نیازهای کاذب چطور ما را سمت مصرف‌گرایی می‌برند؟

دهه شصتی‌ها مصرفی‌نبودن را به یاد دارند. وقتی سر زانوی شلوارهای بچگی‌شان ساییده می‌شد، مادرها به تکه‌دوزی پارچه‌های عکس‌دار دایره‌ای روی می‌آوردند تا آن شلوار را دور نیندازند و آن هم بی‌وفایی نمی‌کرد و دوباره ماه‌ها برای بچه‌ها کار می‌کرد. چیزی که برای بچه‌های امروز تعریف‌نشده و برای والدینشان زشت و بی‌کلاسی یا نشانه‌ای از «نداری» به شمار می‌رود.

مصرف‌گرایی در فروشگاه زنجیره‌ای

وقتی می‌خواهید وارد یک فروشگاه زنجیره‌ای شوید، چقدر از قبل می‌دانید چه چیزهایی نیاز دارید و برای خرید چه محصولی به فروشگاه می‌روید؟ و اگر لیست خرید دارید، آیا در هنگام خروج به همان لیست وفادار مانده‌اید؟

ترکیبی از سبد چرخ‌دار بزرگ، بازارپردازی محصولات و نحوه چیدمان آن‌ها از در ورودی تا خروجی و تنظیم جایگاه قفسه‌ها، میل‌های جدیدی برای مشتری ایجاد می‌کند که باعث می‌شود آن‌ها را با نیاز اساسی خود اشتباه بگیرد. به‌عبارتی نیاز کاذب برایش رقم می‌خورد و نتیجه می‌شود: مصرف‌گرایی بیشتر. به همین خاطر کمتر پیش می‌آید کسی وارد فروشگاه زنجیره‌ای شود و با همان لیست خریدی که در دست یا در ذهن داشته است، از آنجا خارج شود.

انتخاب‌های متنوع= مصرف‌گرایی

وقتی بخواهیم میان دو یا سه چیز یکی از آن‌ها را انتخاب کنیم، انتخاب آسان‌تر است تا وقتی تعداد انتخاب‌ها به ده، دوازده می‌رسد. دنیای جدید، سبک فروشگاه‌ها، نحوه بازاریابی و فضای مجازی ما را در برابر انتخاب‌های متنوع قرار می‌دهد و آرام آرام سبک زندگی جدیدی را برایمان رقم می‌زند که اسیرشدن در زندان مصرف‌گرایی است. چیزی که باعث می‌شود نتوانیم نیازهای اصیل خود را شناسایی کنیم.

ابزارهای تکنولوژی و مصرف‌گرایی

مفاهیم نسبتاً جدیدی مانند گیمیفیکیشن (بازی‌وارسازی) یا طراحی رفتار نمونه‌هایی از ابزارهای دوگانه‌ای هستند که هم می‌توانند به فرد کمک کنند تا به آگاهی بیشتر دست پیدا کند و هم می‌توانند او را از خود غافل کنند. نمونه مثبت گیمیفیکیشن، برنامک آموزشی دولینگو برای فراگیری زبان‌های خارجی است که با جذابیت‌های بازی‌وار و یادآورهای مختلف به مخاطب خود کمک می‌کند تا فرایند آموزش برایش تسهیل شود. از طرفی، نمونه غافل‌کننده بازی‌وارسازی، برنامک اینستاگرام است که با تمرکز روی عکس و فیلم و لایک، طمع دیدن و دیده‌شدن را در مخاطب افزایش می‌دهد و حسرت نداشته‌ها و میل به داشتن چیزهای مختلف را با محوریت بلاگرها در افراد گسترش می‌دهد.

طراحی رفتار هم از این قاعده مستثنی نیست. در این فرایند آگاهی از فرد گرفته می‌شود تا یک مرجع قدرت برایش رفتاری تازه رقم بزند. این که در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد، به نیت مرجع برمی‌گردد که آیا انسانگرایانه طراحی می‌کند یا بر اساس منفعت‌های شخصی.

چه باید کرد؟
‌قرارگرفتن در معرض انواع انتخاب‌ها و ازدست‌دادن یا دزدیده‌شدن آگاهی افراد، باعث شده تا شناخت نیازهای اصیل سخت شود. می‌شود گفت ابزار دنیای تکنولوژی به‌نوعی کلاهبرداران مدرن زندگی‌ها هستند. برای رهایی از این اتفاق، باید آگاهی و ذهن‌آگاهی را تقویت کرد.

انتخاب فروشگاه مناسب

از جمله کارهایی که می‌تواند کمک‌کننده باشد، انتخاب فروشگاه مناسب است. مثلاً بسیاری مواقع برای خرید مواد خوراکی سوپرمارکت یا لبنیاتی محله پاسخگوست و کمتر احتمال می‌رود درگیر امیال اضافی شویم. برای خرید پوشاک هم پیداکردن یک فروشگاه مطمئن که به سلیقه و انصاف فروشنده اعتماد داریم، معمولاً خرید رضایت‌بخش‌تری ایجاد می‌کند تا چرخیدن و سردرگمی در پاساژهای بزرگ که انواع و اقسام فروشگاه‌ها را دارند.

دل‌کندن از پاساژگردی و اینستاگردی برای خرید یک محصول وقتی محقق می‌شود که ما در سبک زندگی خود تغییر ایجاد کنیم. اینکه جنس تفریح خود را از ویترین‌گردی به تفریحات دیگر تغییر دهیم.

تربیت دغدغه‌های بزرگ‌تر

اگر حساب کنیم با خریدهای پی‌درپی و مصرف‌گرایی‌های بیشتر و بیشتر چه باری بر زمین اضافه می‌کنیم و چه حجمی از زباله تولید می‌کنیم که زندگی را در آینده برای ما و فرزندانمان سخت‌تر خواهد کرد، احتمالاً در خریدهای خود دقت عمل بیشتری به خرج خواهیم داد. این یک مسیر تربیتی است و یک‌شبه حاصل نمی‌شود. کافی است از یکی از خریدهایمان شروع کنیم. مثلاً برای خود چالش بگذاریم که تا چهل روز چیزهایی بخریم که کاغذ زرورق نداشته باشد؛ چون قابل بازیافت نیست و زباله برای زمین تولید می‌کند. بعد از این چهل روز می‌توانیم همین تعهد را ادامه دهیم یا یک موضوع دیگر را اضافه کنیم؛ مثل نخریدن میوه‌ای که در فصل خود نیست! شبیه هندوانه یا توت‌فرنگی در زمستان.

پرسش در لحظه

ممکن است به هر دلیلی انتخاب ما همان فروشگاه‌های زنجیره‌ای یا خرید از پاساژها باشد. در این شرایط، هنگام وسوسه‌شدن برای خرید، می‌توانیم از خودمان سؤال کنیم: اگر این محصول را نخرم، چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا نخریدن این محصول ضربه‌ای به پیشرفت من می‌زند؟ آیا واقعاً به آن احتیاج دارم؟ آیا از نان شب برایم واجب‌تر است؟ آیا قدرت این را دارم که با وجود دوست‌داشتن این محصول، از آن بگذرم؟ حتی اگر برای چند روز است.

سؤالاتی از این دست کمک می‌کند تا بهتر و شفاف‌تر تصمیم بگیریم. گرچه قدرت پس‌زدن این وسوسه‌ها بستگی به ظرفیت خودکنترلی ما دارد و این ظرفیت از یک جایی به بعد تمام می‌شود.

سعیده بقایی

دیدگاهتان را بنویسید