اشتباهی که ممکن است خاورمیانه را به آتش بکشد!

در حالی که اسرائیل به تخریب غزه ادامه می‌دهد بایدن دو هدف را برای دولت خود در نظر گرفته است: حمایت بی قید و شرط از اسرائیل و جلوگیری از بروز جنگ منطقه ای. دستیابی به هر دو هدف برای ایالات متحده دشوار خواهد بود.
همزمان با آن که غزه توسط اسرائیل با خاک یکسان شده، جو بایدن رئیس جمهور امریکا دو اولویت ژئوپولیتیکی ایالات متحده را مطرح کرده است: ارائه حمایت بی قید و شرط از اسرائیل و جلوگیری از گسترش جنگ در سراسر منطقه. او تاکنون این اهداف را به صورت متناوب دنبال کرده است از پرداخت کمک ۱۴ میلیارد دلاری به اسرائیل برای کشتار فلسطینیان گرفته تا تلاش برای جلوگیری از مداخله بازیگران خارجی. با این وجود، همان گونه که تحولات هفته گذشته نشان داد چنین اهدافی به راحتی قابل جمع با یکدیگر نیستند.

از آنجایی که ایالات متحده در حال حاضر حملات بی پروا علیه نیرو‌های انصارالله در دریای سرخ را تشدید می‌کند دلیلی وجود دارد که باور کنیم کاخ سفید برای مدیریت بحران در حال گسترش بیش از حد تکانشی و ناتوان است. نتیجه این وضعیت می‌تواند درگیری‌ای باشد که از کنترل خارج می‌شود و هژمونی شکننده منطقه‌ای آن را به خطر بیاندازد.

واشنگتن می‌داند که وعده بنیامین نتانیاهو برای “از بین بردن حماس” غیر واقع بینانه است و در واقع هدف اصلی او باقی ماندن در قدرت و خودداری از فرستاده شدن به زندان و جلوگیری از رسیدگی  قضایی به پرونده اتهامات اش می‌باشد. نیرو‌های دفاعی اسرائیل تاکنون در تخریب اهداف غیرنظامی مهارت بیشتری در مقایسه با مجروح ساختن جدی اعضای حماس از خود نشان داده اند. حماس نشان داده که گروهی قوی می‌باشد و حاضر به تسلیم شدن نیست.

با این وجود، ایالات متحده به اسرائیل چراغ سبز نشان داده تا پس از رخداد‌های ۷ اکتبر انتقام گیری کند و شخصیت‌های ارشد حماس را ترور کرده و ظرفیت‌های حماس به منظور حکمرانی بر غزه را از بین ببرد. همزمان اسرائیل رنج عظیمی را بر مردم غیر نظامی غزه تحمیل می‌کند تا اراده شان برای مقاومت را از دست بدهند. به نظر می‌رسد که بایدن مصمم است تا جلوی برقراری آتش بس را بگیرد. در هر بیانیه منتشر شده از سوی کاخ سفید او از تعهد تزلزل ناپذیر خود برای همراهی با اسرائیل در تلاش‌های جنگی آن کشور سخن به میان آورده است.

استراتژیست‌های بزرگ آمریکایی به طور پیوسته مشتاق هستند تا محور آسیایی که توسط باراک اوباما رئیس جمهور اسبق امریکا مطرح شده بود را تکمیل کنند برنامه‌ای با هدف خفه کردن اقتصادی چین و محاصره نظامی با هدف مهار ظهور آن کشور. این بدان معناست که آنان قصد دارند تا حدی خود را از مهلکه خاورمیانه بیرون کشیده و از دخالت مستقیم در جنگ‌های مداوم اجتناب ورزند و در عوض از دولت‌های مشتری محلی امریکا برای اجرا و پیشبرد منافع خود استفاده کنند. در دوره ترامپ و اکنون در دوره ریاست جمهوری بایدن امریکا به منظور عادی سازی رابطه دولت‌های عربی و اسرائیل فشار وارد کرده و به دنبال پیوند دادن چنین مشتریانی با یکدیگر در قالب یک بلوک قدرت منطقه‌ای قابل اعتماد بوده که هدف آن ایجاد یک معماری امنیتی بادوام است که به امریکا به عنوانی یک هژمون اجازه می‌دهد توجه خود را به سوی منطقه دیگری متمرکز سازد. با این وجود، وضعیت غزه تهدیدی برای تضعیف این دیدگاه ژئوپولیتیکی است. پیش از این نیز تنش‌زدایی بین اسرائیل و عربستان سعودی مورد تردید قرار گرفته بود و حزب الله و انصارالله تهدید انتقام جویی در صورت تحقق عادی سازی روابط بین ریاض و تل آویو را مطرح کرده بودند. در چنین وضعیتی امریکا علیرغم تلاش برای عقب نشینی از منطقه خاورمیانه ممکن است مجبور به مداخله نظامی شود.

بنابراین، بهترین سناریو برای بایدن یک جنگ محدود است که در آن اسرائیل اهداف حداکثری خود را رها می‌کند، اما موفق می‌شود ضربه مهمی به جبهه مقاومت مسلحانه وارد سازد و شاید در این فرایند تشکیلات خودگردان فلسطین احیا شود. پیگیری این نتیجه ناهماهنگی آشکار رویکرد ایالات متحده را نشان می‌دهد. امریکا از یک سو اسرائیل را با آگاهی کامل از نیت آن کشور برای نسل زدایی فلسطینیان به اسلحه، اطلاعات و پوشش دیپلماتیک برای کارزار خود مجهز کرده و از سوی دیگر نسبت به تلفات فزاینده غیر نظامیان فلسطینی ابراز تاسف کرده و از عملیاتی هدفمندتر می‌گوید چرا که نسبت به این موضوع آگاهی دارد که طولانی شدن جنگ و غیر قابل حل شدن آن دارای ظرفیت گسترش به فراتر از مرز‌های غزه را خواهد داشت.

اسرائیل، اما پایان بازی متفاوتی را در نظر گرفته است. هدف نهایی اسرائیل تخلیه مردم غزه از آن منطقه و اعمال حاکمیت مستقیم خود بر آن باریکه و جنگ علنی بین قدرت‌های غربی و محور مقاومت است. از دید اسرائیل این تشدید تنش برای تنظیم مجدد توازن قوا در منطقه، کم کردن مخالفت با پروژه صهیونیستی و پی ریزی مبنایی برای اخراج دسته جمعی فلسطینیان امری ضروری خواهد بود.

با توجه به این منافع متضاد مشخص نیست که آیا درخواست‌های آمریکا برای حفظ خویشتنداری تاثیر معناداری بر ماشین کشتار اسرائیل خواهد داشت یا خیر. اسرائیل اکنون در دستان دولتی با عناصر قدرتمند نئوفاشیست است که به نظر می‌رسد آماده هستند تا از خودمختاری خود در مقابل ایالات متحده دفاع کنند و مخالفان خود را بر اساس شرایط خویش از سر راه بردارند. به نظر می‌رسد هدف قرار دادن مقام‌های حماس در لبنان اقدامی تحریک آمیز از سوی اسرائیل برای واداشتن حزب الله لبنان به اقدام نظامی بوده است.

با این وجود، همزمان نتانیاهو فرمان خروج هزاران نیرو از غزه را صادر کرد که به نظر می‌رسد پاسخ اش به فشار ایالات متحده برای وارد شدن اسرائیل به مرحله‌ای سبک‌تر و زیرکانه‌تر از نبرد بوده است. این پیام‌های مختلط نشان می‌دهند که اسرائیل هنوز تصمیم نگرفته که تا چه اندازه می‌خواهد از زیر دیکته فرامین ایالات متحده خارج شود.

با این وجود، با قضاوت براساس رخداد‌های چند روز اخیر اسرائیل ممکن است نیازی به تلاش جدی برای درگیر کردن ایالات متحده در باتلاق نظامی خود نداشته باشد. از آنجایی که انصارالله که بخش عمده‌ای از یمن را کنترل می‌کند به تصرف کشتی‌های باری دریای سرخ مرتبط با اسرائیل ادامه داده و زنجیره‌های تامین جهانی را در اعتراض به محاصره غزه مختل کرده واشنگتن هرگونه محاسبه منطقی برای منافع خود را کنار گذاشته است. یک دولت محتاط می‌توانست اجتناب ناپذیری چنین اقدامات تلافی‌جویانه‌ای را بپذیرد و برای به حداقل رساندن خطر تشدید تنش تلاش کند. ابا این وجود، بایدن و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا که از این سرپیچی از امپراتوری خشمگین شده بودند و از شکست خود در تشکیل یک نیروی بازدارنده بین المللی مناسب احساس تحقیر شدن داشتند با تهاجمی هیستریک پاسخ دادند: اعزام نیروی دریایی ایالات متحده که بالگرد‌های آن سه کشتی انصارلله را غرق کرده و ده نفر از خدمه آن را به قتل رساندند.

اکنون به نظر می‌رسد کاخ سفید خود را برای تشدید بیش‌تر تنش آماده کرده است. آمریکا روز چهارشنبه یازده کشور دیگر را به صدور ضرب الاجل مشترک به انصارالله واداشت و هشدار داد که در صورت عدم دست کشیدن انصارالله از اقدامات اش آن گروه باید مسئولیت پیامد‌های اقدامات خود را بپذیرد. مقام‌های امریکایی گزارش داده اند که برنامه‌هایی را برای حملات مستقیم نظامی به یمن با اهداف بالقوه از تاسیسات رادار ساحلی گرفته تا تاسیسات ذخیره مهمات طراحی کرده اند. آنان هم چنین از سازمان ملل متحد خواسته اند تا اقدامی هماهنگ علیه انصارالله انجام دهد و در عین حال ایران را به دلیل کمک به هماهنگ کردن حملات آن گروه متهم می‌کنند. در محافل امنیتی آمریکا فشار برای حمله به کشتی جنگی ایران مستقر در دریای سرخ در حال افزایش است اقدامی که می‌تواند به مثابه زدن جرقه جنگ در سراسر منطقه باشد و هدیه یک جنگ همه جانبه برای اسرائیل محسوب شود.

البته ایالات متحده پیش‌تر تلاش کرده بود تا انصارالله را سرکوب کند و از جنگ شرورانه تحت رهبری عربستان سعودی علیه آن گروه که منجر به کشته شدن ۳۷۷۰۰۰ نفر شد و در نهایت نتوانست پیروزی رژیم دست نشانده “عبدربه منصور هادی” را تضمین کند حمایت کرده بود. اگر امریکا اکنون برای دور دوم نبرد آماده می‌شود انصارالله چندان نگران به نظر نمی‌رسد. آنان پس از دریافت “اخطار نهایی” از واشنگتن یک کشتی سطحی بدون سرنشین را در آبراه‌ها منفجر کردند که بنا به گزارش‌ها در چند مایلی کشتی‌های آمریکایی بود.

عبدالملک الحوثی رهبر آن گروه به ایالات متحده یادآوری کرده که جنگ در یمن از ماجراجویی‌های آن کشور در افغانستان و ویتنام پرهزینه‌تر خواهد و کسب پیروزی در آن توسط امریکا ناممکن است. سعودی‌ها به خوبی از وضعیت آگاه هستند و نمی‌خواهند بار دیگر به ورطه شکست پیشین در یمن کشیده شوند یا به شکلی بی مورد با ایران دشمنی کنند. اگر بایدن بخواهد وارد جنگ منطقه‌ای شود اولین قربانی مردم منطقه و دومین قربانی قدرت آمریکا خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید