طالبان همواره چون بسترساز تروریسم در خاک هستند، خطر آن را چندان جدی نشان نمی دهند. از طرف دیگر، این گروه چون تعهد نظامی و فکری با گروه های تروریستی خارجی در افغانستان دارند، از هرنوع واکنش در برابرشان علی رغم فشار کشورهای همسایه و منطقه، احتراز می کنند. این گروه چنان نشان می دهد که هیچ قدرت نظامی و فکری دیگری در برابر آن وجود ندارد. حتی وجود داعش را که با طالبان دشمنی دارد، انکار میکنند، اما با توجه به حملات گستردهای که علیه طالبان از سوی این گروه طراحی و اجرا شده و از سوی دیگر طالبان نیز هرازچندگاهی عملیاتی را علیه هستههای این گروه راه میاندازند، خطر داعش بسیار بزرگ است.
مجله «صدای خراسان»، مربوط به داعش، به طالبان هشدار داده که جنگجویان «دولت اسلامی» در نقاط مربوط به «خراسان» حضور دارند و طالبان «روزهای سختی» پیشرو خواهند داشت. این مجله در بیستوسومین شماره خود به زبان پشتو طالبان را «شبهنظامیان» خطاب کرد.
اکنون داعش تنها گروه تروریستی قدرتمند در افغانستان است که می تواند خطر بالقوه علیه طالبان باشد. فرق این گروه با دیگر گروههای تروریستی فعال در افغانستان این است که دیگران از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر فعالیت میکنند و بدین ترتیب خطرات امنیتی بزرگی برای مردم افغانستان ایجاد میکنند، اما داعش ضمن آنکه از خاک افغانستان بهعنوان پناهگاه خود استفاده میکند و اهداف بلندپروازانهای برای حمله بر کشورهای دیگر نیز دارد. طالبان چون مطابق برنامه امریکا، وظیفه دارند تا این پروژه را اجرایی کنند، از این خطر چشم پوشی می کنند. مخصوصا شبکه حقانی که تسهیل کننده پروژه داعش در افغانستان است.
تقویت گروه داعش به دلیل سیاستهای تروریستپروری طالبان در افغانستان، به معنای قدرت یابی استراتژیک این گروه در جغرافیای افغانستان است. هرچند داعش نشان می دهد که با طالبان دشمنی دارد و طالبان هم بر علاوه یک سیاست متناقض انکار و سرکوب در برابر داعش، وجود این گروه را جدی نشان نمی دهد، اما صورت اصلی قضیه این است که همین اکنون تدارکات جدی برای بستر سازی و تسهیل ایجاد سوق الجیشی ها برای داعش در مناطق شمال شرقی نزدیک چین و شمال افغانستان نزدیک آسیای مرکزی، وجود دارد. بسترسازی برای این گروه در آینده می تواند دردسر بزرگی برای منطقه نیز خلق کند. از یک طرف حضور و فعالیتهای تخریبگرایانهاش روایت امنیت طالبان را به چالش میکشد و نشان می دهد که طالبان در گفتارشان صادق نیستند و از سوی دیگر حملات بزرگی که علیه مقامهای گروه طالبان راه میاندازد، نشان می دهد که طالب با کارت داعش بازی می کند و مطابق برنامه، اهداف سیاسی خودش را پیش می برد.
یکی از بزرگترین حملات، کشتن داوود مزمل، والی طالبان در بلخ بود. بعد از آن نیز دو حمله علیه مقامهای طالبان در بدخشان اتفاق افتاد که در حمله اولی معاون والی طالبان در این ولایت را کشت و در حمله دومی کشته شدن حداقل ۱۷ تن به شمول فرمانده پیشین این گروه برای ولایت بغلان تایید شد.
به گمان اغلب این حملات، در واقع تسویه حسابهای درونگروهی طالبان است و نظر دیگر می گوید که این کشتارها از سوی رهبری طالبان برای جلوگیری از نارضایتی و شورش آنها به دلیل جابهجایی نیروهای طالبان پاکستان در شمال صورت گرفته، اما کسی منکر حضور قدرتمند گروههای تروریستی از جمله داعش در بدخشان بوده نمیتواند.
چگونه می توان فهمید که داعش پدیده بر آمده از درون طالبان است؟
گروه های تروریستی، همه دارای یک اشتراک فکری اند. فکر تروریستی و خشونت، دو وجه امتزاجی میان این گروه است. به همین حساب بسیاری اوقات، تفکیک داعش با طالبان و سایر گروه ها در قسمت کسب قدرت سیاسی و اعمال سیاست های خشن شان، ممکن نیست. در ضمن، داعش بعد از سرکوب کامل در سال های قبل از به قدرت رسیدن طالبان، توان عملیاتی و رزمی خود را از دست بود. ساختارهایش متلاشی شده بود و تعداد نفرات آن به شدت تقلیل یافته بود. حالا با رویکرد جدید درصدد احیای دوباره خود است. مثلا داعش از میان طالبان سربازگیری میکند و تاکتیکهای این گروه را به کار میبرد. یکی از این تاکتیکها، استخدام نیروهای طالبان برای راهاندازی حملات خودی است؛ کاری که طالبان در دو دهه گذشته در جنگ علیه دولت افغانستان انجام میدادند. در ضمن داعش اکنون ساختار سلسلهمراتبی خود را تغییر داده و به هستههای شبکهای اما کوچک تقسیم شده است. با این نوع ساختار تشکیلاتی، از یک طرف میتواند جغرافیای بیشتری را پوشش دهد و از سوی دیگر در صورت هدف قرار گرفتن یک هسته، میتواند از فروپاشی خود جلوگیری کند. یکی دو هسته اگر آسیب ببیند یا حتا نابود شود، در ساختار شبکهای کل سیستم فرو نمیپاشد و گروه به بازسازی نیاز پیدا نمیکند. در این نوع ساختار، صلاحیتهای تصمیمگیری به گروههای کوچک داده میشود و آنها میتوانند بدون از دست دادن وقت، بهصورت سریع حملات خود را طراحی و اجرا کنند. این تاکتیک نیز قبلا توسط طالبان در جنگ علیه دولت افغانستان به کار برده شده است.
گفته میشود که سازمان استخبارات پاکستان در آن زمان طراح این سیستم تشکیلاتی بود و مولوی عبدالکبیر، سرپرست فعلی ریاستالوزرای طالبان و رئیس شورای پشاور این گروه، آن را اجرا کرد. این تاکتیک همانطوری که آن زمان توانست به تقویت طالبان منجر شود و چالشی بزرگ در برابر دولت افغانستان ایجاد کند، حالا که طالب به جای دولت و داعش به جای طالب نشسته است، میتواند وضعیت مشابهی را خلق کند.
بخشی از جنگجویان طالبان به آنچه حق خود میدانند، نرسیدهاند و بابت این وضعیت ناراضیاند. تعدادی دیگر، عادت به شورشیگری را نتوانستهاند کنار بگذارند. گفته میشود که این دو دسته، به جمع نیروهای داعش خراسان پیوستهاند.
احتمال پیوستن دستههای دیگر طالبان به داعش نیز وجود دارد. پیوستن این دستهها از طالبان به داعش، با توجه به سالها تجربهای که در فعالیتهای تروریستی از جمله راهاندازی حملات انتحاری، ساختن شبکههای نفوذی در ساختار «دشمن» و اجرای طرح ساختار شبکهای دارند، میتوانند داعش را بسیار قویتر بسازند. داعش با استفاده از همین روش نفوذی، حملاتی را به هدف ترور ملا یعقوب مجاهد، وزیر دفاع طالبان و سایر سران طالبان راهاندازی کرد. این گروه توانست به خانههای مقامات طالبان وارد شود، اما نتوانست آنها را بکُشد و عملیاتش شکست خورد. رسیدن به خانههای ملا یعقوب و سایر سران طالبان، بهسادهگی میسر نیست.
برخی دیگر از تاکتیکهای طالبان که اکنون از سوی داعش استفاده میشود، تامین منابع مالی از طریق تولید و قاچاق مواد مخدر، وضع مالیات بر مواد مخدر، استخراج و فروش مواد معدنی، باجگیری از بازرگانان و اختطاف به هدف باجگیری است. بنابراین، وقتی داعش میتواند به خانههای وزیران داخله و دفاع طالبان برسد، خطرش برای این گروه خیلی جدیتر از دو سال پیش شده، همانطور که خطر این گروه علیه مردم افغانستان نیز بزرگتر شده است.
با توجه به اینکه براساس گزارش سازمان ملل داعش بین چهار تا شش هزار جنگجو در افغانستان دارد، احتمالا وضعیت امنیتی در آینده نزدیک وخیمتر میشود.
طالبان که بیشتر ماهیت محلی دارند تا منطقهای و جهانی، برای پیشبرد این برنامه چندان مناسب نیستند؛ اما داعش که حتی جغرافیای خیالی حاکمیتش بر بخشی از آسیا، افریقا و اروپا را ساخته، درصدد راهاندازی «خلافت اسلامی» در بخشی از جهان است و مرزهای ملی کنونیِ کشورهای اسلامی را بهرسمیت نمیشناسد، گزینه خوبی برای اجرای برنامه گسترش و انتقال جنگ به سرزمینهای تازهتر است.
داعش با موفقیتهایی که در عراق و سوریه بهدست آورد، نشان داد که این توانایی را دارد تا سیلآسا دست به جنگ تهاجمی بزند و همه را غافلگیر کند. این امکان در افغانستان نیز وجود دارد و ممکن است به زودی جرقه های ظهور داعش با حملات سیل آسا، نمایان شود.
جنبش اسلامی ترکستان شرقی و مسئله تهدید امنیتی طالبان ظاهرا جز داعش، بقیه گروههای تروریستی فعال در افغانستان را دوستان خود می دانند. این دوستان در دو دهه گذشته بازوبهبازوی طالبان علیه دولت افغانستان جنگیدند و مسلما تلفات جانی دادند. اکنون آنها در زیر سلطه طالبان پناه گرفتهاند و از خاک افغانستان خلاف تعهدی که طالبان دادهاند، کشورهای همسایه را تهدید میکنند. جنبش اسلامی ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ازبکستان، انصارالله تاجیکستان، عرب ها و سایر تروریست های خارجی در زیر چتر حاکمیت طالبان، به گونه خزنده در حال احیای قدرت عملیاتی خود هستند.
طالبان تا اکنون کدام واکنش جدی در برابر این گروه ها نشان نداده اند. طالبان می دانند که کوچکترین تحرک و واکنش در برابر این گروه ها، به ایجاد جبهه ی جدید در برابر حاکمیت شان منجر خواهد شد. طالبان همواره حضور این گروه ها را انکار می کنند، اما واقعیت مسئله طوری است که این گروه ها کماکان با حفظ قدرت عملیاتی، تعداد نفرات جنگی، جغرافیای مشخص، توان سربازگیری و منابع عایداتی نامشخص، به قوت خود باقی اند.
جنبش اسلامی ترکستان شرقی نیز همچنان با تسلیحاتی که در دوران جنگ علیه دولت سابق افغانستان و نیروهای خارجی در دست داشت، در مناطق مشخص شمال و شمال شرقی افغانستان حضور دارد. یک بار طالبان اعلان کردند که اعضای این گروه را به مناطق جنوب شرق و شرقی انتقال می دهند. اما آخرین اطلاعات نشان می دهد که این گروه هنوز هم در مناطق شمال افغانستان حضور دارند. رهبران شان در مهمانخانه های سران طالبان، زندگی دارند و تمام امکانات برایشان میسر است.
در ضمن، بسیار احتمال می رود که از اینکه رهبران شبکه القاعده در افغانستان حضور دارند، این رهبران القاعده، پیشقدم شوند و به تنظیم و بسیج اعضای گروه ایغورها بپردازند. چون طالبان با توافقی اجباری با گروه ایغورها، از آنها تعهد گرفته اند که در شهرها و مناطقی که جمیعت زیاد است و امکان رویت آنها توسط مردم وجود دارد، نروند و اسلحه حمل نکنند. این پنهان کاری، نشان می دهد که طالبان در تعهدات شان چندان صادق نیستند و با کارت گروه های تروریستی، بازی می کنند.
در ضمن، حتی دو هزار تن از اعضای خانواده شبکه القاعده، در افغانستان حضور دارند. این گروه در بادغیس، هلمند، ننگرهار، نورستان و زابل، پایگاههای آموزشی دارد. گزارش هایی از حضور جنگجویان خارجی عرب و سایر کشورها در کنر و نورستان، جایی که یک اردوگاه این شبکه است، آموزش می بینند، وجود دارد. این آموزش ها برای چیست؟ چه هدفی را در پی دارد؟ حتی مشاورین جنگی و استراتژیست های شماری از این افراد با اسناد هویتی افغانستان در شهرها، که نقش مشورتی را با طالبان ایفا میکنند، نیز دیده شده اند.
گفته می شود که در حال حاضر، تعداد همه گروه های تروریستی به ۲۰ میرسد. این گروهها نیز در جنگ طالبان علیه دولت سابق افغانستان، از طالبان حمایت میکردند و حالا هزاران جنگجو در افغانستان از جمله در شمال و شمالشرق دارند.
باری پیش از سقوط، گفته میشد طالبان برخی مناطق که در کنترل میگیرند، کسانی را با خود دارند که نه پشتو میفهمند، نه فارسی و نه اوزبکی. گفته میشد که آنها با خانوادههای خود در نقاط مختلف افغانستان جابهجا میشوند.
دوستان طالبان که اکثرا کشورهای دیگر را هدف قرار میدهند، به افغانستان نیز آسیب میزنند.
به هر حال سیاست های طالبان ایغور ها را ناراض ساخته است. اینکه طالبان برای ایغورها محدودیت وضع کنند که چگونه و کجا باید سیر و سفر کنند، اسلحه حمل نکنند و در کجا زندگی کنند، احتمال زیاد می رود که به زودی ایغورها از طالبان بریده و به داعش خراسان ملحق شوند.
الآن روشن شدن آینده روابط طالبان با ایغورها بر اساس توافقی که با طالبان کرده اند، از انجام حملات خودداری می کنند، اما به مجرد قدرت یابی و آزادی در سیر و سفر، دست به حملات گسترده خواهند زد. ایغورها تمام قوت عملیاتی خود را حفظ کرده اند و مترصد اوضاع اند تا در یک فرصت مناسب از طالبان و داعش، هر دو، استفاده برند و به اهداف خود برسند. صدمه زدن به منافع و تاسیسات چین، در اولویت کاری شان است. این کار با منافع استراتیژیک و ماهیتی داعش، همخوانی دارد.
داعش هم مترصد است تا با زیاد شدن اختلافات میان تروریست های خارجی با گروه طالبان، به جلب و جذب آنها اقدام کند. ایغورها از نزدیک شدن به هر دو نفع می برند ولی همزمان نگرانی هایی دارند. مثلا می ترسند مبادا قربانی رقابت های داعش و طالبان شوند. از این رو محتاطانه درصدد انتخاب راه مناسب هستند تا هم موجودیت خود و ساختار نظامی را حفظ کنند و هم در رقابت های داعش و طالبان، نابود نشوند. ایغورها در جغرافیای که در شمال و شمال شرق در کنترل دارند، تلاش می کنند هسته های خودگردان را برای واقعات بعدی آماده کنند تا قدرت عملیاتی بیشتری در دفاع از موجودیت این گروه و انجام حملات بیشتر را بر منافع و تاسیسات چین داشته باشند. این کار برای طالبان که خواستار حاکمیت بر تمام گروه های تروریستی خارجی اند، قابل قبول نیست و گاه گاهی باعث درگیری و تنش در روابط این دو گروه می شود.
آنچه در گذشته زیر نام ایغور ها در حملات انجام داده اند، در واقع کار طالبان است تا هم از چین امتیاز بگیرند و حضور ایغورها را جدی نشان دهند و هم بر ایغورها فشار بیاورند و آنها را تابع برنامه های خود کنند. حمله بر هتل چینی ها، کار دو تاجیکستانی بود که اصلا عضو جنبش اسلامی ترکستان شرقی نبودند، بلکه اعضای انصارالله تاجیکستان بودند که به فرمایش طالبان، این حمله را انجام دادند تا حضور ایغورها را جدی نشان دهند.
اما هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. ممکن است به زودی ایغورها با حمایت داعش یا طالبان، دست اقدام های بزند که تحلیل آن در شرایط کنونی میسر نیست.
نتیجه گیری:
• تجمع اینهمه تروریست مسلح در خاک افغانستان، یک خطر فوری است. داعش هم بهعنوان دشمن امنیت منطقه، تهدید جدیتر و فوریتر است. داعش حالا آشکارا تهدید کرده که درصدد تصرف جغرافیای بیشتر در خاک افغانستان است. حتی تحلیلگران افغانستان در رسانه های فارسی زبان می گویند که بدیل طالبان در آینده داعش است و داعش جغرافیایی را در شمال و شمال شرق افغانستان در کنترل خواهد داشت.
• گروه های تروریستی بعد از قتل ایمن الظواهری، به طالبان بدگمان شده اند و نگرانند مبادا طالبان بر سر آنها نیز معامله کنند. از این رو احتمال سربازگیری داعش از آنها به صورت بالقوه وجود دارد، چیزی که داعش هم درست تشخیص داده و درصدد ایجاد اختلاف میان طالبان و آنهاست.
• انتخاب جغرافیای شمال و شمال شرق افغانستان، برای داعش و سایر گروه های تروریستی خارجی، یک اقدام سنجیده شده است. زیرا این مناطق از جغرافیا، منابع زیرزمینی و مسیر قاچاق مواد مخدر، جغرافیایی است که می تواند خلافت خودخوانده داعش خراسان را برای مدت مدیدی خودکفا سازد. زیرا تجارت مواد مخدر، منابع زیر زمینی قیمتی، جغرافیای صعب العبور و امکان تبدیل این جغرافیا به وضع الجیش غیر قابل کنترل این بر آورد استراتیژیک را ممکن می سازد.
• حمایت قوی قدرت های مخالف متفقین آسیایی (چین، روسیه، ایران و هند) داعش را به یک تهدید بالقوه مبدل خواهد ساخت. داعش به صورت آرام و خزنده اما در حال احیای قدرت عملیاتی خود است. داعش به تازگی به طالبان هشدار داده است که به زودی با تصرف بیشتر جغرافیا، عرصه را به طالبان تنگ خواهد ساخت.
• وجود اشتراک نظری میان داعش و سایر گروه های تروریستی خارجی در افغانستان که ایدیولوژی فرامرزی دارند و هر کدام ضد کشور خاصی فعالیت نظامی دارند، زمینه اتحاد استراتیژیک و فکری را میان آنها مساعد می سازد. داعش از این فرصت و اشتراک نظر، بهره برداری استراتیژیک می کند تا هم طالبان را تضعیف کند و هم ساحه بیشتر جغرافیای را تحت کنترل بیاورد.
• طالبان به خصوص شبکه حقانی، بانی اصلی داعش در افغانستان است. شبکه حقانی با کمک مستقیم تسلیحاتی و مشاوره های جنگی، یک بخش فعال ریزرفی را در اختیار داعش قرار داده است. این کار ناشی از ماموریت اصلی این شبکه در فعال سازی و گسترش داعش و هم در جهت رقابت های درونی با سایر گروه های طالبان است
• نارضایتی تروریست های خارجی مانند ایغورها از طالبان، زمینه را برای سربازگیری داعش مساعد می سازد. زیرا رهبران ایغور و سایر گروه های تروریستی، نگرانند مبادا به سرنوشت الظواهری مواجه شوند و طالبان بر سر آنها معامله کنند.