جنایت صبرا و شتیلا؛ خیانت‌های نیروهای حافظ صلح و آمریکا

در اردوگاه شتیلا نزدیک یک گور دسته جمعی، زنی مدام در کلنجار با خود و در آمد و رفت است. او سیزده تن از اعضای فامیل از جمله نوزاد چهار ماهه‌اش را در کشتار از دست داده است.

تاریخ مقاومت مردم فلسطین در برابر اشغالگری صفحات فراوانی دارد. قتل عام اردوگاه صبرا و شتیلا یکی از صفحات دردناک تاریخ مقاومت فلسطین است. این قتل عام به دست نیروهای مسیحی فالانژیست، در روزهای میانی سپتامبر سال ۱۹۸۲ در اردوگاه صبرا و شتیلا که اکثریت غالب ساکنان آن آوارگان فلسطینی بودند رخ داد. فالانژیست‌ها نیروهای مسلح تندروی لبنانی بودند که نه تنها متحد اسرائیل بودند بلکه توسط ارتش این رژیم جعلی، تجهیز و حمایت می‌شدند.

وقتی طی اشغال غرب بیروت به دست رژیم صهیونیستی، گروه‌های مبارز فلسطینی ناگزیر از ترک خاک لبنان شدند، ساکنان اردوگاه‌های فلسطینی تقریباً بدون پناه ماندند. تنها محافظان این آوارگان، گروه‌های حافظ صلح و نیروهای آمریکایی بودند که متعهد به حفاظت از غیرنظامیان فلسطینی شده بودند.

اما در یک خیانت آشکار نیروهای حافظ صلح‌بین المللی و آمریکایی‌ها دست از حفاظت اردوگاه صبرا و شتیلا برداشتند تا نیروهای تندروی فالانژیست، با هدایت اشغالگران صهیونیست وارد اردوگاه صبرا و شتیلا شوند و طی دو-سه روز وحشیانه‌ترین جنایت‌ها را در حق مردم بی دفاع ساکن اردوگاه مرتکب شوند. برای وقوع چنین صحنه شنیعی، نیروهای نظامی فرانسوی هم ده روز قبل از کشتار صبرا و شتیلا بیروت را ترک می‌کنند در صورتی که مأمور بوده‌اند هنوز آنجا بمانند.

آمنون کاپولیوک روزنامه‌نگار یهودی فرانسوی در کتاب «صبرا و شتیلا: بررسی یک قتل عام» روایتی شفاف از واقعیت هولناک فاجعه صبرا و شتیلا ارائه داده است. کاپولیوک نشان داده علیرغم ادعای ارتش رژیم صهیونیستی مبنی بر نقش نداشتن در این قتل عام، آنها کاملاً از آنچه که در اردوگاه می‌گذشته آگاه بوده و به آن رضایت داشته‌اند. به این ترتیب صهیونیست‌ها همدستان درجه اول فالانژیست ها در رقم خوردن این جنایت نادر هستند.

این جنایت بلافاصله بعد از اشغال بیروت توسط ارتش اسرائیل و خروج نیروهای حافظ صلح بین‌المللی، مخصوصاً آمریکایی‌ها (که تعهدات رسمی مبنی بر دفاع از اردوگاه‌های فلسطینی داده بودند) آغاز می‌شود و آوارگان بی دفاع فلسطینی سه روز توسط مسیحیان تندروی فالانژیست سلاخی می‌شوند. چاشنی انفجار این اعمال وحشیانه فالانژیست ها، ترور مشکوک بشیر جمایل رئیس جمهور دست راستی و ضدفلسطینی لبنان بوداین کتاب از جنبه مستندنگارانه آن (که به نظر می‌رسد تا حد زیادی قابل اعتماد است) اثر خواندنی و خوبی است. کتابی برای ثبت یک جنایت وحشیانه که فالانژیست های تندروی لبنانی به دستور و با نظارت و همدستی رژیم اشغالگر قدس انجام داده‌اند. نویسنده در بخش اول کتاب آمادگی اسرائیل برای هرگونه تجاوزگری را اینگونه مطرح می‌کند:

دو هفته قبل از ورود ارتش اسرائیل به بیروت، آریل شارون در مصاحبه با اوریانا فالاچی گفته بود «چنانچه من متقاعد به اشغال بیروت شوم، هیچکس در دنیا قادر به ممانعت من از این کار نخواهدبود. دموکراسی یا غیر دموکراسی، من به آنجا می‌روم و اشغالش می‌کنم.»

این جنایت بلافاصله بعد از اشغال بیروت توسط ارتش اسرائیل و خروج نیروهای حافظ صلح بین‌المللی، مخصوصاً آمریکایی‌ها (که تعهدات رسمی مبنی بر دفاع از اردوگاه‌های فلسطینی داده بودند) آغاز می‌شود و آوارگان بی دفاع فلسطینی سه روز توسط مسیحیان تندروی فالانژیست سلاخی می‌شوند. چاشنی انفجار این اعمال وحشیانه فالانژیست ها، ترور مشکوک بشیر جمایل رئیس جمهور دست راستی و ضدفلسطینی لبنان بود. از بشیر جمایل نقل شده که «در خاورمیانه یک ملت اضافی وجود دارد و آن ملت فلسطین است.» به این ترتیب فالانژیست ها انگشت اتهام را به سوی فلسطینیان می‌گیرند و در صدد انتقام بر می آیند.

وجهه همت نویسنده تماماً این است که نشان دهد اگرچه نیروهای اسرائیلی ظاهراً در این اردوگاه کسی را نکشته‌اند اما از آنچه متحدان شأن در اردوگاه انجام میداده اند کاملاً مطلع و راضی بوده‌اند. طبق شواهد اسرائیل نیروهای تندرو را تجهیز و در سرتاسر ماجرا ارتباط خود را با قاتلان حفظ کرده است:

قتل عام وحشیانه بلافاصله بعد از ورود نیروهای فالانژیست شروع می‌شود و چهل ساعت بی وقفه ادامه می‌یابد. اسراییلیها از بام یکی از سه قرارگاهشان در آن حوالی که ساختمانی [هفت طبقه] که متعلق به افسران سابق ارتش لبنان بود، و از سوم نوامبر آن را اشغال کرده بودند به آسانی می‌توانستند عملیات [قتل عام] را ببینند آنها تلسکوپ‌های قوی و دوربینهای مادون قرمز به همراه داشتند در حقیقت آنها برای دیدن آنچه در اردوگاه‌ها می‌گذشت به این تجهیزات هم نیاز نداشتند. آنها در دویست متری محل اصلی قتل عام بودند.

فجایعی که طی دو سه روز در دو اردوگاه آوارگان فلسطینی رخ داده آن قدر موحش و دردناک است که واقعاً به پایان بردن این کتاب کم حجم کار سختی است:

«پناهندگانی که موفق به فرار از مهلکه شده‌اند گزارش می‌دهند که شاهد اعمال وحشیانه ای بوده‌اند. آنها دیده‌اند که خانواده‌هایی که از پناهگاه‌ها خارج می‌شدند به سرعت در همان محل تیرباران می‌شدند. آنها از شکنجه می‌گویند و از زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و سپس به قتل رسیده‌اند. آنها می‌گویند برای کشتن افراد پیر و مسن معمولاً از تیر یا خنجر استفاده می شده.

در اردوگاه شتیلا نزدیک یک گور دسته جمعی، زنی مدام در کلنجار با خود و در آمد و رفت است. او سیزده تن از اعضای فامیل از جمله نوزاد چهار ماهه‌اش را در کشتار از دست داده است. گاهی راه می‌رود، گاهی می‌ایستد و گاهی روی زمین می‌نشیند. بر سر خود خاک می‌ریزد و با ضجه می‌گوید: حالا دیگر کجا باید رفت؟»

جنبه‌های سیاه و غیرانسانی این فاجعه چنان زیاد و غیر قابل انکار بوده است که واکنش‌های بسیار زیادی در افکار عمومی جهان علیه اسرائیل و شخص “آریل شارون” برمی انگیزد. این جنایتکار سنگدل از این واقعه به بعد «قصاب صبرا و شتیلا» نامیده می‌شود.

اما از میان سطرهای این کتاب که نویسنده‌ای اصالتاً اسرائیلی دارد یک طنین دیگر هم آهسته به گوش می‌رسد که فریبنده است: اینکه سربازان اسرائیلی بی گناه بوده‌اند و گناه فقط از فرماندهان ارشد است. اینکه شهرک نشینان اسرائیلی در واکنش‌های اخلاقی این قتل عام را محکوم می‌کنند و از این دست. مخلص کلام اینکه گزارش نویسنده خالی از جهتگیری نیست، تا در یک طراحی “پلیس خوب- پلیس بد” ساکنان غاصب یک سرزمین جعلی را دلرحم و بی خبر جلوه بدهد و انگشت اتهام را فقط رو به دو قصاب جنایتکار بگیرد: آریل شارون و مناخیم بگین

صفحات زیادی از کتاب به شرح مذاکرات رد و بدل شده بین سربازان و افسران رژیم صهیونیستی با فرماندهان ارشد و شخص وزیر جنگ، یعنی آریل شارون اختصاص دارد. این گزارشات مبسوط اگرچه قصد دارند سربازان رده پایین اسرائیلی را از دست داشتن در جنایت مبرا کنند اما در واقع بیان کننده این مطلب هستند که چگونه صهیونیست‌ها به بهانه تبادل نظر و بررسی گزارشات برای فالانژیست های بی رحم زمان میخریده اند تا با خیال راحت و در فرصت کافی به «پاکسازی!» صبرا و شتیلا بپردازند.

واقعیت‌های هولناک غیرقابل انکاری که در کتاب روایت شده است به مخاطب امروزی کمک می‌کند تا ریشه‌های پافشاری ملت فلسطین بر مقاومت مسلحانه و اعتماد نکردن به میانجی گری غربی‌ها را به بهترین شکل دریابد.

روایت تکان دهنده جنایت صهیونیستی-فالانژیستی صبرا و شتیلا در گزارشی به نام “تروریست‌ها” از رابرت فیسک، خبرنگار جسور انگلیسی نیز آمده است. جان پیلجر، در کتاب “به من دروغ نگو: گزارش‌هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر” این گزارش را آورده است. گزارش فیسک اگرچه جنبه پژوهشی کمتری دارد اما در نهایت ایجاز، با برٌندگی تمام و بی تعارف صحنه‌های بر جا مانده از آدمکشی در صبرا و شتیلا را تصویر می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید