دولت بایدن علیرغم سیاستهای طراحی شده با این واقعیت مواجه است که سیاست داخلی ایالات متحده میتواند همه پیشرفتها را از مسیر خارج کند. اگر حمایت ایالات متحده از اوکراین متزلزل شود عزم اروپا نیز تضعیف خواهد شد و پیش بینی “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه تایید خواهد شد. این پیش بینی که روسیه میتواند در برابر غرب دوام بیاورد.
نواحی گستردهای از آمریکا و اروپا کماکان از اوکراین حمایت میکنند، اما ایالات متحده مخالفت فزایندهای را از سوی یک جناح راست انزواطلب جدید تجربه میکند و حزب جمهوری خواه آماده است تا “دونالد ترامپ” را به عنوان نامزد خود برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی کند؛ فردی که در مورد ابراز بیزاری خود از اوکراین و تحسین پوتین هیچ چیزی را پنهان نکرده است.
بایدن در خاورمیانه با “بنیامین نتانیاهو” نخست وزیر اسرائیل روبرو شده که در جلب حمایت ایالات متحده و مقاومت در برابر همه توصیهها بسیار ماهر است. از زمان توافق اسلو در دهه ۱۹۹۰ میلادی نتانیاهو راههایی برای تظاهر به حمایت از یک روند صلح پیدا کرده و همزمان در حال از بین بردن آن روند بوده است. آخرین باری که واشنگتن تلاش کرد نتانیاهو را تحت فشار قرار دهد او تا پایان ریاست جمهوری اوباما مقاومت کرد و به طور مستقیم از طریق کنگره امریکا حمایتی را پشت سر خود بسیج نمود. شاید با درک این موضوع است که به نظر میرسد که دولت بایدن در عوض در تلاش بوده تا کشورهای عربی عمدتا عربستان سعودی را برای نفوذ بر تصمیم اسرائیل تحت فشار قرار دهد.
در مورد چین ترکیب دقیق بازدارندگی و دیپلماسی دولت بایدن تنها در صورتی میتواند کارساز باشد که سیاست داخلی آن کشور را تغییر دهد. با این وجود، سیاست چین جنگ طلبانه باقی مانده است. هیچ نقطه ضعفی برای حمله به پکن وجود ندارد. کمیته منتخب مجلس نمایندگان به تازگی علیه حزب کمونیست چین اقدامات شدیدتری از جمله وضع تعرفههای متعدد را توصیه کرده که طبق تخمین آکسفورد اکونومیکس تا ۱.۹ تریلیون دلار در طول ۵ سال آینده برای اقتصاد ایالات متحده هزینه خواهد داشت و میتواند منجر به بروز گسست گسترده در اقتصاد جهانی شود.
همان گونه که اخیرا در نشریه “فارین افرز” نوشتم نگران کنندهترین چالش نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین از سوی چین، روسیه یا ایران نیست بلکه از سوی ایالات متحده است. اگر امریکا عقب نشینی کند امکان افزایش تهاجم و تشدید بی نظمی وجود خواهد داشت. سال ۲۰۲۴ ممکن است سالی باشد که در آن سیاستهای زشت و قطبی شده در کنگره به شکل دهی جهانی که در آن در دهههای آینده زندگی خواهیم کرد منتهی خواهد شد.
سال ۲۰۲۳ سالی بود که نظم جهانی را با چالشی اساسی مواجه ساخت. نظام بین المللی مبتنی بر قوانین که توسط ایالات متحده و دیگران در طول دههها ساخته شده اکنون در سه منطقه در معرض تهدید قرار دارد.
در اروپا جنگ روسیه علیه اوکراین هنجار دیرینه مبتنی بر این که مرزها نباید با زور تغییر داده شوند را در هم میشکند. در خاورمیانه جنگ بین اسرائیل و حماس تهدیدی برای رشد افراط گرایی خطرناک در منطقه است و شبه نظامیان مورد حمایت ایران از لبنان تا یمن، عراق و سوریه با ایالات متحده میجنگند. در آسیا ظهور چین باعث تداوم برهم خوردن توازن قوا میشود. هر یک از این چالشها ویژگیهای خاص خود را دارند، اما نیازی مشترک به ترکیبی پیچیده از بازدارندگی و دیپلماسی وجود دارد. دولت بایدن دستور کارها را تعیین میکند، متحدان را جمع میکند و با مخالفان صحبت میکند. موفقیت این رویکرد به آن بستگی دارد که مشخص شود آیا دولت بایدن میتواند سیاستهایی را که اتخاذ کرده اجرا کند یا خیر. افسوس که این موضوع ممکن است بیشتر به سیاست داخلی ایالات متحده بستگی داشته باشد تا به استراتژیهای کلان این کشور.
واشنگتن در اروپا بر مبارزه با حمله روسیه تاکید کرده است. گفتن این کار آسانتر از انجام آن است. روسیه دارای اقتصادی است که ۹ برابر اقتصاد اوکراین قبل از جنگ بوده و جمعیتی امروز آن کشور تقریبا چهار برابر بیشتر از جمعیت اوکراین است. این عدم تطابق اساسی تنها از طریق کمکهای مستمر و گسترده غرب به اوکراین همراه با فشار بر کی یف به منظور توسعه استراتژی نظامی قابل کنترلتر و اصلاح سیاست و اقتصاد خود به گونهای که بتواند واقعا بخشی از غرب شود قابل حل خواهد بود.
در خاورمیانه چالش عمدتا در حوزه دیپلماسی است تا بازدارندگی. اسرائیل در مقایسه با حماس از قدرت بسیار بالایی برخوردار است. واقعا جای تردیدی وجود ندارد که اسرائیل در حوه نظامی پیروز میدان خواهد بود. با این وجود، برای آن که اسرائیل بتواند ائتلافی معنادار و تازه را با کشورهای عربی خلیج فارس ایجاد کرده و امن نگه دارد امریکا بایدن آن کشور را وادار نماید که به یک واقعیت اساسی و اجتناب ناپذیر رسیدگی کند: حدود ۵ میلیون فلسطینی در سرزمینهای اشغال شده توسط اسرائیل بدون برخورداری از هرگونه حقوق سیاسی و بدون کشور خود زندگی میکنند.
چین بزرگترین چالشی است که در دراز مدت نظم بینالمللی را شکل میدهد و نقش آن در مشخص کردن این که آیا نظام بین الملل به جنگ سردی دوم با رقابتهای تسلیحاتی در عرصه تسلیحات هسته ای، در عرصه فضایی و هوش مصنوعی سقوط خواهد یا خیر تعیین کننده است. راهبردی که دولت بایدن اتخاذ کرده ظریف است و بر رقابت و بازدارندگی تاکید دارد و در عین حال سعی در ایجاد رابطه کاری با پکن خواهد داشت.
در طول چند ماه گذشته به نظر میرسد این استراتژی نتایجی از جمله در پیش گرفته لحن آشتی جویانهتر چینیها را به همراه داشته است. این تغییر بدون شک به مشکلات اقتصادی پکن و هم چنین درک چین از این موضوع باز میگردد که “دیپلماسی گرگ جنگجو” مدنظر شی جین پینگ منجر شده به تشدید خصومت علیه چین در سراسر آسیا شده و نتیجه معکوس داده است. با این وجود، بخشی از اعتبار این موضوع به سیاست ایالات متحده تعلق میگیرد که اقدامات سخت گیرانهای را حتی با وجود تشویق به گفتگو و دیپلماسی در قبال چین انجام داده است.