در رابطه با کودکانی که از طریق فضای مجازی و با اجبار خانواده و اطرافیان به درآمدزایی از این طریق گماشته میشوند، یادداشتی نوشت.
۲۴ آبان ۱۴۰۲؛ روز کتاب و کتابخوانی نامگذاری شده تا بهانهای باشد برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و افزایش سطح سواد عمومی جامعه. جامعهای که کتاب نخواند قدرت تفکر و تحلیل را از دست میدهد و آمادگی پذیرش هر دروغ، فتنه و ظلمی را خواهد داشت. کتاب، رسولی است که زندگی را در دستانت به تماشا میگذارد، تا لحظههای تنهائیات را با خویش خلوت کنی و دل به معبود بسپاری، به همین منظور در این یادداشت به یکی از چالشهای مهم در حوزه کتاب و کتابخوانی خواهم پرداخت و آن هم موضوع کودکان کار فرهنگی در فضای مجازی است.
فضای مجازی به عنوان یکی از جلوههای زندگی مدرن اگرچه آسایش و راحتی بیشتری در ارتباطات جهانی ایجاد کرده؛ با این حال مدتهاست نوعی دیگر از کودک آزاری را برای کودکان به ارمغان آورده است. با گسترش فضای مجازی در جامعهی امروز، ما شاهد ایجاد دستهای از کودکان هستیم که به واسطه تجارت در فضای مجازی و نمایش تبلیغات در اینترنت به عنوان ابزاری برای کسب درآمد در این محیط شدهاند.
این دسته از کودکان، کودکان کار مدرنی هستند، اگرچه مشاغل سخت و طاقت فرسا ندارند بازهم جهت به دست آوردن رضایت صاحبان کسبوکارهای مدرن و در بیشتر موارد همراه با تحمیل والدینشان اقداماتی را انجام میدهند. این دسته از کودکان اگرچه در کارگاههای زیرزمینی بیگاری نمیکنند؛ بازهم خواسته یا ناخواسته وارد بازی اقتصادی بزرگترها میشوند؛ کمتر کودکی میکنند و تجربیاتی را کسب میکنند که در آینده و بزرگسالی ممکن است برای آنها مشکل ساز شود. بدیهی است که اینفلوئنسرهای زیادی در شبکههای اجتماعی وجود دارند که به اقدامات تاثیرگذارانه در جهت رسیدن به مقصود خود مشغولند. اساساً این افراد عاقل و بالغ به اختیار و میل خود ابزاری را برای به دست آوردن هدف خود از فعالیت در شبکههای اجتماعی برگزیده و به کار گرفتهاند. با این حال شاهد حضور کودکان اینفلوئنسر در فضای مجازی هستیم.
کودکانی که زندگی آنها علی رغم اختیارشان (یعنی رسیدن به سنی که در مورد تاثیر آنچه که از زندگی آنان برای میلیونها مخاطب در سراسر جهان به نمایش گذاشته میشود، آگاهی داشته باشند.) توسط والدینشان در انظار عموم قرار میگیرند. این روزها کودکان از لحظهای که چشم به این جهان باز میکنند، از لحظهای که اولین قدمهای خود را آرامآرام بر میدارند، از اولین صحبتها و خندههای شیرینشان تا تمام روزمرگی آنان سوژه دوربینهای والدین و چشمان هزاران هزار دنبال کننده ناشناس شدهاند، آن هم بدون آنکه خود، نقشی در انتشار آن داشته باشند. ما از کودکان اینفلوئنسر و بلاگری میگوییم که طی سالهای اخیر در صفحات اینستاگرام ولو به تصادف آنها را به وفور دیدهایم و حتی با احساس خوشایند و حتی لبخندی بر صورت پستهای صفحات آنها را لایک کردهایم. اغراق نکردهایم اگر بگوییم این روزها تعداد بلاگرها از دنبال کنندگان شبکههای مجازی پیشی گرفته و صاحبان این صفحات برای شهرت هرچه بیشتر به هر اتفاقی متوسل میشوند.
از چالشهایی همچون به هم رسیدن و از هم جدا شدن تا انتشار تصاویر مراسم تعیین جنسیت و اولین واژهای که نوزادشان بر زبان آورده است. اما در میان آنها هستند بلاگرهایی که از شیرینزبانیها و چهرهی کودکان معصوم خود کاسبی میکنند. اتفاقی که در ادامه میتواند آثار مخربی بر جسم و روان کودکان داشته باشد. ماجرا از این قرار است، والدینی که مدعی عشق بیحد و حصر به فرزندانشان هستند، در ترفندی تازه از آنها برای تبلیغ آثار ناشران کودک و نوجوان سوء استفاده میکنند. روزی به بهانهی معرفی کتابی تازه، چهرهی کودکان را با مواد آرایشی و شیمیایی بزک میکنند و روزی دیگر آنها را به بهانه دورهمی کتاب از این سر شهر به آن سر شهر میبرند. این شیوه بر آن است تا کودکان برای جمعیت شرکت کننده از آخرین کتابهایی که خواندهاند، بگویند و به نوعی برای حضار شیرین زبانی کنند.
البته در نگاه اول، «بوک بلاگری کودک و نوجوان» راهی برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی به نظر میرسد، اما این درحالیست که انتشار تصویر افراد زیر سن قانونی و در نظر نگرفتن انتخاب و اختیار کودک، خلاف کنوانسینون حقوق کودک به حساب میآید. لازم به یادآوریست که منظور از کودک در این نوشتار به استناد اکثر اسناد حقوق بشری، شخصی است که به سن ۱۸ سالگی نرسیده است. البته ممکن است عدهای با این نوع پاسخها بخواهند ماجرا را اینگونه توجیه کنند که اینکه معرفی یا تبلیغ کتاب نیز همانند سایر پدیدهها میبایست با مقتضیات روز پیش برود و این کمک به فروش کتاب و فرهنگ جامعه است. اما کافی است نگاهی به فهرست ۱۰۰ بوک بلاگر کودک و نوجوان در جهان بیندازیم و آن وقت متوجه میشویم که هیچیک از این صفحات و سایتهای مطرح، نه تنها از خوانندگان کم سن و سال استفاده نکردهاند بلکه گردانندگانشان، عمدتا مشاوران و مربیانی هستند که در حوزهی کودک، اشتغال یا پژوهش یا حتی خودشان نویسنده هستند.
در چنین جهانی، گمشدههای زیادی پا در جهان کودک میگذارد. از نچشیدن روزهای شیرین کودکی به واسطه همراهی با روزگار بزرگسالان تا نادیدهگرفتن حریم خصوصی بدون در نظر گرفتن سن! مگر قرار نبود کتاب انسان را با جهان بهتری آشنا کند؟ قرار بود هرچه پیش از خواندنش نداشتیم کسب کنیم. کتاب میخواست از ما همان والدین نمونهای را بسازد که به تربیت و حقوق فرزندش آگاه است. دوست داشت شهروندان مطلعتری بسازد. اما حالا ولع لایک و جمع کردن دنبال کننده، باعث شده کودکان را ناخواسته قربانی شبکههای اجتماعی کنیم. در قبال ضبط فیلم معرفی کتاب به آنها وعده پاداش بدهیم، درگیر دنیایی شوند که به آن تعلقی ندارند.
به قیمت کسب توجه و تایید والدین یا هرکس که دوستش دارند یک روز در میان جملات نویسندگان بزرگ و قصههایشان را مرور کنند، هورا و آفرین بشنوند تا دلشان قنج برود. مبادا میان بازگویی خط سوم از صفحه دهم کتاب فلان به لکنت بیفتد تا از توجه و محبت والدینش محروم شود. مبادا به خاطر غلط گفتن جواب مسابقات هفتگی انتشاراتها از کورس قهرمانی، تخفیف، جوایز و دورهمیهای ناشر محبوبش جا بماند.
نتیجهگیری
ما میبایست به نحوی از کتاب استفاده کنیم که تاثیرگذاری خودش را از دست ندهد، ناشران، نویسندگان، مترجمان، کتابفروشان و صفحههای فروش کتاب باید به این مساله توجه بیشتری کنند و اگر بخواهند بیش از حد کودکان را مورد استثمار قرار بدهند، درست نیست زیرا اگر کودک از فضای مجازی آسیب ببیند ممکن است به آینده جامعه آسیب بزند. اگر کودک کتابخوان بشود دانش عمومی جامعه بالا میرود و افراد میتوانند تصمیمهای بهتری برای آینده بگیرند. بوک بلاگری کودکان مصداق بارز استفاده نادرست از یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین ابزارهای تبدیل تهدیدات فضای مجازی به فرصت است و این ابزار کاربردی کتاب است.
سیدمهدی سیدناصری