کارشناس مسائل حوزه مقاومت، گفت: اساساً حیات رژیم صهیونیستی وابسته به یک اصل به نام بازدارندگی است، وقتی بازدارندگی اسرائیل تضعیف و شکسته شود، زمان مرگ اسرائیل است.
رهبر معظم انقلاب در چهار دیدار اخیرشان ضمن تشریح مسائل فلسطین و تحولات رخ داده در آن طی هشتاد سال گذشته، بر این نکته صحه گذاشتند که مقاومت فلسطین در حال حاضر به نقطهای رسیده است که شکستی غیرقابل ترمیم را به رژیم اشغالگر قدس وارد نموده است.
ایشان در تازهترین دیدار خود در جمع ستاد کنگره بزرگداشت شهدای لرستان بار دیگر بر این تکته تاکید کردند که «…ضربهای که در این حادثه، در این حملهی رزمندگان فلسطینی به رژیم غاصب وارد شد، یک ضربهی تعیینکننده است؛ تاکنون چنین ضربهای به این رژیم وارد نشده و همینطور که ما اوّل هم عرض کردیم، قابل ترمیم نیست؛ هر چه میگذرد، بیشتر معلوم میشود که قابل ترمیم نیست. اینکه شما مشاهده میکنید که رئیسجمهور آمریکا، رؤسای کشورهای ظالم و شرور از قبیل انگلیس، فرانسه و آلمان، پیدرپی خودشان را میرسانند آنجا، برای چیست؟ چون میبینند دارد متلاشی میشود، میبینند دارد نابود میشود؛ این را میفهمند، لذا خودشان را میرسانند که از نابودی جلوگیری کنند. اگر خطر تلاشی و نابودی رژیم غاصب را تهدید نمیکرد، این اشرار عالم خودشان را محتاج نمیدیدند که مرتّب پشت سر هم بیایند آنجا اظهار همبستگی کنند؛ این نشاندهندهی آن است که ضربه، ضربهی بسیار محکم و تعیینکنندهای بوده. و خب رژیمِ ضربهخوردهی زخمخوردهی در واقع ازپاافتاده ــ که بزور دارند با تسلیحات و با بمبهای کذائی و مانند اینها سرِپا نگهش میدارند ــ چون زورش به رزمندگان نرسید و زورش به رزمندگان نخواهد رسید، انتقامش را از مردم بیدفاع و مظلوم میگیرد، بمب روی سر آنها میریزد، [در حالی که] رزمندگان در این مدّت همچنان آمادهی اقدام و حفظکنندهی روحیه و انگیزه و توان اقدام بودند و بعد هم انشاءالله خواهند بود. به نظر من هر کسی راجع به غزّه صحبت میکند، باید راجع به صبر مردم و اقتدار مردم و اقتدار رزمندگان حرف بزند، وَالّا به اینها ظلم شده؛ انصافاً این صبری که اینها کردند خیلی مهم است.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگویی تفصیلی با سعدالله زارعی کارشناس مسائل حوزه مقاومت و رئیس موسسه مطالعات اندیشهسازان نور، به تبیین بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره عملیات طوفان الاقصی و شرایط سخت رژیم صهیونیستی پس از این عملیات پرداخته است.
ترمیمناپذیری شکست رژیم اشغالگر قدس دارای چه ابعاد و مختصاتی است و چگونه میتوان آن را تحلیل کرد؟
شکست و پیروزی گاهی جنبه راهبردی و گاهی جنبه تاکتیکی دارد. شکست و پیروزی راهبردی به شکست و پیروزیای اطلاق میشود که مربوط به راهبرد اساسی طرفی است که درباره آن صحبت میکنیم؛ مثلاً اگر یک لشکر در میدان راهبردش شکست دشمن باشد، اقدامی است که متناسب با آن سلسلهای از تاکتیکها، روشها و برنامهها به اجرا درمیآید تا این راهبرد تأمین شود. در اینجا اگر چنانچه شکست دشمن محقق نشود، یک راهبرد اساسی و حیاتی ناکام مانده و کشور یا واحد موردهدف با یک وضعیت حیاتی مواجه میشود؛ یعنی اگر پیروزی به دست آورده باشد، تأثیر عمیق، درازمدت و راهبردی در سرنوشتمان دارد و اگر شکست خورده باشد، به همین نسبت تأثیر عمیق و درازمدت حیاتی بر سرنوشتمان دارد.
این در جایی است که صحبت از وضعیت راهبردی میکنیم؛ اما زمانی که لشکر، ارتش یا کشوری تاکتیکی دارد، مثلاً در جبههای که راهبرد شکست دشمن است باید تپهای را بگیرد و از آن عبور کند و به رودخانهای برسد و آن را بگیرد و از آن بگذرد تا به نقطهای که سقوط دشمن است برسد. یک تپه در این صحنه نقش تاکتیکی دارد که تأثیر حیاتی در راهبرد و سرنوشت واحدی ندارد که از آن صحبت میکنیم و ممکن است تپه تسخیر شود یا نشود یا امروز با این عملیات تسخیر نشود و با عملیات بعدی تسخیر شود؛ این در سرنوشت میدان برای واحدی که یک هدفگذاری را دارد، تعیینکننده نخواهد بود.
این تفاوت بین شکست و پیروزی راهبردی و تاکتیکی و تأثیر این مسئله است؛ لذا در جایی که صحبت از شکست و پیروزی راهبردی است، مقوله حیاتی مطرح است و واحد موردنظر با یک موقعیت حیاتی یا با یک بحران حیاتی مواجه شده است. همانجا که تاکتیک هست، موفقیت یا شکست محدود و قابلجبران است.
آمریکایی که پایگاههایش در عراق و سوریه مورد حمله قرار میگیرد و قادر نیست از نیروهایش دفاع کند و مانع تکرار حملات به این پایگاهها شود، چگونه میخواهد رژیمی را که در مقابل فریاد فلسطینیها به لرزه درآمده سرپا نگه دارد؟
در وضعیت فعلی که رهبر انقلاب آن را شکست غیرقابل ترمیم اطلاعاتی و عملیاتی رژیم صهیونیستی دانستند، صحبت از شکست یک راهبرد اساسی است که این راهبرد نقش مستقیم و مهمی در حیات رژیم صهیونیستی دارد. اساساً حیات رژیم صهیونیستی وابسته به یک اصل به نام بازدارندگی است و بنیانگذاران رژیم صهیونیستی امثال بنگوریون تصریح کردند که وقتی بازدارندگی اسرائیل تضعیف و شکسته شود، زمان مرگ اسرائیل است. نه فقط بنیانگذاران گفتند، بلکه متأخرین نیز همین را بیان کردند و در بررسیها و مطالعات آکادمیک غرب هم این مسئله تصریح شده که حیات رژیم صهیونیستی وابسته به حفظ اصل بازدارندگی است.
در این صحنه رژیم صهیونیستی به تعبیر رهبر انقلاب هم در بُعد اطلاعاتی و هم عملیاتی با یک شکست غیرقابل جبران مواجه شد. در بحث اطلاعاتی، رژیم صهیونیستی مدعی بود که برترین سیستم اطلاعاتی دنیا را دارند و بهخصوص درباره سرویس خارجیاش یعنی موساد همیشه اسرائیلیها مدعی بودند که حتی به ابرسرویسهایی مثل سیا و امآیسیکس اطلاعات میدهند و آموزش بسیاری از مأموران سیا و امآیسیکس را آنها انجام میدهند. مدعی بودند که سرویسهای اطلاعاتی بخش وسیعی از کشورهای عربی از طریق موساد تربیت شده، آموزش دیده، سازمانیافته و قد کشیدهاند و به نقطهای رسیدهاند. بر مبنای اصل بازدارندگی، مدعی بودند آنچنان سیستم اطلاعاتیای دارند که میتواند تمام حرکات دشمن در هر جای دنیا را قبل از اینکه اقدام دشمن به صحنه اجرا دربیاید شناسایی کند و از بین ببرد.
یکی از اضلاع اصل بازدارندگی حمله به دشمن است. دشمنی که قصد اقدامی دارد و با جلوگیری از عملیاتی شدن اقدام دشمن مانع حرکت او علیه خود میشوند. سالها سیستم اطلاعاتی اسرائیل با همین ادعا بسیاری را مرعوب کرده بود. البته اقدامات پیچیدهای علیه مخالفان در کشورهای گوناگون از سوی موساد انجام شده بود و سرویسهای دیگر اسرائیل هم مثل آمان و شاباک نیز در اینجا نقشهای خود را داشتند. سرویسهای دیگر اسرائیل هم در راستای تکمیل حلقه موساد عمل میکرد. در این صحنه، مقاومت فلسطین عملیاتی را به اجرا گذاشت که خود اسرائیلیها اعتراف کردند که در طول ۷۵ سال حیات ننگین این رژیم چنین ضربهای به آنها وارد نشده بوده و واقعاً همینطور است.
با اعداد و ارقام چگونه این ادعا را میتوان ثابت کرد؟
رژیم صهیونیستی در هیچ جنگی در یک عملیات حدود ۱۵۰۰ کشته، صدها اسیر و هزاران مجروح نداده بود. بیشترین تلفات اسرائیل مربوط به جنگ یوم کیپور یا جنگ ۱۹۷۳ است که در مواجهه با عملیات ارتش مصر در صحرای سینا اسرائیلیها حدود هزار کشته دادند. صحرای سینا متعلق به کشور مصر بود و مصریها بر آن اشراف داشتند و در آن جنگ بزرگ، ارتشی با دست باز از طریق سیستمهای مختلف خاکی و آبی وارد صحرای سینا شد.
در جریان عملیات طوفان الاقصی، تاکنون اسرائیلیها دستکم ۱۵۰۰ کشته، نزدیک به ۳۰۰۰ مجروح و صدها اسیر دادهاند و تمام اینها در چهار ساعت رخ داد. در روزهای بعد، یعنی از یکشنبه هفته قبل تا امروز که شنبه است، اسرائیلیها بهطور متوسط در هر روز ۵۰ کشته دادند؛ یعنی جریان حمله فلسطینیها به ارتش اسرائیل در منطقه اطراف غزه تمام نشده و بهطور متوسط روزانه ۵۰ تن از عناصر ارتش اسرائیل را به درک واصل کردند. حدود ۳۵۰ نفر طی این یک هفته از ارتش اسرائیل را کشتند و این کاملاً بیسابقه بوده است. بحث بر سر این است که یگانهای فلسطینی باید مدتها آموزش میدیدند، تمرین میکردند و کار شناسایی را در منطقهای که وارد شدند انجام میدادند.
یگانهای فلسطینی و سیستم اطلاعات عملیات فلسطینی در ۵۰ شهر و شهرک اطراف غزه عملیات اطلاعاتی انجام دادند. آنها اطلاعات مربوط به خصوصیات ۵۰ شهر و شهرک از نظر اینکه خیابان و کوچهشان کجاست و هر کدام چه وضعیتی دارند و موقعیت ساختمانهای دولتی و نظامی را طی ماههای قبل از عملیات با حضور فیزیکی به دست آورده بودند.
سؤال این است که ید بیضای اطلاعاتی اسرائیلیها کجا رفته که نتوانستند جستوجوی اطلاعاتی این شهرکها ازسوی حماس و مقدمات عملیات را شناسایی کنند که این یک شکست بزرگ اطلاعاتی است و حیثیت سیستم اطلاعاتی اسرائیل را کاملاً از بین برده که غیرقابل ترمیم است. دیگر کسی در داخل فلسطین و بین یهودیها باور نمیکند که اسرائیل آنچنان اشرافی دارد که میتواند هر اقدام علیه خودش را قبل از اینکه وارد صحنه شود شناسایی و خنثی کند. این موضوع در محیط بیرون از فلسطین در جریان جنگ ۳۳ روزه شکسته شد و اطلاعات اسرائیل درباره حزبالله و موقعیتهای استقراری، سلاحها و نیروهای حزبالله زیر سوال رفت. الان در داخل فلسطین در مواجهه با فلسطینیها زیر سوال رفته و یک شکست غیرقابل ترمیم است.
بُعد دوم، بُعد عملیاتی است. در اینجا با یک لشکر کامل اسرائیلی مواجه هستیم. معمولاً لشکرها در ارتشها بین هشت تا ده هزار نیرو دارند اما لشکرهای اسرائیلی ۱۵۰۰۰ نیرو دارند و لشکری که برای کنترل منطقه اطراف غزه و جلوگیری از نفوذ رزمندگان مقاومت آنجا مستقر شده بود هم ۱۵۰۰۰ نیروی رزمی داشته است. لشکرهای اسرائیلی یا لشکرهای مکانیزه یا زرهی هستند و لشکر پیاده نیستند. یعنی هر ۶ نفر از این ۱۵۰۰۰ نیروی رزمی مجهز به یک دستگاه تانک هستند و یک خودروی جنگی در اختیار هر ۶ نفر است. یعنی حجم عظیمی از تانکها، نفربرها و خودروهای نظامی در اینجا مطرحاند. پس ضربه به لشکری وارد شده که از نظر عدد ۱۵۰۰۰ نیرو و از نظر تجهیزات نظامی تجهیزات عظیمی داشته است.
صهیونیستها میگویند تعداد نیروهای حماس که در روز شنبه عملیات طوفان الاقصی را در این منطقه اجرا کردهاند، هزار نفر بوده است. البته ما این ادعای ارتش اسرائیل را تایید نمیکنیم و عدد نیروهای عملکننده کلمه رمزی است که حماس نمیخواهد فاش کند که چه حجم نیرو را وارد این صحنه عملیات کرده، ولی اسرائیل میگوید هزار نیرو است. سؤال این است که هزار نیروی فاقد تانک و تجهیزات که حداکثر موشکهای دوش پرتاب داشتند، چطور توانستند یک لشکر ۱۵۰۰۰ نفره مجهز به هزاران دستگاه تانک و نفربر زرهی را مغلوب کنند و این همه کشته و اسیر بگیرند و در این نقطه عملیاتی این ارتش مشغول جنگاند، جنگ هنوز تمام نشده و با نیروهای ارتش و نیروهای دیگری که به آنها پیوستند میجنگند.
این یک شکست راهبردی است و یک شکست تاکتیکی نیست؛ یعنی اینجا راهبرد بازدارندگی ارتش اسرائیل که بنا بوده این ارتش بدون آسیب اجازه تحرک به مخالفان خود را ندهد، مغلوب مخالفان خودش شده و این تئوری از بین رفته است. الان اگر چنانچه ارتش اسرائیل خطاب به یهودیهای غاصب داخل سرزمین فلسطین بیانیه بدهد و بگوید من قدرت دارم از شما و خانهها، مزارع و موقعیتهای شما در برابر دشمنانتان دفاع کنم و اجازه تحرک به دشمنان ندهم، یهودیها به این ادعای ارتش میخندند. چون اسرائیل میگوید اینها هزار نفر بودند، آن هم در فلسطینی که الان جمعیت عرب آن بر جمعیت یهودیاش میچربد. براساس آمار خود رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۲ تعداد عربهای فلسطینی داخل لوزی یعنی داخل مساحت ۲۸۰۰۰ کیلومترمربعی ۴۰هزار نفر بیشتر از تعداد یهودیهاست. براساس آمار خود صهیونیستها، تعداد فلسطینیها هفتمیلیون و ۲۰۰هزار نفر هستند و جمعیت یهودی فلسطین کمتر از این عدد یعنی هفتمیلیون و ۱۶۰ هزار نفر است. وقتی اسرائیل میگوید هزار فلسطینی آمدند و این مصیبت را بر سر ارتش و سیستم اطلاعاتی اسرائیل آوردند، چطور میتواند این هفت میلیون جمعیت را مهار کند؛ جمعیتی که یک روحیه مضاعف عملیاتی پیدا کرده است؟
در هیچ جای جهان اسلام وضعیت غزه را نداریم. وقتی منطقه بسته، فقیر و تحت فشار غزه در این صحنه بر صهیونیسم غلبه میکند و میتواند یک ضربه اساسی بزند، دیگر جهان اسلام چه قدرتی خواهد داشت.
از این جهت در اینجا دو اتفاق افتاده؛ یکی شکست راهبردی غیرقابل جبران اطلاعاتی و شکست راهبردی غیرقابل ترمیم عملیاتی به تعبیر رهبر انقلاب برای این رژیم رقم خورده است. مهم این دو مورد است؛ اگرچه در زمینه مخابرات هم شکست مخابراتی بزرگی خوردند. مقاومت فلسطین توانسته قبل از شلیک موشکهایش سیستمهای پدافندی گنبد آهنین و پیکان را از کار بیندازد. توانستند ارتباطات بین خود را از نفوذ اسرائیل محفوظ نگهدارند؛ چون در این صحنه باید مکالمات گستردهای بین بدنه عملکننده و اتاق فرماندهی ایجاد شود و حفظ این مکالمات خودش یک پیروزی بزرگ برای فلسطینیها است.
همینطور فاجعه قدرت تحلیلی اسرائیلیها که در اینجا با شکست راهبردی مواجه شده است. اسرائیلیها همیشه مدعی بودند که قویترین و کارآمدترین اندیشکدهها را دارند و میتوانند با تحلیل دقیق و عمیق هم وضعیت جاری را تحلیل و تحقیق کنند، هم افق را دقیقا نشان داده و راههای حرکت به سمت افق مطلوب را نشان دهند. این چه دستگاههای تحلیلگری هستند که نتوانستند این نکته را پیشبینی کنند که حماس در طول سالهای گذشته توانسته به چنان قدرتی دست پیدا کند که از یک نیروی دفاعی به یک نیروی تهاجمی تبدیل شود؟ این هم یک شکست است و شکست در نقطه توانمندی تحلیلی سیستم اسرائیل است.
رهبر انقلاب در تحلیلشان عملکرد وحشیانه اسرائیل در سالهای گذشته را عامل وضعیت فعلی و شروع طوفان الاقصی میدانند. تبیین شما از این ماجرا چیست؟
بغض انباشته یک روز میترکد و کینههای انباشتهشده روزی سر باز میکنند. صهیونیستها سرزمینی را اشغال کردند و بهجای مدارا با صاحبان اصلی این سرزمین بدترین شیوههای برخورد را در مواجهه با آنها اعمال کردند. آنها اساساً با کشتار و نادیده گرفتن حقوق اولیه فلسطینیها کارشان را شروع کردند.
بمباران غزه از بین بردن حق اولیه شهروندان است که این حق اولیه حق حیات و زنده ماندن است. اسرائیل همین حق را برای فلسطینیها قائل نیست و نتانیاهو با صراحت میگوید بچهای که در قنداق است را میکشیم چرا که سرباز آینده فلسطینی است، لذا به یک کودک چندماهه لقب تروریست میدهند. این برخورد با مردم باعث انباشت کینه میشود و کسانی که کینه را انباشته در سینه نگه میدارند هر روزی که دستشان به امکانی برسد، آن را علیه اسرائیل به کار میگیرند. طبعاً اگر در کوچه پسکوچهای یک صهیونیست را ببینند اگر چاقو دستشان باشد با چاقو حمله میکنند، اگر تفنگ همراه داشته باشند با تفنگ حمله میکنند، اگر چوب به دستشان برسد با چوب حمله میکنند و اگر نه با سنگ حمله میکنند و بالاخره کینه در جایی دامنگیر آنها میشود. کار صهیونیستها یک شیوه احمقانه است؛ یعنی اگر عاقل بودند بایستی کاری میکردند که با رعایت حدودی از حقوق فلسطینیها مانع انباشت این کینه میشدند. الان کل فلسطین را با اقداماتشان یکپارچه کردند و در کنار مقاومت قرار دادند و جهان اسلام را در کنار مقاومت فلسطین قرار دادند و این احمقانهترین کاری بوده که میتوانستند طی این ۷۵ سال انجام دهند.
سیاست مظلومنمایی رژیم صهیونیستی که امروز به آن تمسک جسته است ظاهراً سابقه تاریخی هم دارد؟ در این مورد توضیح دهید.
اساساً یهودیها با ادعای مظلومیت کارشان را شروع کردند. مدتی در دنیا ندبهخوانی میکردند که ما یهودیها سرزمینی نداریم و ملت پراکنده و آواره هستیم و به ما ظلم میشود و در طول قرن هفدهم به بعد، همیشه این ندبهخوانی از سوی اسرائیلیها مطرح بوده است.
بعداً که جنگ جهانی پیش آمد و تعدادی یهودی در آلمان دچار مشکلاتی شدند، ادعا کردند که آلمانها علیهشان اتاقهای گاز راه انداختند و هزاران نفر از آنها را در کورههای آدمسوزی سوزاندند و از بین بردند و با توجه به این مسئله باید سرپناهی داشته باشند. با همین ادعای دروغ به کمک انگلیسیها به فلسطین چنگ انداختند و این سرزمین را به چنگ آوردند. ورودشان به فلسطین از سال ۱۹۰۵ شروع شد، اما به محض اینکه جای پایی در فلسطین پیدا کردند و حتی قبل از اینکه حکومت تشکیل دهند، از زمانی که جمعیت قابلتوجهی آمدند یعنی ۱۹۲۳ به بعد، جنایاتشان هم شروع شد. یعنی جوخههای اعدام که بعدها به سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل تبدیل شدند، شروع به اعمال فشار به فلسطینیها کردند، مثل قتل فلسطینیها و کشاورزان، آتش زدن مزارع و خانهها و فجایعی که به بار آوردند تا رژیم تأسیس شد. بعد از تأسیس هم دوباره این جنایات را با دست بازتر ادامه دادند.
در حالی که سازمان ملل تنها حدود ۴۷ درصد از خاک فلسطین را برای آنها به رسمیت شناخته بود، اینها حتی با کشتن عناصر سازمان ملل بر کل جغرافیای فلسطین تسلط پیدا کردند و به شیوههایی مثل آتش زدن مسجد الاقصی، فاجعه دیر یاسین، فاجعه انسانی که بعدها در قانا انجام دادند و در اردوگاههای فلسطینی و حتی اردوگاههای تحت امر سازمان ملل مثل اونروا که برای مثال در جنگ سال ۲۰۱۴ به سه مدرسه تحت اداره سازمان ملل حمله کردند و بچههای فلسطینی زیر نظر سازمان ملل را به قتل رساندند، این شیوه را ادامه دادند. هر چیزی که به اسرائیلیها بیاید مظلومیت نمیخورد. همانطور که رهبر انقلاب فرمودند که این دیو خشن میشود با عباراتی مثل ظالم و امثال اینها مورد خطاب قرار داد و نمیشود او را مظلوم دید با توجه به عملکردش؛ بالاخره هر چیزی به این رژیم میآید غیر از اینکه بگویند این رژیم مظلوم است و کسی هم مظلومیت این رژیم را قبول ندارد و به نظرم یکی از خندهدارترین حرفها در دنیا این است که کسی بگوید اسرائیل مظلوم است.
افزایش حجم و شدت جنایتها در این روزها چه تبعاتی برای رژیم اشغالگر قدس خواهد داشت؟
از یک طرف فلسطینیها را عصبانی میکند و به صحنه میآورد و همانطور که گفتم جمعیت عرب فلسطینی ۴۰ هزار نفر بیشتر از جمعیت یهودی براساس آمار ۲۰۲۲ رژیم صهیونیستی است. هفت میلیون فرد فلسطینی در این لوزی هستند و حدود ۶ میلیون نفر هم بیرون از این لوزی هستند که جمع آن بیش از ۱۳ میلیون نفر است که اینها دست بسته نیستند و در این صحنه پیروزی را دیدند و مزه پیروزی را چشیدند و از امروز به بعد به دنبال فرصت میگردند تا بلاهایی از این نوع را دوباره بر سر اسرائیل دربیاورند. کاری که اسرائیل میکند گویا دارد بمب را بر سر یهودیها میریزد؛ چون همه اینها به حساب یهودیها و دولت یهودی اسرائیل فاکتور میشود و روزی باید جواب دهند؛ کما اینکه در روز شنبه گذشته، بخشی را جواب دادند.
صهیونیستها در روز ۱۵مهر که فروریختند کمبود سلاح نداشتند. پس سلاح نمیتواند خلأ ایجادشده در میان نظامیان اسرائیلی را پر کند.
مسئله دیگر این است که آنها با اقداماتشان جهان اسلام را مقتدر کردند. قبل از این جهان اسلام یک وضعیت دو دسته داشت و عدهای به دنبال عادیسازی راه افتاده بودند. خود غربیها گفتند این ماجرا سالها همزیستی و گفتوگویی بین عربها و اسرائیلیها را به تعویق انداخت و الان کسی جرأت نمیکند در جهان اسلام و در حوزه عربی صحبت از روابط با اسرائیل بکند.
مسئله سوم این است که حقانیت مقاومت را اسرائیلیها با دست خودشان تثبیت کردند. یعنی الان در جهان اسلام همه حتی کسانی که درباره بعضی از اضلاع مقاومت ابهاماتی داشتند؛ مثلاً در خصوص ورود حزبالله به سوریه سؤال داشتند، الان در این صحنه همه حق میدهند به اینکه جریان مقاومت حق دارد که با سلاح با دشمن صحبت کند و این مقاومت عربی اسلامی در ذهن تمام مسلمانان در منطقه ثبت شد.
اثر دیگر این جنایات این است که هرکس از اسرائیل حمایت میکند و در جهان اسلام منافع و نیروهایی دارد در معرض آسیب قرار میگیرد. یعنی انگلیسیها، آمریکاییها، آلمانیها و فرانسویها نیروی سیاسی و نظامی و عناصر اقتصادی دارند که امنیت میخواهند. با این روندی که اسرائیلیها دنبال میکنند امنیت اینها هم در معرض آسیب است؛ کمااینکه گروههای مقاومت عراقی اعلام کردند اگر چنانچه جنایات متوقف نشود، آنها موقعیتهای آمریکا در عراق را مورد حمله قرار میدهند و این علامتی است از اینکه توسعه این بحران میتواند کشورها را از حمایت اسرائیل، پشیمان سازد و این مسئلهای است که اسرائیل باید برای آن حسابی باز کند.
حضور آمریکا و سیاستگذاریهایش در میدان و کارهایی که در حال انجام آنها هستند را چگونه ارزیابی میکنید؟ دلایل حضورشان در میدان چیست؟
اولا این حضور بسیار علنی است و اعلام شد یک هواپیمای جدید حامل سلاحهای خاص مثل بمبهای سنگرشکن و خوشهای تحویل رژیم صهیونیستی شده و این آشکار است؛ کمااینکه اظهارات مقامات ارشد آمریکا مبنی بر اینکه ما با تمام وجود از اسرائیل حفاظت میکنیم هم بر همین نکته تاکید دارد. ولی اینکه چرا این کار صورت میگیرد به دلیل ضعف ارتش اسرائیل است؛ یعنی ارتشی که در روز ۱۵مهرماه در مقابل مقاومت فلسطینی زانو زد و ضعف خود را به نمایش گذاشت.
آمریکاییها میخواهند با یکسری اقدامات به آنها دلگرمی بدهند و بگویند از پشتیبانی کشور بزرگی مثل آمریکا برخوردارند، اما درعینحال این مانورها آثار لازم را به همراه ندارد، به دلیل اینکه اولاً آمریکاییها آنچه میدهند سلاح است. صهیونیستها در روز ۱۵مهر که فروریختند کمبود سلاح نداشتند و بعد از عملیات فلسطینیها دیدیم که حجم وسیعی از اقدامات نظامی اسرائیل علیه مردم بیدفاع غزه به نمایش گذاشته شد؛ پس سلاح نمیتواند خلأ ایجادشده در میان نظامیان اسرائیلی را پر کند. نکته دوم، کسی که دارد دلداری میدهد مقاومت کنید، کسی است که دو سال پیش از افغانستان فرار کرد و در سالهای گذشته ناگزیر شد کل نیروهای نظامیاش را از عراق بیرون ببرد که البته بعدا درصدی را برگردانده است؛ ولی آمریکایی که آمده بود در عراق بماند و نزدیک به دویستهزار نیروی نظامی را گسیل کرده بود، ناگزیر شد نیروهایش را ببرد؛ یا آمریکایی که پایگاههایش در عراق و سوریه مورد حمله قرار میگیرد و قادر نیست که از نیروهایش دفاع کند و مانع تکرار حملات به این پایگاهها شود چگونه میخواهد رژیمی را که در مقابل فریاد فلسطینیها به لرزه درآمده تقویت کند و به آنها روحیه بدهد و سرپا نگه دارد؟! لذا کار آمریکاییها در عمل نتیجهای را که ادعا میشود دربرندارد.
رهبر انقلاب هم این حضور آمریکا و کمکهای سران کشورهای اروپایی را به دلیل نگرانی آنها از نابودی رژیم صهیونیستی میدانند و میگویند اگر خطر تلاشی و نابودی رژیم غاصب را تهدید نمیکرد، این اشرار عالم خودشان را محتاج نمیدیدند که مرتّب پشت سر هم بیایند آنجا اظهار همبستگی کنند؛ این نشاندهنده آن است که ضربه، ضربه بسیار محکم و تعیینکنندهای بوده است. دلیل و تحلیل حرکت این چهار کشور چیست؟
اگر به قبل از این حوادث نگاهی بیندازیم میبینیم که هم رئیسجمهور آمریکا با نتانیاهو اختلافات اساسی داشت، هم مقامات اروپایی، تا جایی که نتانیاهو نتوانست در ماههای اخیر با بایدن ملاقات کند. این وضعیت نتیجه تعارضی بود که در بعضی از سیاستهای دولت نتانیاهو وجود داشت. بخشی از این تعارضات به قانون اخیری که در مجلس آنها به تصویب رسید برمیگردد. در واقع شتاب سران برای سفر به تلآویو بعد از این حوادث نشاندهنده عمق نگرانی آنهاست. درحالیکه اگر نگران نبودند وزیرخارجه به آنجا میرفت یا گفتوگوهای تلفنی صورت میگرفت. وقتی که بایدن، سوناک، مکرون و صدراعظم آلمان بلافاصله به تلآویو سفر کردند نشانگر آن بود که نسبت به روند بهشدت نگران هستند و موضوع فراتر از بحث دولت در اسرائیل بود، بلکه خود سیستم رژیم اسرائیل در معرض خطر جدی قرار داشت. کمااینکه کمکهای نظامی که این سران در همان روزهای اول ماجرا کردند به این دلیل بود که میخواستند با کمکهای نظامی این پیام را به اسرائیلیها برسانند که تنها نیستند و مورد حمایت قرار میگیرند و به آنها روحیه بدهند.
از طرف دیگر، به دشمنان رژیمصهیونیستی که در درجه اول فلسطینیها هستند یادآوری کنند که اجازه نخواهد داد آسیبی به رژیم اشغالگر برسد. همه این موارد حاکی از نگرانی شدید آنهاست و ناتوانی رژیم اسرائیل. کمااینکه در عمل آمریکاییها عملیات علیه فلسطینیها را در کنترل گرفته و خودشان مستقیما اداره نظامی را برعهده گرفتند که این نیز از فروپاشی ساختار سیاسی نظامی اسرائیل با ضربهای که به آن وارد شد، حکایت میکند.
ایشان در سخنرانی اخیرشان خطاب به برخی دولت های کشورهای اسلامی مطالبه کردند که قافیه را نبازند و تحت تأثیر عملیات و جنگ روانی و رسانه ای دشمن قرار نگیرند. مقصود ایشان چه رفتارهایی و از کدام کشورهاست و دلیل این اشتباه آنان چیست؟
بعضی از کشورهای عربی مثل امارات در اظهارنظرهایی که کردند به سیاق آمریکاییها مقاومت فلسطین را با واژه تروریسم مورد خطاب قرار دادند و در واقع آن شیوه را به شکلی به عربی ترجمه کردند. در حالی که عربها ملتهای زخمخوردهای هستند هم از آمریکا و هم از رژیم صهیونیستی. اینکه برخی دولتهای عربی علیرغم این حقیقت تاریخی ادبیات آمریکاییها را درباره مقاومت به کار میبرند نوعی مرعوبیت و سرسپردگی آنها نسبت به آمریکاییها نشان میدهد. در حالیکه همه میدانند آمریکا آمریکای قدیم نبوده و از آن قدرت گذشته در آمریکا خبری نیست. آمریکاییها در حال حاضر برای جمع و جور کردن مسائل داخلی خودشان با مشکل مواجهاند، کمااینکه در مواجهه با ملتهای منطقه و برای بقای در منطقه دچار بحران و مشکل هستند. بنابراین چگونه آمریکای گرفتار میتواند کمکی به دولتهایی مثل دولت امارات بکند؟! به این جهت حضرت آقا نهیبی زدند به این دولتها و آنها را سرزنش کردند تا حد زیادی هم این تذکر موثر واقع شد. کمااینکه ادبیات کشورهای عربی تقریبا بهطور یکپارچه در جهت حمایت از فلسطینیها فعال شده است.
رهبر انقلاب در دیدار نخبگان جوان، از شهرکهای صهیونیستی در فلسطین اشغالی و مسلحبودن آنها گفتند. ماهیت و ساکنان این شهرکها چقدر با تصویری که رسانههای غربی از آن ساختهاند، مطابقت دارد؟
ساختار ارتش رژیم صهیونیستی به این صورت است که یک کادر رسمی دارد و ارتشیهایی که در یک دوره طولانی مثل بقیه ارتشهای دنیا افراد در آن حوزه هستند، رسما ارتشیاند و وظیفه نظامی در رژیم اسرائیل را برعهده دارند. رژیم صهیونیستی غیر از اینها یک نیروی ذخیره یا احتیاط دارد که شهروندان غیرنظامی به معنای غیرعرفی هستند؛ اما درعینحال حجمی بزرگتر از حجم نیروهای رسمی نظامی را تشکیل میدهند که اینها دیگر افراد جامعه رژیم غاصب بوده و هر نفر از آنها در جامعه اسرائیل در یک دوره زمانی مثلاً تا ۶۰سالگی در زمانهای لازم فراخوانده میشوند و در کادر ارتش قرار میگیرند و کارهایی انجام میدهند.
در این میان، شهرکنشینان یک درجه از این شهروندانی که در غالب نیروی احتیاط کار میکنند بالاترند؛ به این معنا که صهیونیستیترین و وفادارترین عناصر به صهیونیسم در این شهرکها قرار داده میشوند که دو کارکرد دارند؛ یک کارکرد آنها این است که بتوانند مناطق فلسطینی را که خارج از سرزمینهای سال ۱۹۴۸ محسوب میشوند آرامآرام به تصرف دربیاورند و آنها برای اسرائیلیزه کردن بقیه فلسطین مأموریتهایی برعهده دارند. دومین کارکرد آنها این است که فلسطینیها را در شرایط فشار قرار دهند و باعث تضعیف فلسطینیها و حتی فرارشان از مناطقشان شود و برای یک نوع پاکسازی قومی در این شهرکها مستقر شدند؛ بنابراین کاملا واضح است عناصری که در شهرکها قرار میگیرند عضو رسمیتر ارتش نسبت به دسته دوم بوده و طبیعتاً مسلح هم هستند و رژیم صهیونیستی آنها را مسلح میکند. ضمن اینکه کل افراد اسرائیلی مسلحاند. اینکه وزیر امنیت داخلی گفت ما شهرکنشینها را مسلح میکنیم مانوری بود برای اینکه یک رعب ایجاد کند وگرنه این افراد از قبل مسلح بودند و اگر اسلحه نداشتند جرأت نمیکردند در مناطق فلسطینی حضور پیدا کنند
با توجه به این جمله رهبر انقلاب که انشاءالله این حماسه گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود، به نظر شما طوفان الاقصی در آینده مسئله فلسطین چه اثری خواهد داشت؟
الان تمام فلسطینیها سر خط شدند که به کنار مقاومت بیایند، اسلحه پیدا کنند، پای کار بیایند و بهطور اساسی به سمت محو اسرائیل حرکت کنند و این تأثیر عملیات است. به همین دلیل دیروز صهیونیستها اعلام کردند که کرانه باختری را منطقه نظامی اعلام میکنیم و عملا منطقه نظامی اعلام کردند که بهخاطر ترسشان است.
اساساً حیات رژیم صهیونیستی وابسته به یک اصل به نام بازدارندگی است و بنیانگذاران رژیم صهیونیستی امثال بنگوریون تصریح کردند که وقتی بازدارندگی تضعیف و شکسته شود، زمان مرگ اسرائیل است؛ نه فقط بنیانگذاران گفتند، بلکه متأخرین نیز همین را بیان کردند و در بررسیها و مطالعات آکادمیک غرب هم این مسئله تصریح شده است.
منطقه نظامی علیه شهروندان مدنی که معنا ندارد و منطقه نظامی در جایی است که اسرائیل تصور میکند که دچار بحران امنیتی است و هر لحظه ممکن است طرف فلسطینی با هر وسیلهای به یک یگان اسرائیلی در کرانه باختری حمله کند؛ یا کاری که اسرائیلیها در شمال الجلیل انجام میدهند، مانوری که در مرزهای لبنان انجام میدهند و تخلیه وسیعی از عناصر صهیونیستی که در مرزهای شمالی انجام دادند و بیش از دویست هزار نیرو را تخلیه کردند؛ یعنی دویست هزار خانه را تخلیه کردند که نشاندهنده این است که اسرائیل دارد به سمت یک وضعیت شکننده در همه بخشهای فلسطین میرود و دیگر منحصر به سرزمینهای ۱۹۶۷ نیست و این حکایت در سرزمینهای ۱۹۴۸ هم جاری است.
رهبر انقلاب فرمودند امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسئلهای است که در فلسطین در حال روی دادن است. تحلیل شما درباره این جمله چیست؟
در اینجا قطعه کوچکی از جهان اسلام به نام غزه در بدترین شرایط قرار دارد که هر نقطهای از جهان اسلام را تصور کنید وضعیتش بهتر از وضعیت غزه است. در هیچ جای جهان اسلام وضعیت غزه را نداریم. دوونیم میلیون نفر جمعیت در جغرافیای ۱۶۵ کیلومترمربعی بین دریا و خشکی محاصرهاند و یک منطقه قفل شده است؛ منطقهای که از نظر مواهب طبیعی هم مشکل دارد و از نظر کشاورزی سرزمین باروری نیست و وضعیت بارندگیاش تعریفی ندارد. نوار غزه مشکلات مختلفی دارد و آن طرفش یک رژیم جنایتکار است که میگوید برترین ارتشهای دنیا، برترین سیستمهای اطلاعاتی دنیا و بهترین پشتیبانیها را دارد و قدرتی مثل آمریکا و کل اروپا از او پشتیبانی میکنند که در آنجا همه چیز هست و در غزه هیچ چیزی نیست. وقتی این منطقه بسته، فقیر و گرفتار غزه در این صحنه بر صهیونیسم غلبه میکند و میتواند یک ضربه اساسی بزند، دیگر جهان اسلام چه قدرتی دارد؟! اینکه این قبله محصور چنین قابلیتی از خود نشان میدهد مشت نمونه خروار جهان اسلام است و طبعا این فکر را در پی دارد که قدرت ایران، عراق، پاکستان و بقیه چقدر است. وقتی اجزای قدرت جهان اسلام به هم نزدیک شوند میتوانند تأثیر اول را در تحولات عظیم جهانی داشته باشند.