الاغ کدخدا و سودای محال ما !

بهتر نیست دستکم در این شرایط که دلار، این «کره الاغ کدخدا» این طور «یورتمه می رود در کوچه ها» ی ما و با لگد زدن های مداومش تغارهای قوت مردم را شکسته، فعلا بر چموشی و بازیگوشی اش لگام بزنیم و به جای تماشای یورتمه رفتن های خطرناکش ، ساز و کارهای تخصیص ارز ترجیحی و نیمایی را شفاف و ضمانت ها و نظارت های  لازم را تقویت کنیم تا بعد؟!

لابد شنیده اید حکایت ملانصرالدین را که الاغش را از طویله دزدیده بودند. روز بعد وقتی نصرالدین از جریان باخبر شد، شروع به جست‌وجو کرد و برای یافتن او از همسایگان می‌پرسید که آیا الاغش را دیده‌اند یا نه.

همسایه‌ها وقتی فهمیدند الاغ نصرالدین دزدیده شده، شروع به سرزنش وی کردند. یکی گفت: چرا زنت در طویله را باز گذاشت؟ دیگری گفت: برای چه الاغ را محکم نبسته بودی تا دزد نتواند آن را ببرد؟ سومی می‌گفت: چرا خوابت آن‌قدر سنگین است که نتوانستی از شنیدن صدای باز شدن در طویله بیدار شوی و دزد را دستگیر کنی؟
نصرالدین که این حرف‌ها را می‌شنید، ناگهان عصبانی شد و فریاد زد: پس این‌طور که شما می‌گویید، تمام گناهان به گردن من و زن من است و دزد کاملا بی‌تقصیر است !

حالا حکایت فسادهایی است که در زمینه ارز ترجیحی و نیمایی شاهدش هستیم و از امام جمعه محترم تهران گرفته که همین دیروز گفتند تفاوت نرخ ارز دولتی و بازار تمام زمینه‌ساز و بسترساز گسترش فساد است و تفاوت قیمت ارز نیمایی و بازار، راه را برای بروز فساد چای دبش باز کرد ،  تا نمایندگان و مجلس و دولتی ها و برخی کارشناسان  مثل همیشه در تحلیل آن،  همه چیز و همه کس را مقصر می دانند غیر از کسانی که این ارزها را داده اند و گرفته اند و پس نداده اند! کسی نمی گوید چرا سازوکار تخصیص این ارز به واردکنندگان اینطور یله و رهاست و چرا نظارت ها بر هزینه کرد آن چنین ناکارامد است؟!

البته شماتت کنندگان ارز ترجیحی و نیمایی فرق شان با همسایگان نصرالدین در این است که  همسایگان نصرالدین می گفتند چرا افسار الاغ ات را رها کرده ای اما مخالفان ارز ترجیحی و نیمایی  می گویند چرا افسار ارز را رها نمی کنید؟!

هر چند این فرق مهمی است، اما عجالتا از باب شماتت ها و سرزنش هایی که در هر دو حالت نصیب دزد نمی شود، چندان توفیری نمی کند این سرزنش از باب بستن افسار باشد یا بازگذاشتن اش!  نشان به آن نشان که بعد از شماتت ارز ترجیحی و سرزنش کردن تصمیم افسار زدن به ارز و نهایتا حذف و رها کردن این افسار در بسیاری کالاها، باز هم سرزنش ها به جای خود باقی است که به اندازه کافی رها نکرده اید !  بنابراین اگر ارز نیمایی هم حذف شود و بازار به آن تعادل ادعایی نرسد باز هم در جای دیگری دنبال مقصر خواهند گشت.

همین واقعیت بود که بالاخره یک بار صدای رییس جمهور قبلی را درآورد که خطاب به کارشناسان مشاور اقتصادی که خواهان آزاد کردن افسار ارز بودند گفت بالاخره افسار دلار را تا کجا رها کنیم که خیال شما و بازار آرام بگیرد و مطمئن باشیم که دلار بالاتر نمی رود؟!

حتی اگر اراده هایی اصرار بر عمل کردن به توصیه های بازار محور دارند،  بهتر است دستکم در این شرایط که دلار، این «کره الاغ کدخدا» این طور «یورتمه می رود در کوچه ها» ی ما و با لگد زدن های مداومش تغارهای قوت مردم را شکسته، فعلا بر چموشی و بازیگوشی اش لگام بزنیم و به جای تماشای یورتمه رفتن های خطرناکش ، ساز و کارهای تخصیص ارز نیمایی را شفاف و ضمانت ها و نظارت های  لازم را تقویت کنیم تا بعد.

نکته بسیار مهم در این خطابه های انتقادی درباره اقتصاد دولتی و قیمت گذاری ارز همین بی اعتنایی به پیامدهای چنین تصمیمی است. تجربه حذف ترجیحی چند قلم کالای مهم و سرایت تورم شدید ناشی از آن علیرغم اطمینان خاطر مشاوران و تیم اقتصادی دولت به مردم برای افزایش محدود قیمت و جبران آن با یارانه پیش چشم همه است.

به علاوه باید پیش از همه این ها گفت اقتصاد آزاد و غیر دستوری یک نظام و کلیت است که تمام اجزای آن باید با هم بخواند. نمی شود در یک اقتصاد غیر شفاف و انحصاری و فاقد رقابت که نوعا با اقتصاد جهانی ارتباط معناداری نیز ندارد به صورت انتزاعی دایم از آزادسازی اقتصاد و قیمت های جهانی گفت. پیاده کردن یک اقتصاد آزاد «مدرن» محدود به درون مرزهای یک کشور و بی ارتباط با نهادهای جهانی آن توهمی بیش نیست . اقتصاد آزاد امروز «جهانی» است. نمی شود به این اقتصاد آزاد رو کرد اما شرایط و زمینه هایش را فراهم نکرد و بدتر از آن و همزمان به گونه ای متناقض ، پیامدهای منفی آن را در جهان مذمت کرد!

بسیاری از کارشناسان اقتصادی بازارگرای ما به خیال  همانندی اقتصاد آزاد امروز با اقتصاد معیشتی صدر اسلام که در آن دولت مرکزی اساسا قادر به تاثیرگذاری و نظارت موثر بر معیشت غیر پولی مردم نبود ( معیشت جامعه، نه دولت محور، که خانواده محور و به زمین وابسته بود و نیازها و مازاد چندانی اساسا تولید نمی شد که مبادله و برآوردنش نیازمند «بازار» پیچیده ای مانند بازار امروز باشد و انباشت، هدف اصلی اش به شمار برود)، ابزارهای نظارتی امروزی دولت ها وجود نداشت، از پول اعتباری خبری نبود و جهان و نیازهای شبکه ای شدیدا پیوسته امروز غایب بود، چنان از آزادی اقتصادی در نگاه اسلام می گویند گویی که آن اقتصاد هم بر اساس نظرات «میلتون فریدمن» اداره می شده!

خلاصه، نتیجه این «سودای محال» و تکاپوی بی حاصل چیزی جز اقتصاد شتر گاو پلنگی امروز ما نیست!

دیدگاهتان را بنویسید