ایران می‌تواند یک ژنرال جدید بیافریند!

فارن پالیسی نوشت:  مارک دوبوویتز، مدیر اجرایی اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی، اظهار داشت که سلیمانی:« هم‌تراز فرمانده نیروهای مشترک، مدیر سی‌آی‌اس و وزیر امورخارجه ایران بود.» و مرگ او را برای سپاه پاسداران و رژیم ایران «ویرانگر» دانست. اندرو اگزوم، یکی از مقامات سابق دولت اوباما،  با همین مضمون به نکاتی اشاره کرد:« سلیمانی همه ویژگی‌های دیوید پترائوس و استن مک کریستال و برت مک گورک را در خود داشت.» او همچنین افزود که ایران با کمبود سرمایه انسانی مواجه است:« من هیچ ایرانی را نمی‌شناسم که  به اندازه سلیمانی دستیابی به چشم انداز حکومت( جمهوری اسلامی) برایش مهم باشد. »

به گزارش سرویس ترجمه «دنیای تحلیل»؛ نقش کلیدی او و تاکید حکومت ایران بر دست‌آوردهایش او را دست‌نایافتی‌تر می‌کند. می‌توان انتظار داشت که جانشین سلیمانی، قائم‌مقام او سرتیپ اسماعیل قاآنی، مهارت‌ها و استعدادهای متفاوتی را در منطقه عرضه کند، اما او نهادها و شبکه‌های موجود را به ارث می‌برد و این نهادها تنها به مردی که آن را ساخته است وابسته نیست.

شکی نیست که مرگ سلیمانی یک خسران جدی برای ایران است. فرمانده سپاه پاسداران سال‌ها تجربه جنگ‌های انقلابی داشته‌اند. او به‌صورت شخصی روابطی را با حزب‌الله لبنان، حوثی‌ها در یمن، گروه‌های فلسطینی، شبه‌نظامیان عراقی و دیگر گروه‌ها که در این تحلیل باعنوان «شبکه تهدید ایران» از آن‌ها یاد شده، پرورش داد. او اغلب به‌عنوان  فردی کاریزماتیک توصیف می‌شد و تجربه و سابقه‌اش او را به ستاره‌ای تبدیل کرد که به خودی خود مخاطبین را جذب می‌کند. سلیمانی به زبان عربی صحبت می‌کرد و در تلاش بود فاصله فرهنگی میان ایرانیان فارسی زبان و بسیاری از مخاطبین جهان عرب را کاهش دهد و بین آنها پیوندی ایجاد کند. او پیش از این، نقش مهمی در رهبری عملیات‌ شبه‌نظامی ایران در درگیری مهم دهه 1990 لبنان ایفا کرد و پس از آن واقعه با تهاجم امریکا به عراق در سال 2003 و ایجاد هرج‌ومرج در این کشور، چشم‌انداز ایران وارد عرصه جدیدی شد. نقش او پس از جنگ داخلی سوریه در سال 2011 افزایش یافت. در هر دو مورد، سلیمانی متحدان ایران را با موفقیت مدیریت کرد و نفوذ ایران را تاحد زیادی گسترش داد.

این ژنرال در داخل کشور نیز شخصیت پرنفوذی داشت. اگرچه او ابتدا در سایه بود، اما ایران درطول سال‌ها او را در موقعیتی متجلی و مدافع قهرمان قرار داد. رژیم ایران با مشکلات اقتصادی متعددی مواجه است. بخشی از آن به‌دلیل کمپین «فشار حداکثری» امریکا به‌دنبال خروج امریکا از توافق هسته‌ای با ایران است. در این شرایط (از سلیمانی به‌عنوان) قهرمانی یاد می‌‌شد که با دشمنان مبارزه می‌کرد و در نتیجه به دنبال تقویت  اعتبار کلی رژیم بود.

مقایسه برای واضح کردن امور است، برخی تحلیل‌ها، مقایسه‌ای میان کشتن اسامه بن‌لادن و ابوبکرالبغدادی توسط امریکا و ترور سلیمانی طرح می‌کنند، در صورتی که کشتن این دو ضربه جدی به گروه‌ تروریستی آن‌ها وارد کرد اما این مقایسه خلط مبحث می‌کند زیرا گروه‌های تروریستی جهادی سنی به شدت به رهبر کاریزکاتیک وابسته هستند؛ در مقابل ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خوبی درحال تشکیلات‌سازی هستند. انتخاب سریع جانشین به خوبی این مسئله را نشان می‌دهد.

در واقع، همان‌طور که سوزان ملونی، تحلیلگر ایران، اشاره می‌کند ایران، از ابتدای انقلاب اغلب فرماندهان خود را در جنگ از دست داد. س.پاه با چندین سال تجربه جنگ نامتعارف، افسران باتجربه زیادی دارد. البته سلیمانی یک افسر ماهر بود؛ اما یکی از نشانه‌های رهبران بزرگ این است که نهادسازی کنند و برای دیگران الگو باشند . علاوه بر این در ایران به صورت سنتی به افسران مهاجم مسئولیت می‌دهند که این نشان‌گر این است که جانشین او نیز مشتاق و خواهان مبارزه با آمریکا است.

حزب‌الله لبنان -مهم‌ترین و قدتمندترین متحد ایران-  ممکن است مناسب‌‌ترین مقایسه باشد. در سال 1992 ، اسرائیل عباس موسوی رهبر حزب الله را کشت. به‌دلیل مهارت و کاریزمای موسوی و قدرتی که حزب‌الله در آن زمان، تقریباً یک دهه جنگ با اسرائیل، از خود نشان داده بود این تصمیم نابخردانه به نظر می‌رسد. با این حال حزب‌الله به خوبی نهادسازی کرد و رهبران باتجربه‌ای داشت. سید حسن نصرالله، جانشین موسوی، به یکی از رهبران نظامی شایسته زمان ما تبدیل شد.

‌‌‌‌‌با رهبری سلیمانی، سپاه پاسداران شبکه‌های خود را در خاورمیانه و جهان گسترش داد، البته او هیچ کدام از این گروه‌ها را به صورت روزانه اداره نمی‌کرد و این کار را به زیردستان خود از جمله قاآنی؛ کسی که در افغانستان و دیگر میدان‌ها فعال بود، می‌سپرد. این ساختار به صورتی است که حتی با یک رهبر جدید، روابط باقی خواهد ماند.

ایران همچنین تلاش کرد که بر وجهه عمومی شهادت سلیمانی تاکید کند. این کار با ارسال جسدش به چندین شهر مقدس برای سوگواری انجام شد و بعد از آن ایرانیان برای مقابله با ضربه‌ای که به آن‌ها وارد شده دور هم جمع شده‌اند و این مسئله کمک کرد تا ناآرامی‌هایی که در دی ماه 98 کشور را گرفتار کرده بود  پشت سر بگذارند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی احتمالاً در سال‌های آینده از سلیمانی تمجید خواهد کرد تا الگویی برای کل نیروها شود.

وجهه عمومی س.ل.یمانی حداقل در کوتاه‌مدت غیرقابل جاگزین است؛ اما می‌توان قهرمان‌های دیگری را معرفی کرد. رژیم ایران ماهرانه از تبلیغات استفاده می‌کند و ممکن است قاآنی یا دیگر فرماندهان را به‌عنوان قهرمان مدافع که سلیمانی نقش آن را ایفا می‌کرد، معرفی کند. اگر ایران مقابله به مثل کند و برخورد گسترده‌ای با ایالات‌متحده پیش‌آید، این رژیم می‌تواند دستاوردهای یکی از فرماندهان ایران را برای الگوسازی عمومی از او استفاده کند. این اتفاق به‌ویژه در صورتی که نارضایتی عمومی از رژیم افزایش یابد رشد می‌کند.

با اینکه کشته شدن سلیمانی ضربه‌ای به سپاه پاسدارن و توانمندی‌های کلی ایران وارد کرده است. با این حال  مرگ یک فرمانده نظامی به صورت کلی باعث تغییر مسیر سیاست‌های ایران نخواهد شد.

 

نویسنده: دانیل بایمن

مترجم: زهرا زینلی

 

دیدگاهتان را بنویسید