خلاصه تحلیل؛
- تحلیلگر کارنگی در این تحلیل، به ترسیم وضهیت مواجه اسرائیلیها و فلسطینیها میپردازد، برنامههایی که اسرائیل روی میز دارد را مورد نقد و بررسی قرار میدهد و در نهایت به طرح پیشنهاد مطلوب برای پاسخ به این بحران میپردازد.
- کارنگی، ابتدا به پروژه شکستخورده اسرائیل در منطقه میپردازد و به وضوح بر این باور است که، ایده دور زدن فلسطینی ها برای معامله با کشورهای عربی یک توهم است.
- این تحلیل دو راه برای اسرائیل که آن را کشوری قاصب میخواند متصور میشود؛ یا توافق نامه صلح پایدار با فلسطینی ها منعقد کنند، یا راهی برای انتقال اجباری فلسطینیان به کشورهای عربی همسایه پیداکند و اساسا صلح با فلسطینیان را امنترین و منطقیترین راه برای بقای اسرائیل میداند. [بنظر میرسد پیشنهاد صلح میان اسرائیل و فلسطین بیش از اینکه راه نجاتی برای فلسطینیان باشد، تنها راهحل برای بقای اسرائیل است.]
- اما تحلیلگرکارنگی بر این باور است که اسرائیل هیچ یک از دو راه را انتخاب نمیکند و به پاکسازی قومی[سیاست هدفمندی که توسط یک گروه قومی یا مذهبی برای حذف جمعیت غیرنظامی یک گروه قومی یا مذهبی دیگر از مناطق جغرافیایی خاص با خشونت و ترور الهامبخش طراحی شده است.] را ترجیح میدهد. زیرا پس از 7 اکتبر به این نتیجه رسیدهاند که، هم زیستی با فلسطینیها غیرممکن است و باید آنها را نابود کرد! [ این تصور حقیقی اسرائیلیها از مردم فلسطین است! نابودی!]
- اما دیگر راهی که اسرائیلیها برای رسیدن به هدف [کذاییشان] به دنبال هستند، انتقال مردم فلسطین به سایر کشورهای عربی است. در همین راستا هم نتانیاهو بحث انتثال مردم فلسطین به مصر را مطرح کرده بود.
- وزارت اطلاعات اسراییل آنچه را که مقامات به عنوان یک “مفهوم کاغذی” کم اهمیت جلوه داده اند، آماده کرده است و گزینه هایی را برای این که با فلسطینی ها در غزه انجام دهند، ارائه کرده است. پیشنهاد میکند که اسرائیل «جمعیت غزه را به سینا تخلیه کند» و «یک منطقه استریل چند کیلومتری در داخل مصر ایجاد کند و اجازه ندهد مردم به فعالیت یا سکونت در نزدیکی مرز اسرائیل بازگردند».
- پیشنهاد دیگری که افراطیان رژیم مطرح میکنند، طرحی است به نام «طرح قاطع» به این معنا که؛ شهرکها در سرزمینهای اشغالی گسترش پیداکنند، به طوری که رویای اعراب برای تشکیل دولت در یهودیه و سامره دیگر قابل اجرا نباشد. در نتیجه فلسطینیان دو راه بیشتر نخواهند داشت؛ یا زیر پرچم یک کشور یهودی زندگی کنند و یا مهاجرت کنند!
- این تحلیل به صراحت وضعیت فلسطینیان ساکن سرزمینهای اشغالی را یک وضعیت نابرابر و غیرعادلانه تصویر میکند و آن را «آپارتاید» میخواند. و باتوجه به تحقیقاتی که توسط تعدادی حقوقدان انجام شده، تاید میکند که سردن مدیریت کرانه باختری به وزیر دفاع اسرائیل نمومه بارز آپارتاید است و این وضعیت هم خلاف قوانین بینالمللی است.
- بخش آخر این تحلیل به درسهایی اختصاص دارد که غزه به اسرائیل دادهاست؛ اولین مورد این است که وقتی اسرائیل به عنوان قربانی تلقی می شود، جامعه بین المللی هیچ تردیدی در اجازه دادن به آن برای نقض قوانین بین المللی، در این مورد ارتکاب جنایات جنگی، از جمله مجازات دسته جمعی، ندارد. دوم، اقدامات بشردوستانه به راحتی می تواند به عنوان استتار برای اهداف شوم تر عمل کند. اگر مصر با یک کریدور بشردوستانه موافقت می کرد تا به فلسطینی ها اجازه دهد به سینا پناه ببرند، این به طور بالقوه به اسرائیل فرصتی می داد تا درها را ببندد و از بازگشت آنها به این سرزمین جلوگیری کند. به همین دلیل بود که مصری ها از همان ابتدا ایده ایجاد کریدوربشردوستانه را رد کردند. وسوم، 7 اکتبر توسط بسیاری از اسرائیلی ها به عنوان یک تهدید وجودی برای کشورشان تلقی شد و آنها را مصمم تر کرد تا با حضور فلسطینی ها از طریق اقدامات رادیکال و خشونت آمیز مقابله کنند.
- در نتیجه اما تحلیلگر کارنگی، گزینهای که اسرائیلیها برای ادامه راه انتخاب کردهاند را تاید نمیکند و بر این باور است که باتوجه به هجمه افکار عمومی به جنایات اخیر این رژیم نسبت به مردم فلسطین واز طرفی روحیه ملیگرایانه فلطینینیان اساسا راهی جز همزینستی با آنها وجود نخواهد داشت و بهترین تصمیم برای بقای اسرائیل همزیسنی خواهد بود. از طرفی نیز اشاره میکند که هیچ راهی وجود ندارد که یهیودیان و اعراب از شر یکدیگر خلاص شوند پس همزیستی تنها راه ادامه این مسیر است.
7 اکتبر چیزهای زیادی برای اسرائیل داشت، اما مهمتر از همه، تأییدی بود بر این که جاه طلبی های رهبری کنونی کشور در بن بست است. حمله حماس به شهرها و پایگاه های نظامی اسرائیل نشان داد که ایده دور زدن فلسطینی ها برای معامله با کشورهای عربی یک توهم است. مشکل در اسرائیل و اطراف آن یکسان است: بدون افق سیاسی برای فلسطینی ها، اسرائیل دولتی باقی خواهد ماند که بر پایه ظلم ساختاری ساخته شده است، که در آن فلسطینی ها برای همیشه تحت انقیاد، نادیده گرفته شده و تحقیر شده اند . از آنجایی که اسرائیلی ها متوجه می شوند که این وضعیت ناپایدار است، آنها با یکی از این دو انتخاب روبرو می شوند: یا توافق نامه صلح پایدار با فلسطینی ها منعقد کنند، یا راهی برای انتقال اجباری فلسطینیان در کرانه باختری و غزه (و) آنهایی که در داخل مرزهای 1948 هستند) به کشورهای عربی همسایه قابل تصوراست.
درحالی که صلح راه بهتری است، اسرائیلی ها به احتمال زیاد جایگزین آن را ترجیح می دهند: پاکسازی قومی. آنچه امروز در سراسر طیف سیاسی اسرائیل می بینیم، اجماع ظاهری است که 7 اکتبر نشان داد که همزیستی بین یهودیان و فلسطینی ها غیرممکن است. بنابراین، تنها راه حل باقی مانده این است که تا آنجا که ممکن است از شر فلسطینیان در مجاورت اسرائیل خلاص شویم.
بحث”انتقال” اعراب به خارج از فلسطین همیشه وجود داشته و یکی از محورهای تفکر صهیونیستی بوده است، همانطور که نور مصلحه مورخ در کتاب پیشگامانه خود، اندیشه سیاسی صهیونیستی؛ به مسئله اخراج فلسطینیان پرداخته است.
ما اخیرا شاهد بودیم که رهبران اسرائیل و همچنین سیاستگذاران فعلی و سابق در مورد ایده انتقال فلسطینیان به خارج از غزه با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، از رهبران اروپایی خواست تا مصر را تحت فشار قرار دهند تا فلسطینی های غزه را بپذیرد.
ازآنجایی که کمیته بینالمللی صلیب سرخ (ICRC) طبق توصیف خود یکی از سازمانهایی است که بیشترین نقش را در «حمایت بشردوستانه و کمک به قربانیان جنگ و خشونتهای مسلحانه» دارد و «در پاسخ به شرایط اضطراری [ترویج] اقدام میکند. ] احترام به حقوق بشردوستانه بین المللی و اجرای آن در قوانین ملی، مفید است که با تعریف آن از پاکسازی قومی شروع کنیم. کمیته بینالمللی صلیب سرخ آن را اینگونه تعریف میکند: «سیاست هدفمندی که توسط یک گروه قومی یا مذهبی برای حذف جمعیت غیرنظامی یک گروه قومی یا مذهبی دیگر از مناطق جغرافیایی خاص با خشونت و ترور الهامبخش طراحی شده است».
وزارت اطلاعات اسراییل آنچه را که مقامات به عنوان یک “مفهوم کاغذی” کم اهمیت جلوه داده اند، آماده کرده است و گزینه هایی را برای این که با فلسطینی ها در غزه انجام دهند، ارائه کرده است . پیشنهاد میکند که اسرائیل «جمعیت غزه را به سینا تخلیه کند» و «یک منطقه استریل چند کیلومتری در داخل مصر ایجاد کند و اجازه ندهد مردم به فعالیت یا سکونت در نزدیکی مرز اسرائیل بازگردند». بر اساس تعریف کمیته بینالمللی صلیب سرخ، پیشنهادات این وزارتخانه، و آشکارا اقدامات نتانیاهو، گامهایی بدون ابهام در پروژهای برای پاکسازی قومی فلسطینیان ساکن غزه است.
زمانی که مخالفت با طرح وزارت اطلاعات صورت گرفت، برخی از اسرائیلی ها رویکرد دیگری را امتحان کردند. دو سیاستمدار اسرائیلی به نامهای دنی دانون از حزب لیکود و رام بن باراک از حزب میانهروتر یش آتید، مقالهای نظری در وال استریت ژورنال منتشر کردند که در آن از کشورهای سراسر جهان خواستند آنچه که آنها «تعداد محدود» میخوانند، بپذیرند. در ظاهر، به نظر می رسید که این یک ژست انسانی به نفع فلسطینی ها باشد، اما واقعیت کاملاً متفاوت بود. با توجه به اینکه اسرائیل بخشهای وسیعی از غزه را ویران کرده و آنها را غیرقابل سکونت کرده است، میتوان فرض کرد که تعداد زیادی از مردم غزه احتمالاً اگر فرصتی برای انجام این کار داده شود، این منطقه را ترک خواهند کرد. به عبارت دیگر، آنچه نویسندگان به طور غیرصادقانه تصمیم گرفتند به عنوان طرحی که بر تعداد محدودی از فلسطینی ها تأثیر می گذارد به تصویر بکشند، طرحی است که به احتمال زیاد برای تعداد بسیار بیشتری از مردم که زندگی ویران شده است جذاب خواهد بود.
جای تعجب نیست که این تاکتیک نرم پاکسازی قومی توسط عناصر افراطی تشکیلات سیاسی اسرائیل تأیید شد و بزالل اسموتریچ، رهبر حزب راست افراطی ملی مذهبی – صهیونیسم مذهبی، این پیشنهاد را تأیید کرد . اسموتریچ خود در سال 2017 طرحی به نام « طرح قاطع » ارائه کرده بود که در آن خواهان گسترش گسترده شهرکها در سرزمینهای اشغالی شده بود، به طوری که «رویای اعراب برای تشکیل دولت در یهودیه و سامره دیگر قابل اجرا نیست». این امر فلسطینیان را با دو احتمال میگذارد: «کسانی که میخواهند از خواستههای ملی خود چشمپوشی کنند، میتوانند در اینجا بمانند و بهعنوان فردی در کشور یهود زندگی کنند» یا «کسانی که تصمیم میگیرند جاهطلبیهای ملی خود را رها نکنند، برای مهاجرت به کشور یهودی کمک دریافت خواهند کرد. از بسیاری از کشورهایی که اعراب به جاه طلبی های ملی خود و یا به هر مقصد دیگری در جهان مهاجرت کنند.»
بیایید یک احتمال را بررسی کنیم. با فرض اینکه فلسطینی ها آرزوهای ملی خود را تسلیم کنند و زندگی در یک کشور یهودی را انتخاب کنند، در واقع چه چیزی در انتظار آنهاست؟ اگر گذشته مقدمه باشد، فلسطینیهایی که در اسرائیل و سرزمینهای اشغالی باقی میمانند، احتمالاً سرنوشتشان این است که یک وضعیت ثانویه دائمی را تحت یک سیستم حقوقی که با یهودیان و فلسطینیها نابرابر رفتار میکند، یعنی تعریف قانونی آپارتاید،بپذیرند.
در گزارشی که در مارس 2023 منتشر شد، انجمن استادان حقوق اسرائیل برای دموکراسی( یک گروه داوطلبانه و موقت از کارشناسان حقوقی اسرائیل، شامل میشود) بررسی میکند که چگونه اداره مدنی در کرانه باختری اشغالی، از طریق یک توافقنامه تقسیم قدرت، به وزیر دفاع اسرائیل، یعنی بلازل اسموتریچ، پیش میرود. این نشان دهنده گسست از گذشته است، زمانی که کرانه باختری اشغالی توسط ارتش اسرائیل تحت اشغال جنگ طلبانه اداره می شد، نه توسط دولت اسرائیل.
به گفته استادان حقوق، این توافق با سپردن مدیریت کرانه باختری به دست وزیر کابینه، «تفاوتهایی را که از قبل بین اسرائیلیهای ساکن کرانه باختری و فلسطینیهای مقیم کرانه باختری وجود دارد، از نظر چارچوبهای قانونی و حقوقی عمیقتر میکند. قوانین قابل اجرا بر آنها حاکم است و تبعیض بین این جمعیت ها را تشدید می کند. این توافق یک اقدام آشکار و رسمی است که ادعاهایی مبنی بر اعمال آپارتاید اسرائیل را تایید می کند، که طبق قوانین بین المللی ممنوع است. عفو بینالملل ، دیدهبان حقوق بشر ، و گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد سرزمینهای فلسطینی اشغال شده از سال 1967، به همین نتیجه رسیده اند.
غزه در مورد برخورد با فلسطینیان در میان خود درس های متعددی به اسرائیلی ها آموخته است. اولین مورد این است که وقتی اسرائیل به عنوان قربانی تلقی می شود، جامعه بین المللی هیچ تردیدی در اجازه دادن به آن برای نقض قوانین بین المللی، در این مورد ارتکاب جنایات جنگی، از جمله مجازات دسته جمعی، ندارد. دوم، اقدامات بشردوستانه به راحتی می تواند به عنوان استتار برای اهداف شوم تر عمل کند. اگر مصر با یک کریدور بشردوستانه موافقت می کرد تا به فلسطینی ها اجازه دهد به سینا پناه ببرند، این به طور بالقوه به اسرائیل فرصتی می داد تا درها را ببندد و از بازگشت آنها به این سرزمین جلوگیری کند. به همین دلیل بود که مصری ها از همان ابتدا ایده ایجاد کریدوربشردوستانه را رد کردند.
وسوم، 7 اکتبر توسط بسیاری از اسرائیلی ها به عنوان یک تهدید وجودی برای کشورشان تلقی شد (که دشمنانش هرگز آن را انکار نکردند)، و آنها را مصمم تر کرد تا با حضور فلسطینی ها از طریق اقدامات رادیکال و خشونت آمیز مقابله کنند. این واقعیت که اعتراض اندکی علیه پنج هفته بمباران غزه که در آن احتمالاً 15000 تا 20000 نفر کشته شده اند، که بسیاری از آنها کودک هستند، وجود داشته است، نشان می دهد که ترس تا چه حد می تواند مردم را به تایید مذموم سوق دهد.
به عبارت دیگر، اسرائیلیها، در حالی که به این فکر میکنند که آیا مسیر پاکسازی قومی را بپذیرند یا صرفاً یک سیستم آپارتاید را حفظ کنند، باید در نظر بگیرند که آیا میخواهند آنچه را که بیشتر و بیشتر مردم در سراسر جهان بهعنوان یک دولت منحوس میدانند، تحکیم کنند. پاسخ ممکن است مثبت باشد، اما چه امنیتی در این نهفته است و برای چه مدت؟ در دهه های اخیر، دشمنان اسرائیل سلاح ها و استراتژی های خود را بهبود بخشیده اند، در حالی که ایالات متحده، قوی ترین متحد اسرائیل، خود را منزوی تر دیده است. امتناع رهبران اسرائیل از دادن یک کشور به فلسطینیان – حتی دولتی که توسط یک ارتش متجاوز تحت کنترل است، جایی که اسرائیل تمام نقاط دسترسی، همه منابع و همه زندگی ها را کنترل می کند – دیگر برای نسلی از جوانان در سراسر جهان قابل تحمل نیست.
اسرائیلی ها باید احساس محاصره کنند و بسیاری با موج فزاینده یهودی ستیزی روبرو هستند. با توجه به تعداد قابل توجهی از یهودیان در اسرائیل و خارج از آن که منطق بی رحمانه اشغال اسرائیل را رد می کنند، یهودی ستیزی نه تنها واکنشی نفرت انگیز به آنچه اسرائیل انجام می دهد، بلکه به ویژه احمقانه است. از آنجایی که اسرائیل در برابر دو گزینه صلح عادلانه با فلسطینی ها یا پاکسازی قومی ایستاده است، آنها باید متقاعد شوند که اولی را انتخاب کنند. در اسرائیل کسانی هستند که بسیاری از آنها در قدرت هستند که صلح را رد می کنند، دقیقاً به همین دلیل است که کسانی در جهان عرب و جاهای دیگر که خواهان حل و فصل هستند باید با یهودیانی که در سرتاسر جهان به دنبال یک چیز هستند، دلیل مشترکی پیداکنند. وقتی سرانجام واکنشها به 7 اکتبر از بین رفت، بسیاری متوجه خواهند شد که چه چیزی باید تا کنون آشکار باشد. یهودیان و اعراب چاره ای جز همزیستی ندارند، زیرا هیچ یک از مردم هرگز نمی توانند از شر دیگری خلاص شوند، حتی اگر تلاش برای انجام این کار هر یک را کاهش دهد.