پژوهشگر مسائل اجتماعی طی یادداشتی با عنوان «علل تغییرات زیست جنسی در سالهای اخیر» اظهار داشت: در سالهای اخیر شاهد تغییراتی سریع در زیست جنسی هستیم تا جایی که وجه بارز آن در پوشش، غیرت، آمار طلاق و ازدواج و نرخ زادآوری و…. مشهود است.
این تغییرات بسیاری از عرصههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را تحت تأثیر خود قرار داده است و زندگی ما را در جهان جدید تغییر داده است و از آنجا که خود ما، در آن زیستهایم و جزئی از آن هستیم. لذا فهم عمیق این تغییرات و عللش، میتواند چه بسا مشکل تر هم باشد و به تبع آن عدم فهم عمیق، نحوه برنامه ریزی و ارائه راه حل را با مشکل رو به رو میسازد. اما به هر حال چارهای نیست جز تلاش مجدانه برای رفتن به لایههای عمیقتری از علل، برای پیدا کردن راه حلهایی بهتر.
باید متوجه این موضوع باشیم که زندگی فردی و اجتماع را غرایز و فطریات میسازند و در واقع تلاش آحاد جامعه برای تأمین همین غرایز و فطریات است که موتور محرکه زندگی فردی و اجتماعی است و در این بین غریزه جنسی بسیار شاخص است. زیرا هم جزئی از هویت فرد است و وجود و ذات او را شکل میدهد.(در حالی که دیگر غرایز مادی به این شدت هویت ساز نیستند) و هم چون این غریزه برخلاف خوردن و آشامیدن و … که با مادهای دیگر تأمین میگردد، در تعامل دو انسان اطفا میشود و نهاد ساز است.(مثلاً نهاد خانواده) فلذا نقشش در ساخت فرهنگ و تمدن بسیار پر رنگ است.
پس نمیتوان نسبت به این انرژی قدرتمند شکل دهنده به فرد و اجتماع و تغییراتش بی تفاوت بود بلکه باید آن را شناخت و سازمانش داد و از این انرژی بهترین بهره را برد تا جای آسیب و مشکل باعث شادکامی، لذت و رشد فردی و اجتماعی گردد.
حال ریشههای این تغییرات شگرف چیست؟ و چرا انسان بعد از هزاران سال در دهههای اخیر، وجوهی از تمدن و فرهنگش را این گونه رقم زده است؟ این سوال را هم میتوان نسبت به جامعه جهانی در تصویری کلی پرسید و هم نسبت به ایران خودمان. در ادامه سعی میکنیم علل تغییرات را در هر دو ساحت (جهانی و جامعه ایران بررسی کنیم.)
علل تغییرات
ما در ریشه شناسی این تغییرات در نظام جنسی، ۴ روند اصلی را شناسایی کردهایم که به نظر نقشی اساسیتر در ایجاد این تغییرات داشتهاند. قسمتی از آنها مربوط به تغییرات جهانی است و البته ایران هم جزئی از آن و قسمتی هم مربوط به ایران میشود.
روند جهانی تغییر در نظام جنسی و جنسیتی که با رابطه خاص میان سه موضوع (سرمایه، سکسوالیته و رسانه) ایجاد میشود و با مردانه شدن تمدن و نظامات مبادله ناخودآگاه (وجه مردانه / وجه زنانه) به پیش میرود و تغییراتی را در کل جهان ایجاد کرده و خواهد کرد.
مختصر اینکه، با نگاهی به وضعیت کنونی جهان میتوان متوجه شد که تغییرات در نظام جنسی فقط مربوط به ایران نیست و در کشورهای دیگر چه بسا این تغییرات هم در سالهای پیش تر و هم با قدرت بیشتری اتفاق افتاده است، تا جایی که خود غربیها از واژههایی مانند انقلاب جنسی در توصیف این تغییرات استفاده میکنند. برای نمونه در آمریکا از دو دوره به عنوان انقلاب جنسی یاد میشود که یکی مربوط به حدود سالهای ۱۹۱۰ -۱۹۲۰ و دیگری مربوط به ۱۹۵۰ الی ۱۹۷۰ میلادی در آمریکا است. همچنین میتوان دید در تمدنهای دیگر مانند هند و چین و ژاپن و … نیز این تغییرات در حال رخ دادن است. علت این تغییرات جهانی را در کجا میتوان پیگیری کرد.
در جهان فعلی، شاهد یک هژمونی قدرتمند علمی، فرهنگی، سیاسی، هنری، نظامی، اقتصادی و … از سوی فرهنگ غربی و لیبرال سرمایه داری هستیم، که تقریباً بدون هیچ رقیب قدرتمندی دارد بر جهان حکمرانی میکند. و غرب و شرق را در مراتب گوناگون و به شکلهای مختلف، مقهور خویش ساخته است. در این تفکر لیبرال سرمایه داری (حتی در نظامات اقتصادی_ سیاسی سوسیالیستی) آنچه که نقش محوری در جامعه یافته است، سرمایه و اقتصاد است و در واقع در این نظام رشد و توسعه و یا عقب ماندگی جوامع مختلف با معیار اصلی رشد و توسعه اقتصادی سنجیده میشود و نظام اقتصادی مرکز این تمدن است و بقیه نظامات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و… باید خود را با این نظام هماهنگ سازند وگرنه حذف میشوند.
لذا ما در این شکل از تمدن لیبرال سرمایه داری شاهد تغییراتی در نظامات فرهنگی، سیاسی، دینی، اجتماعی، علمی و.. هستیم، به نفع نظام اقتصادی و در واقع نقطه کانونی تلاش دولتمردان و سیاست مداران و سیاست نویسان همه افزایش و دوام این رشد و توسعه اقتصادی است.
طرح واره محوریت نظام اقتصادی نسبت به سایر نظامات در جامعه لیبرال سرمایه داری
حال این نظام اقتصادی با غریزه جنسی رابطههای تنگاتنگی دارد که با هیچ غریزه مادی دیگری روابط بدین شکل نیست. برای نمونه، نیاز و لذت جنسی تنها نیاز مادی بشر است که تا این میزان قابلیت انتقال از طریق تخیل را دارد. و یا اینکه در نیاز جنسی برخلاف دیگر نیازهای مادی بشر، عین ماده مصرف نمیشود و با تعامل دو انسان تأمین میگردد و بسیار کم هزینه هست و یا اینکه این غریزه میتواند چاشنی و یا محرکی قدرتمند باشد، برای فروش کالاهای بیشتر و غریزه جنسی بسیار به رفتار ناخودآگاه است نزدیک است و البته روابط دیگری بین سکسوالیته با سرمایه / قدرت. (در مقالهای مفصل تر به حدود ده رابطه ویژه بین غریزه جنسی و سرمایه / قدرت پرداختهایم.)
در واقع در نظامی که سرمایه محور میشود امر جنسی نیز مرکزیت مییابد. زیرا به شدت میتواند درآمد زا و ثروت آفرین گردد و هم میتواند زمینهای جذاب باشد برای مصرف ثروت انباشته شده.(آمارهای متعددی موید این واقعیات هستند)
اما مخاطب هوشمند ممکن است بپرسد که ثروت که در تمدنهای مختلفی محور بوده و یا در همین تمدن غربی از سالها پیش از انقلاب جنسی اقتصاد مهم گردیده بود، چرا انقلاب جنسی در سده اخیر رقم خورده و در سالهای پیش شدت یافته است؟
جواب این پرسش ضلع دیگر این مثلث را مشخص میکند و آن رسانه است. گسترش رسانه در سده اخیر در قالب سینما و تلویزیون و اینترنت و…. امکان ضبط و پخش تصاویر و محتواهای مختلف را ایجاد کرد و به صورت یک کاتالیزور، این امکان را به سرمایه داری داد تا سکس را دستمایه ایجاد ثروت بیشتر خود قرار دهد و تغییرات کلانی را در نظامات اجتماعی ایجاد نماید. (به خاطر داشته باشید که تمتع جنسی از طریق تخیل ممکن بود و در آن عین ماده مصرف نمیشد و….(در حالی که در دیگر غرایز مادی اینگونه نیست.)
لذا از نظر تاریخی نیز میبینیم انقلاب جنسی اول، همزمان است با شکل گیری هالیوود در اوایل قرن بیستم و یا انقلاب جنسی دوم با تلویزیون کابلی، نشریات مستهجن و سینما بعد از جنگ جهانی دوم، و البته انقلاب جنسی سوم، که از هر دو انقلاب جنسی پیشین قویتر است و دامنه تغییرات آن بسیار بیشتر، که همزمان است با رسانهای بسیار نیرومند به نام اینترنت که از ۱۹۹۰ جهانی شده و هر روزه هم با امکانات تکنولوژیک جدیدتر، قدرتمندتر میگردد. لذا کشورهایی مانند کشور ما که تا حدودی در برابر موجهای اول و دوم تحمل نموده و تغییرات کمتری را شاهد بودند، قدرت مقاومتشان در برابر موج سوم مانند موجهای دیگر نتوانست ایستادگی کند و تن به تغییراتی دادند.
این توضیحات سطحی از علل تغییرات در زیست جنسی را در روند جهانی توضیح میدهد اما میتوان حتی عمیقتر شد و علل ریشهای تری را نیز یافت. در این مقال فرصت ارائه مفصل نیست، مختصر آنکه فرهنگ و تمدن که برآمده از غرایز و فطریات است دو وجه مردانه و زنانه دارد. (متأثر است از خواستها و نیازهای مردانه و زنانه). این دو وجه در نظامات مبادلهای در ناخودآگاه و در تعاملی با هم جهان بیرونی را میسازند. جایگاه این دو وجه مردانه و زنانه در تمدنها و فرهنگهای گوناگون متفاوت است لذا کنش آنها با یکدیگر فرق کرده و در نهایت تصاویر تمدنی و فرهنگی ایجاد شده توسط آنها هم فرق میکنند.
در نظام لیبرال سرمایه داری با توجه به روح سوداگر و مردانه و لذت جوی این نظام، جامعه به سمت غلبه شهوت و تنوع بر عشق و خانواده، حرکت میکند. و بی بندوباریهای جنسی و آزادیهای جنسی گسترش مییابد و این موضوعی است که در گستره جهان و از جمله در ایران میتوان دید.
بحران بلوغ تا ازدواج و اسطورهها و فرهنگهای غلط جنسی در ایران
اما جدا از این روندهای جهانی تغییر زیست جنسی که متأثر از غلبه هژمونی تمدن لیبرال سرمایه داری است. بحران جنسی ایران عللی خاص تر هم دارد که میتوان درباره آنها هم اندیشید و مداقه بیشتری داشت.
مثلاً این بحران با این شکل ویژه قسمتی برآمده از فاصله بلوغ تا ازدواج و تبعات آن است و توسط اسطورههای جنسی غلط تشدید میشود.
در واقع غریزه جنسی مانند یک رود است، میتواند توربینی را بگرداند و تبدیل به برق و روشنایی گردد و یا میتواند تبدیل به سیل شده و خانهها را ویران سازد. لذا یک جامعه سالم، به دنبال تربیت جنسی و سازمان دادن به این غریزه است تا بتواند از آن در رشد و اعتلای فرد و جامعه استفاده کند.
متأسفانه ما در ایران هم در خانوادهها و هم در حاکمیت با یک نوع بی مسئولیتی نسبت به غریزه جنسی رو به رو هستیم و به نوعی شاهد سرکوب این غریزه میباشیم. ما با جوانان مان به شکلی برخورد میکنیم که گویا فاقد این نیاز میباشند و چندان به فکر ارائه راه حل برای اطفای این غریزه و نیاز خدادادی نمیباشیم. در جامعه ما، جوانی که به دلیل خلقتش نیاز جنسی دارد، هیچ راه حل شرعی و ایمنی برایش در دسترس نیست و به جای آن با محیطی پر از تحریکات جنسی، رو به رو است. و راههای ناسالم و خلاف شرع در دسترس تر میباشند. لذا بسیاری از جوانان تلاش میکنند، نیاز جنسی خود را به غلط تأمین کنند. حال آنکه، برخی از این راهها اساساً تأمین کننده نیاز جنسی نیستند و برخی هم که تأمین میکنند باعث اثرات ناگوار در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی فرد در حال و آینده میشود.
در این قسمت ما با نوعی مواجهه نامطلوب با غریزه جنسی جوانان رو به رو هستیم که بحران را در جامعه ما متفاوت با آنچه در غرب اتفاق میافتد میسازد. برای مثال، بحران در غرب بیشتر برآمده از تحریک محیطی
زیاد است تا سرکوب، فلذا شاهد آن هستیم که فرد با وجود اینکه رابطه دارد اما احساس رضایت جنسی ندارد در حالی که در ایران مسئله به شکل دیگری است. در این فضا، برخی نگاههای اسطورهای و فرهنگی غلط بر این مشکل میافزاید مانند آنکه ما صحبت از نیاز جنسی را پلید و ناپسند میشماریم و مثلاً اینکه آن را یک مسئله حداقلی میدانیم که تنها تا اندازه تأمین نیازش مشروعیت دارد و یا اینکه با دختر و یا پسر بالغ مان درباره این نیازشان حتی صحبت هم نمیکنیم.
جنگ فرهنگی اجتماعی غرب با ایران با استفاده از نظامات جنسی و جنسیتی
خانواده و مادری، تولید کننده انسان سالم و باز تولید کننده قدرت جمهوری اسلامی میباشند و غرب این موضوع را فهمیده و در تلاش است تا این نظام قدرت آفرین، که در واقع با تربیت انسانهایی سالم و صالح و ایجاد روابط عاطفی و اجتماعی قدرتمند و افزایش سرمایههای فردی و اجتماعی، قدرت جمهوری اسلامی را بیشتر میسازد، به زانو در آورد و آن را تغییر دهد.
از سوی دیگر نظام دینی ایران یک نظام برآمده از سنت و شکست و اضمحلال سنت و سرمایههای فرهنگی بر کاهش قدرت نظام اسلامی تأثیری مستقیم میگذارد. از سوی دیگر خانواده نهاد اصلی فرهنگ سازی و حفظ و گسترش فرهنگ و سنت است و با شکست خانواده، این چرخه تولید و انتقال فرهنگی از نسلی به نسل دیگر معیوب میگردد و همه اینها با قدرت و سرمایه اجتماعی حاکمیت ایران در ارتباط است. لذا غرب در تلاش است که نهاد خانواده در ایران را مضمحل سازد.
با رصدی بر جریانات غربی و ضد انقلاب، به وضوح میتوان سرمایه گذاری در این بخش را دید. برای نمونه مسیح علینژاد و برنامههایش نماد بارزی از این تلاش است.
تأثیر مشکلات معیشت و عدالت بر زیست جنسی
متأسفانه مشکلات معیشتی و بی عدالتی در سالهای اخیر که برآمده از سیاستهای غلط و ناکارآمدی برخی دولتها بوده است، باعث شده، که نگاه بخشی از جامعه نسبت به حاکمیت منفی شود و این نارضایتی تأثیر خود را بر فرهنگ جنسی نیز میگذارد. در واقع بخشی از گروههای ناراضی، این عدم رضایت خود را در زیست جنسی خویش و دوری از زیست جنسی، تبلیغ شده از سوی حاکمیت به نمایش میگذارند. متأسفانه برخی از معضلات فعلی برآمده از این موضوع است.
میتوان اینگونه توضیح داد که مشاهده بی عدالتی و ناکارآمدی از سوی نظام اسلامی ایران در برخی دولتها آحادی از جامعه را به عکس العمل در برابر دیگر مواضع جمهوری اسلامی وا میدارد و باعث میشود بخشی از مردم نارضایتی خود را از وضعیت فعلی در زیست جنسی ای که به نظر آنها در مقابل زیست جنسی تبلیغی حاکمیت از قبیل حجاب، خانواده و … است به نمایش بگذارند.
در واقع این ناکارآمدیها در حوزه عدالت اجتماعی و مباحث اقتصادی علاوه بر تأثیری که به صورت معمول بر زیست جنسی و ایجاد و تحکیم زندگی خانوادگی دارد در ایران اسلامی (که مبلغ خانواده است) از سوی دیگری نیز برای فرهنگی جنسی و نهاد خانواده مشکل ایجاد میکند.
شاید اشاره به این موضوع لازم باشد که همان طور که ناکارآمدی و بی عدالتی میتواند مردم را از زیست جنسی تبلیغی حاکمیت دور کند، مشاهده عدالت و کارآمدی و افزایش سرمایههای اجتماعی حاکمیت میتواند به صورت ناخودآگاه مردم را به سمت نظام جنسی تبلیغ شده سوق دهد. در واقع اگر جمهوری اسلامی در حوزه عدالت و اقتصاد موفق شود، زیست جنسی مردم به صورت خود به خودی رو به بهبود رفته و وضعیت تشکیل و تحکیم خانوادهها ارتقا مییابد.
در پایان باید گفت البته علل دیگری نیز در تغییر نظام جنسی در ایران نقش دارد اما این چهار جریان را میتوان جریانات اصلی دانست، که باعث بحران جنسی با شکلی خاص در ایران شده است و ما میتوانیم از آن به عنوان «جامعه جنسی شده به سبک ایرانی» یاد کنیم.
فاطمه بهروان