کارشناس مسائل افغانستان با اشاره به گفتگوهای انجام شده بین مقامات ایران با معاون اقتصادی نخست وزیر امارت اسلامی افغانستان اظهار کرد: گشودن راه در دالان واخان که سبب اتصال بهتر میان چین-افغانستان-ایران خواهد شد از اهمیت بسیار زیادی از منظر ژئواکونومی و ژئوپلیتیک برخوردار است.
هفته گذشته ملا عبدالغنی برادر –معاون اقتصادی نخست وزیر و از هیئت موسسان امارت اسلامی افغانستان- در راس هیئتی به تهران آمد و با برخی مقامات عالی رتبه ایران دیدار کرد. اگرچه جمهوری اسلامی ایران هنوز امارت اسلامی را به رسمیت نشناخته و از ابتدای به قدرت رسیدن طالبان خواستار تشکیل حکومتی فراگیر با حضور همه اقوام گروهها در افغانستان شده، اما به نظر میرسد گفتگوهای انجام شده حاکی از گامی رو به جلو در جهت بهبود روابط ایران و امارت اسلامی افغانستان باشد. این سفر در حالی انجام شده که در ماههای اخیر بحثهای جدی در خصوص مهاجران افغان در ایران مطرح شده و حتی در مواردی به یک چالش تبدیل شده است. به منظور ارزیابی اهداف و نتایج سفر این مقام امارت اسلامی به تهران، گفتگویی با دکتر بهرام زاهدی –کارشناس مسائل افغانستان- انجام شد.
– فکر میکنید مهمترین اهداف سفر ملا عبدالغنی برادر به تهران چه بود و این سفر چه تأثیری بر آینده روابط دو کشور خواهد داشت؟
بی شک در شرایط حساس کنونی منطقه، سفر هیأت اقتصادی امارت اسلامی به ایران (با حضور معاون اقتصادی رئیس الوزرا وزیر تجارت آن کشور) و استقبال شایسته از این هیأت در ایران، حاوی پیام مهمی به جهان است. این رخداد یعنی اینکه دو کشور مسلمان ایران و افغانستان اهمیت و ضرورت ارتباط دوستانه میان خود را دریافتهاند و برادری میان دو ملت را زمینهای برای همکاریهای متعدد و بهبود شرایط اقتصادی هر دو کشور میدانند. این سفر در زمانی صورت گرفت که مواضع مشترک دو کشور در دفاع از مردم فلسطین دیده شده بود و همکاریهای اطلاعاتی-امنیتی در مبارزه با تیمهای جاسوسی دشمن نیز برخی از ثمرات خود را ظاهر کرده بود و البته برخی مسائل حل نشده مانند ماجرای تأمین آب سیستان نیز نیازمند گفتگو و تکمیل مباحث فنی باقی مانده بود. در این محیط و بستر ده مسأله، محور گفتگوهای تجار-اقتصادی طرفین قرار گرفت که برخی از آنها دارای اهمیت راهبردی جدی هستند. گفتگوهای جداگانه پیرامون مسأله آب، تشکیل کمیته های مشترک برای رسیدگی به مسائل مهاجرین و … نیز بخش دیگری از اهداف این سفر بوده است.
ده مسأله اقتصادی و تجاری به این شرح بود:
- افزایش صادرات و واردات افغانستان از طریق بندر چابهار
- تسهیل صادرات و واردات بین دو کشور
- تاکید طرفین بر ارتباط ایران با چین از طریق واخان و تعیین تیم های مشترک به منظور تسریع و پیگیری این کار
- اتصال ایران به ازبکستان از طریق افغانستان و توسعه پروژه های راه آهن در طول این مسیر، تا کریدور واخان
- توافق و تاکید بر دیدگاه دو طرف در مورد امتداد خط آهن تا قندهار
- مبارزه با مواد مخدر و قاچاق و تلاش مشترک برای یافتن معیشت جایگزین برای کشاورزان افغانستان
- ترخیص 24 ساعته از گمرک
- معافیت مالیات زمین از هر دو طرف
- برداشتن گام های نظری و عملی از طرفین برای ایجاد تراز تجاری
- اعمال تعرفه ترجیحی بر برخی از کالاهای صادراتی
اما نبایستی از کنار این محورها به سادگی عبور کرد. مسأله گشودن شدن راه در دالان واخان که سبب اتصال بهتر میان چین-افغانستان-ایران خواهد شد و وصل این راه به مسیر ازبکستان (در واقع آسیای مرکزی) مسألهای است که اهمیت بسیار زیادی از منظر ژئواکونومی و ژئوپلیتیک دارد. در سال 2009 میلادی آمریکاییها از چین تقاضای گشوده شدن راه میان چین و دالان واخان را کردند اما چین نپذیرفت اما در شرایط کنونی و نزدیکی ایجاد شده میان دولتهای این چندکشور، زمینهای برای گشوده شدن راه در گذرگاه واخجیر (انتهای دالان واخان در شمال شرق افغانستان و منتهی الیه شرقی ولایت بدخشان) شده است و عملیاتی شدن آن یک تحول اساسی خواهد بود.
تکمیل راه آهن خواف-هرات و اتصال به قندهار و سپس به سمت جنوب راه به آسیای جنوبی (شبه قاره هند) را نیز هموار خواهد کرد و از چنین شبکه در هم تنیده تجاری تمام ملتهای منطقه منتفع خواهند شد، خصوصا اگر اتصال ریلی ایران به عراق و کشورهای عربی نیز تکمیل شود اتصال میان این کشورها بسیار معنی دار خواهد شد و هم ایران و هم افغانستان نقش پل تجاری بسیار مهمی در جهان را ایفا خواهند کرد. برای اقتصاد افغانستان نیز دسترسی گسترده به بندر چابهار و دیگر بنادر ایران مانند بندرعباس اهمیت تقریبا حیاتی دارد.
در نهایت اینکه به نظر میرسد این سفر آغاز فصل جدیدی از همکاریهای اقتصادی و سیاسی میان دو کشور باشد.
– ارزیابی جنابعالی از آخرین وضعیت به رسمیت شناخته شدن طالبان در عرصه جهانی چیست؟
اکنون 16 کشور جهان با افغانستان روابط دیپلماتیک دارند و به نظر میرسد که جهان با واقعیات جدید افغانستان کنار آمده است. درست است که هنوز کشوری امارت اسلامی را به رسمیت کامل نشناخته است اما اولا نمیتوان تا ابد چنین وضعی را ادامه داد و آن را معلق نگه داشت، ثانیا روابط دوفاکتو به صورت جدی جریان دارد و ثالثا باید مراقب سودجویی غربیها از وضعیت عدم رسمیت بود و با سیاستهای درست مانع از نفوذ عناصر مخرب به شکل دهی نظم جدید در منطقه شد.
– به رسمیت شناخته شدن طالبان توسط ایران چه اهمیتی برای امارت اسلامی دارد و آیا تلاشهای در این راستا انجام شده است؟
قطعا اهمیت بسیار زیادی دارد و از زمان فرار امریکاییها از افغانستان تا به امروز تلاشهای زیادی در این راستا انجام شده است. احتمالا در تعامل میان ایران، چین، روسیه، ازبکستان، قطر و … تحولی در این حوزه رقم بخورد.
– اوضاع داخلی افغانستان را چطور ارزیابی میکنید و آیا طالبان توانسته سیاست درستی برای تعامل با تمام طیفها و اقوام اتخاذ کند؟
قطعا توهمات اولیه پیرامون طالبان و رفتار آنها امروز از بین رفته است و تا حدودی حضور اقوام و مذاهب مختلف در امارت اسلامی را شاهد هستیم، به عنوان نمونه اکنون سه معاون وزیر شیعه در کابل در حال فعالیت هستند اما به هرحال جامعه افغانستان نیازمند حضور پررنگ تر وجدی تر اقوام مختلف و برادری و وحدت بیشتر میان ایشان است. هرچه اقوام مختلف در افغانستان خود را بیشتر در آینه حاکمیت ببینند احساس وحدت و مشارکت بالاتر خواهد رفت البته نباید فراموش کرد که از سوی دیگر بام نیفتیم و گمان نکنیم که کشور را به شکل یک شرکت سهامی اداره کردن و ایجاد نوعی ملوک الطوائفی کار مثبتی است. تاریخ افغانستان نشان میدهد که این امر نیز بسیار ضرررسان است. باید ضمن توجه به اقوام مختلف شایسته سالاری و تعهد به اسلام و پاکدستی و تخصص در امور مد نظر قرار گرفته شود. به نظر میرسد که وزیر تجارت کنونی افغانستان، آقای نورالدین عزیزی که اهل پنج شیر است خود یکی از نمونههای خوب برای این موضوع باشد چرا که هم جهان می فهمد نگاه قومگرایانه در افغانستان حاکم نیست و هم حاکمیت می فهمد که چگونه تعهد و تخصص فارغ از قومیت می تواند کارآمد باشد و دستاوردهای بسیار خوبی برای افغانستان و منطقه ایجاد کند انشاءالله.