با آغاز عملیات طوفان الاقصی، رژیم صهیونیستی که متحمل شکست بزرگی شده بود در پاسخ به حملات حماس، ذات آپارتایدی خود را بار دیگر به جهانیان نشان داده و از هیچ جنایتی علیه مردم بیدفاع فلسطینی دریغ نکرده است، اقداماتی که از لحاظ حقوق بینالمللی غیر قانونی بوده و مصداق بارز آپارتاید شناخته میشود.
از آغاز درگیریها بین رژیم صهیونیستی و فلسطین تا کنون بیش از ۱۰ هزار نفر در غزه به شهادت رسیدهاند که حدود نیمی از آنها را زنان و کودکان شکل میدهند که به اذعان برخی از نهادهای بینالمللی مصداق بارز آپارتاید و جنایات ضد حقوق بشری تلقی میشود. روز ۱۵ نوامبر نماینده یونیسف در غزه گفت : امروز من از نوار غزه بازدید کردم تا با کودکان، خانوادههای آنها و کارکنان یونیسف ملاقات کنم. آنچه دیدم و شنیدم ویرانگر بود. آنها بمبارانهای مکرر، از دست دادن عزیزان و آوارگی را متحمل شدهاند. در داخل نوار، هیچ جای امنی برای بازگشت یک میلیون کودک غزه وجود ندارد. درگیریها منجر به تخلفات شدیدی علیه کودکان میشود، که شامل قتل، معلولیت، آدمربایی، حمله به مدارس و بیمارستانها، و ممانعت از دسترسی بشردوستانه است، که یونیسف همه آنها را محکوم میکند. در ادامه افزود : بسیاری از کودکان ناپدید شدهاند و گمان میرود که زیر آوار ساختمانها و خانههای فروریخته مدفون شدهاند که نتیجه غمانگیز استفاده از سلاحهای انفجاری در مناطق پرجمعیت است. در همین حال، نوزادان تازه متولد شدهای که نیاز به مراقبتهای تخصصی دارند، در یکی از بیمارستانهای غزه با تمام شدن برق و تجهیزات پزشکی جان خود را از دست دادهاند و خشونت با تاثیرات بیرویه ادامه دارد.
اما بهتر است نگاهی به آپارتاید و شباهت آن با جنایات رژیم صهیونیستی بیندازیم:
چیستی آپارتاید
آپارتاید یک نظام سیاسی و حقوقی تبعیضآمیز است که در نیمه اول قرن بیستم توسط کشورهای استعماری سفیدپوست در آفریقای جنوبی پدید آمد. نظامی که از سال ۱۹۴۸ توسط حزب ملی در آفریقای جنوبی تصویب شد و کار خود را به صورت رسمی آغاز کرد درحالی که پیش از آن به صورت پنهانی و تحت عنوان جداسازی نژادی اجرا میشد. آپارتاید در طول اوج حیات سیاسی خود در جنوب آفریقا، حقوقی تبعیضآمیزی را به نفع اقلیت سفیدپوست تثبیت کرد و به آنها حقوق انحصاری یا ترجیحی میداد؛ اجازه رای دادن، مالکیت داراییها، نمایندگی سیاسی و قانونگذاری، انتصابات قضایی، مدیریت شرکتها و رهبری اتحادیههای کارگری، و فرصتهای آموزشی، از طریق سرکوب قانونی، پلیسی و نظامی، از اکثریت سیاهپوست آفریقایی سلب شد.
مواردی از ارکانی که آپارتاید آفریقایی بر آنها استوار است بیان میشود:
قانون ثبت جمعیت: این قانون خواستار ثبتنام افراد براساس گروه نژادی آنها بود. این بدان معناست که وزارت امور داخله افراد را به دستههای سفیدپوست، رنگین پوست، سیاه پوست، هندی یا آسیایی است تقسیم میکرد
قانون مناطق گروهی: طبق این قانونی بود که جداسازی فیزیکی بین نژادها، به ویژه در مناطق شهری و خاص آغاز میشد. در کنار آن، قانون رزرو امکانات باعث میشد که اصل تفکیک نژادی بر تمام تأسیسات عمومی، از جمله دفاتر پست، سواحل، استادیوم ها، پارک ها، توالت ها، و گورستان ها، و همچنین اتوبوس ها و قطارها تحمیل شود. در کنار آن قانون غرامت برای افسران پلیس، ارتکاب اعمال خشونت آمیز، شکنجه یا کشتن در انجام وظایف رسمی را قانونی و آسانتر کرد.
ترویج قانون خودگردانی بانتو: این قانون گروههای نژادی مختلف را مجبور به زندگی در مناطق مختلف کرد. تنها درصد کمی از آفریقای جنوبی برای سیاه پوستان (که اکثریت قریب به اتفاق را تشکیل می دادند) باقی مانده بود تا بتوانند وطن خود را شکل دهند. این قانون همچنین با انتقال همه سیاهپوستان به خارج از شهر، شهرها را به محلی برای زندگی سفیدپوستان بدون ارتباط با سیاهپوستان بدل کرد. این قانون باعث ناراحتی و رنج بسیاری شد، مردم خانههای خود را از دست دادند، از زمینهایی که سالها مالک آن بودند نقل مکان کردند و به مناطق توسعه نیافته دور از محل کارشان اخراج شدند.
قانون آموزش بانتو: این قانون یک سیستم آموزشی ضعیف را برای آفریقاییها ایجاد کرد که برای تربیت کارگران یدی و افراد مطیع در نظر گرفته شده بود. در بخش آموزش عالی، قانون گسترش آموزش دانشگاهی در سال ۱۹۵۹ دانشجویان سیاه پوست را از حضور در دانشگاه های سفید پوست (به جز با اجازه دولت) منع کرد و به این ترتیب برای غیر سفیدپوستان موسسات جداگانه و نابرابری ضعیفی را ایجاد کرد. دولت آپارتاید همچنین با سانسور شدید کتابها، فیلمها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی، حیات فکری و فرهنگی را برای سیاهپوستان تضعیف کرد.
در طول سالهایی که آپارتاید در آفریقای جنوبی اجرا شد، مردم زیادی توسط دولت دستگیر، شکنجه و به قتل رسیدند در برخی از مناطق، اقدامات دولت به نسلکشی ختم شد.
آپارتاید در حقوق بینالملل
در حالی که آپارتاید ریشه در جنوب آفریقا دارد اما تعریفی جهانی دارد که در حقوق بین الملل تثبیت شده است و به زمان و مکان خاصی محدود نمیشود. بر طبق دو سند بینالمللی یعنی کنوانسیون بینالمللی ۱۹۷۳ و اساسنامه ۱۹۹۸ رم دادگاه به این مساله میپردازند.
کنوانسیون ۱۹۷۳ آپارتاید را جنایت علیه بشریت میداند و آن را چنین تعریف می کند:
سیاستها و شیوههای مشابه جداسازی نژادی و تبعیض که در جنوب آفریقا اعمال میشود، در مورد اعمال غیرانسانی به منظور ایجاد و حفظ سلطه یک گروه نژادی از افراد بر هر گروه نژادی دیگر و سرکوب سیستماتیک آنها اعمال میشود مصداق آپارتاید است.
اساسنامه سال ۱۹۹۸ رم که چهار سال پس از سقوط آپارتاید در آفریقای جنوبی تصویب شد، تعریفی آیندهنگر از آن با کاربردی جهانی ارائه میکند. اساسنامه ۱۹۹۸، آپارتاید را چنین تعریف میکند:
هر گونه اعمال غیرانسانی که در چارچوب یک رژیم نهادینه شده است و ستم و سلطه سیستماتیک توسط یک گروه نژادی بر گروه یا گروههای نژادی دیگر، با هدف حفظ آن رژیم انجام شود آپارتاید است.
در مجموع باید گفت تخصیص آپارتاید برای فعالیتهای یک نژاد شامل سه بخش است:
۱. یک رژیم نهادینه شده از ستم و تبعیض نژادی سیستماتیک وجود دارد.
۲. با قصد حفظ سلطه یک گروه نژادی بر گروه دیگر ایجاد شده است.
۳. اعمال غیرانسانی به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از رژیم است.
علاوه بر این دو ممنوعیت معتبر در حقوق بین الملل، آپارتاید به عنوان یک اقدام نادرست بین المللی در حقوق بشر تلقی میشود که از طریق کنوانسیون بین المللی ۱۹۶۵ برای رفع همه اشکال تبعیض نژادی ممنوع شده است. همچنین، در حقوق بینالملل بشردوستانه (قوانین جنگ و اشغال)، آپارتاید بهعنوان یک اقدام نادرست بر اساس بند ۴ ماده ۸۵ پروتکل ۱ الحاقی ۱۹۷۷ کنوانسیون ژنو ممنوع شده است. این قانون «عملکردهای آپارتاید و سایر اعمال غیرانسانی و تحقیرآمیز که بر اساس تبعیض نژادی به حیثیت شخصی منجر میشود» را نقض فاحش تعریف میکند.
آپارتاید در فلسطین اشغالی
از اوایل دهه ۲۰۲۰، این تعریف حقوقی بینالمللی از آپارتاید توسط جنبشهای بینالمللی و منطقهای حقوق بشری پیرامون وضعیت فلسطین، در اراضی اشغالی فلسطین (OPT) و به طور گستردهتر، در کل مناطقی که توسط رژیم صهیونیستی کنترل میشود، به کار برده شد. تعدادی از حامیان حقوق بشر، از جمله آدامیر(سازمان حقوق بشری) و گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در OPT، به این نتیجه رسیدهاند که اسرائیل آپارتاید را در کرانه باختری و غزه اعمال کرده است. آنها استدلال کردهاند که هر سه بخش از تعریف آپارتاید در فلسطین اعمال شده است.
با توجه به بخش اول تعریفپذیری آپارتاید، این مدافعان خاطرنشان کردند که یک نظام حقوقی و سیاسی دوگانه توسط اسرائیل در فلسطین ایجاد شده است که در آن یهودیان زندگی بهتر و با امکانات بهتری را تجربه میکنند درحالی که تقریباً ۳ میلیون فلسطینی در کرانه باختری عمدتاً توسط بیش از ۱۸۰۰ نهاد نظامی اسرائیلی مدیریت میشوند و توسط یک دادگاه نظامی با میزان محکومیت بیش از ۹۹ درصد برای فلسطینیان اجرا میشود.
در غزه، بیش از دو میلیون فلسطینی از سال ۲۰۰۷ به دلیل محاصره هوایی، دریایی و زمینی همه جانبه رژیم، در نوار باریکی از زمین قرنطینه شدهاند، که به گفته بان کی مون، دبیر کل سابق سازمان ملل، این مسئله به موارد ممنوعه اعمال مجازات دسته جمعی منتهی میشود.
بخش سوم تعریفپذیری آپارتاید این سوال را مطرح میکند که اعمال غیرانسانی رژیم صهیونیستی شامل چه مواردی میشود ؟ اعمال غیرانسانی که مورد استناد مدافعان حقوق بشر در مورد سرزمین اشغالی فلسطین قرار گرفت، شامل نفی حق زندگی و آزادی، محرومیت از مشارکت کامل در همه ابعاد جامعه، ناتوانی در اعمال آزادی در زمینه جریانسازی و تشکل، جدایی ریشهای در مسکن و اقتصاد کرانه باختری، مصادره مستمر زمینهای فلسطینیها، استثمار اسرائیل از نیروی کار وابسته فلسطینی در شهرکها و به عنوان کارگران روزمزد میباشد. اعمال دیگری توسط رژیم به انجام میرسد که شامل مجازات دسته جمعی، بازداشت اداری، شکنجه و قتلهای فراقانونی میباشد. تداوم این اعمال در یک دوره زمانی طولانی و تایید آنها توسط قوانین کنست و دادگاههای اسرائیلی، نشان میدهد که این اعمال تصادفی و غیرعمدی نیست، بلکه جزء لاینفک سیستم حکومتی رژیم است.
اما حملات بیوقفه صهیونیستی و اقدامات آنها در پی عملیات طوفان الاقصی بار دیگر شاهدی بر این گواه است که رژیم جعلی اسرائیل در حال نسلکشی، انجام جنایات فجیع جنگی در غزه است و در این بین ناکارآمدی نهادها و کنوانسیونهای بین المللی در کمک رسانی به مردم غزه یکی از مهمترین دلایل مبنی بر یکجانبه گرایی، ناتوانی و نمایشی بودن آنها میباشد.