ای ایران در محور شمال -جنوب (مستقیم بین ایران و روسیه) را شکل دهد که از پیوستن به محورهای شرقی -غربی مانع شود. حال آنکه همه زیرساخت‌های ارتباط زمینی (جاده ای و ریلی) در این کریدور فراهم و آماده کار است (هر چند در مسیر ریلی با کارشکنی های ترکیه در دریاچه وان روبه روست و شاید مورد پسند روسها نیز باشد)، هنوز در چارچوب این ابتکار بهره برداری نمی شود.

می دانیم که از زمان امضای کریدور شمال -جنوب بین سه کشور روسیه-ایران- هند که در سال 2000 در سنت پتربورگ امضا شد (همان زمان شبکه ای کریدور روسیه محور بود و شاید کریدوری استراتژیک بزعم روس‌ها)، کارایی چندانی نداشت و به بهانه تحریم ایران از سوی غرب، هم از طرف هند و هم روسیه توجه چندانی بدان نمی شد و کارایی نداشت.

تحریم غرب علیه روسیه بعد از درگیری با اوکراین در سال 2022 موجب توجه بیشتر روسیه به این کریدور شده است. هنگامی که ایران تحولات کریدور شمال-جنوب را دنبال می کند از محور شرق -غرب چین، که همان «ابتکار کمربند و راه» چین، که در منطق اتصالی به اروپا در راه ابریشم قدیم است، باز می ماند.

برای نمونه «کریدور اقتصادی چین-آسیای مرکزی-آسیای غربی» از بین شش کریدور اقتصادی این ابتکار،که برای عبور از ایران طراحی شده، هیچگاه عملیاتی نشده است. حتی بعد از تحریم روسیه و مسدود شدن «کریدور اقتصادی پل نوین زمینی اوراسیا» که بهترین، کارامدترین و سهلترین کریدور فعال برای برقررای ارتباط زمینی چین با اروپا از طریق روسیه بود، چین از کریدور اقتصادی «چین-آسیای مرکزی-آسیای غربی» بهره نمی گیرد.

منطق چین ارتباطات مداری شرقی –غربی است و چون نگاه ایران منطق شمالی -جنوبی و نزدیکی با روسیه است، از آن نگرش دور می ماند. طبیعی است که در محور شرقی -غربی چین از یک سو و اروپا از سوی دیگر قرار دارند. حتی در «کریدور حمل و نقلی اروپا-قفقاز-آسیای مرکزی و آسیا» (تراسکا) این نگرش دنبال می شود که شرق و غرب با یکدیگر در ارتباط باشند و با وجود عضویت ایران در این کریدور (که تنها شاخه جنوبی و تقریبا غیر فعال آن است) جمهوری اسلامی ایران نتوانسته است از سهم قابل توجهی از زیر ساختهای ترانزیتی مناسب خود بهره مند شود.

با عضویت ایران در اتحادیه اقتصادی ارواسیا (با محوریت روسیه)، سازمان همکاری شانگهای (با محوریت روسیه و چین)، و بریکس (بازهم با محوریت روسیه و چین) هنوز راه زیادی در دسترسی ایران به اهداف توسعه منطقه ای خود دارد. در منطقه قفقاز بویژه پس از جنگ 44 روزه جمهوری آذربایجان علیه ارمنستان و بازپسگیری سرزمین‌های اشغالی قره باغ و پیرامون، روابط ایران با ارمنستان و جمهوری آذربایجان دگرگون شده است.

روسیه بازیگر عمده سنتی و تاثیر گذار منطقه در کنار ترکیه، هر یک به دنبال کسب منافع اکثریتی خود هستند و فضای بازی جمهوری اسلامی ایران را می خواهند تنگتر و به نفع خود مصادره کنند.

روسیه با درگیری در اوکراین بیشتر آمال و آرمان‌های خود در قفقاز را فدای جنگ با اوکراین کرده و از دور نظاره گر و از نزدیک در حال تاثیر گذاری است. ارمنستان با هراس از رویگردانی از روسیه به سوی بازیگران خارج از منطقه (فرانسه در اروپا و هند در آسیا) کشیده شده و در هراس از قدرتگیری جمهوری جمهوری آذربایجان با پشتیبانی ترکیه و تهدید تمامیت ارضی خود، چه از طریق احداث دالان به اصطلاح زنگه زور و چه حمله نظامی برای جداکردن بخش جنوبی خاک خود در مرز با ایران، گاه به ایران و گاه به ترکیه نظر دارد و  دچار یک سردرگمی در سیاست خارجی شده است.

اکنون جمهوری اسلامی ایران با این بازیگران ناهمگون و منافع گوناگون و متضاد و گاه روابط شکننده، مواجه شده است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در نگاه به مرزهای شمالی آسیای مرکزی (با تمرکز بر ترکمنستان به عنوان حایل بین ایران و این منطقه)، دریای خزر و قفقاز، نیازمند دوراندیشی، بازنگری و تمرکز بر تهدیدات و فرصت‌هاست.

بهبود روابط جمهوری اسلامی ایران با جمهوری آذربایجان در دوره پس از بازپسگیری قره باغ، کارکرد اندیشمندانه ای داشته است که نیاز به تعمق بیشتر و درایت و بازبینی دارد. جمهوری آذربایجان را نباید کم اهمیت دانست؛ بازیگری است مرموز و زیرک. آنها اهداف بلندپروازانه ای دارند که می تواند به کاهش نفوذ ایران در منطقه قفقاز منجر شود. جمهوری آذربایجان با پشتیبانی ترکیه، نگاه آنتاگونیستی نسبت به ارمنستان دارند و درصدد حذف این بازگیر دمدمی مزاج و مستاصل در فضای سیاسی- اقتصادی هستند که در نهایت به زیان روابط مستحکم ایران ارمنستان است.

هنوز کریدور به اصطلاح زنگه زود در پس ذهن رهبران جمهوری آذربایجان و ترکیه وجود دارد و زنده است و کریدور ارس را نیز نه به عنوان گزینه جایگزین، بلکه تنوع بخشی به شبکه های ارتباطی می دانند. به نظر می رسد راه آهن رشت-آستارا، حتی با وجود احداث و تبعات منفی آن بر محیط زیست مسیر و بهره گیری از آن، در منطق شمال-جنوب، مورد اتکای جمهوری آذربایجان و حتی گرجستان نخواهد بود (روسیه مخالف بهره گیری گرجستان از این مسیبر است).

آنها به دنبال تنوع بخشی به کریدور تراسکا و اتکا به «کریدور میانی» هستند. هنوز شرق-غرب محور نگرش آنان است و با بهره گیری از خطوط لوله ترانس خزر بدنبال سیطره این منطقه هستند.

در شرایط کنونی برقراری کریدور خلیج فارس-دریای سیاه، برای همه کشورهای مسیر و منطقه از ارزش استراتژیک و اقتصادی بالایی برخوردار است. تمرکز بر تشکیل سازمان همکاری دریای خزر (که در تمامی اجلاس سران به آن اشاره رفته است) اقدامی اساسی خواهد بود.

بهرام امیر احمدیان

دیدگاهتان را بنویسید