آیا روابط ایالات متحده و چین روزی بهبود خواهد یافت؟

روابط بین آمریکا و چین دستکم از مارس ۲۰۲۰ ، زمانی که «ژائو لیجیان» سخنگوی وزارت امور خارجه چین، به طرز بی سابقه ای سربازان آمریکایی و دونالد ترامپ رئیس جمهوری وقت آمریکا که ویروس کرونا را ویروس چینی خوانده بود، مسئول همه گیری کووید-۱۹ دانست، وارد مرحله تازه و پرتنشی شده است. حالا با گذشت نزدیک به دو سال از آن زمان، ناظران به دنبال نخستین نشانه های بهبود در روابطی هستند که در آن، هر دو طرف ارزش همکاری و خطر تنش های لجام گسیخته را دریافته اند. هرچند ممکن است تلاش ها برای بهبود روابط، بیهوده باشد.

پس از اینکه مقامات ارشد واشنگتن و پکن در مارس ۲۰۲۱ نشستی ستیزه جویانه در آلاسکا برگزار کردند و نیز از بعد از ملاقات مجازی جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا و همتای چینی وی «شی جین پینگ» در نوامبر که بیشتر جنبه تجاری داشت، ناظران دریافتند وضعیت با قبل تفاوت دارد. چراکه در روزهای پس از این نشست ها بود که هواپیماهای جنگی چین همچنان در آسمان تایوان به پرواز درمی آمدند و کارزار فشار نظامی چند ماهه را ادامه دادند. به همین ترتیب، در ماه دسامبر دولت بایدن تحریم دیپلماتیک بازی‌های المپیک زمستانی به میزبانی پکن را اعلام کرد و اجلاس سران کشور بدون حضور چین و روسیه را برای دموکراسی را تشکیل داد؛ اقداماتی که با انتقاد شدید دولت چین همراه شد.

هرچند رفتارهای این چنینی هرگز در روابط دو کشور غیرعادی نبوده و دو طرف در دوران پس از «مائو تسه تونگ» (رهبر جمهوری خلق چین) به طور کلی از یک الگوی چرخه ای پیروی می کند و هر شکستی به سرعت جای خود را به بهبودی می دهد.

یکی از این نمونه ها، ماجرای برخورد هواپیمای تجسسی “لاکهید ئی‌پی۳” آمریکا با جنگنده “شن یانگ جی۸” چینی بر فراز آبهای بین المللی در نزدیکی جزیره هاینان در سال ۲۰۰۱ است که منجر به کشته شدن یک خلبان چینی و بازداشت موقت خدمه آمریکایی و ایجاد یک بحران دوجانبه شد. هر دو طرف طرف مقابل را مقصر این سقوط می‌دانستند؛ چینی‌ها از یک سو با فرود هواپیمای آسیب‌دیده آمریکایی در فرودگاه چین بدون مجوز مخالفت می کردند و آمریکایی‌ها چینی‌ها را متهم به گروگان گرفتن نادرست خدمه کردند. با این وجود، ۴ سال بعد، مقامات ارشد ایالات متحده اظهار داشتند که روابط آمریکا و چین در بهترین حالت خود در سه دهه گذشته بوده است.

نمونه دیگر، مربوط به زمانی است که هواپیماهای آمریکایی به اشتباه بمب‌هایی را پرتاب کردند که به سفارت جمهوری خلق چین در بلگراد اصابت کرد و سه شهروند چینی را در سال ۱۹۹۹ کشت. دولت چین معتقد بود این حمله عمدی بوده و بعدها خواستار غرامت شد، اما تصمیم گرفت که اساسا روابط با ایالات متحده را تغییر ندهد. دو سال بعد، چین با حمایت واشنگتن به سازمان تجارت جهانی پیوست.

افول روابط مختصر بوده است. از لحاظ تاریخی، در هر دو کشور اتفاق نظر وجود داشت که حفظ یک رابطه سازنده ارزش تحمل چند تحول نامطلوب را دارد. اما امروز قطعیت کمی در خصوص بروز بهبود پس از رکود وجود دارد. زیرا شرایط اساسی تاثیرگذار بر روابط ایالات متحده و چین تغییر کرده است.

تا همین اواخر، ایالات متحده از برتری بالاتری نسبت به چین در قدرت نظامی و اقتصادی برخوردار بود و این به برقراری روابط پایدار کمک کرد. به عنوان مثال چین در موقعیتی نبود که آسیب جدی به ایالات متحده وارد کند. بنابراین، واشنگتن از این امتیاز برخوردار بود که رویکردی آرام نسبت به تقویت نظامی و اقتصادی چین بگیرد. بر این اساس، سیاست واشنگتن در قبال پکن به طور کامل برای رقابت و بازدارندگی بسیج نشده بود، بلکه شامل تلاش‌هایی برای تشویق ادغام چین در سازمان‌های بین‌المللی با هدف اجتناب از «رفتار با چین مانند یک دشمن» بود.

برای پکن، عدم توازن قدرت که به شدت به نفع آمریکا در دوره پس از جنگ سرد باقی ماند، به این معنا بود که چین نمی‌توانست مستقیما موقعیت راهبردی ایالات متحده را در شرق آسیا به چالش بکشد و همچنین اراده پکن را بر کشورهای پیرامونی که بر خلاف دستور کار چین تحت حمایت واشنگتن عمل می‌کنند، تحمیل نمی کرد.

بخش دوم مقاله «آیا روابط ایالات متحده و چین روزی بهبود خواهد یافت؟ روابط عادی گذشته منسوخ شده است، اما طرفین باید از اقدامات تحریک آمیز علیه یکدیگر دست بر دارند.»

با این حال، امروز، آن دیفرانسیل قدرت تا حد زیادی کاهش یافته است. اگرچه شاید چین از نظر نظامی نسبت به ایالات متحده برتری ندارد، اما ارتش آزادیبخش خلق اکنون به اندازه کافی قوی است که در سناریویی که نیروهای ایالات متحده تلاش می کنند پیروزی نظامی منطقه ای چین را رد کنند، هزینه های هولناکی بر نیروهای آمریکایی تحمیل کند. علاوه بر این، اهمیت اقتصادی عظیم چین به آن یک اهرم استراتژیک پرقدرت می دهد. پکن می تواند از قدرت تجاری خود به عنوان سلاح علیه کشورهایی که با آن همسو نیستند استفاده کند و از آن برای پیشبرد اهدافش در مناقشات سیاسی، مانند کره جنوبی و موضوع سامانه ضدموشکی “تاد” بهره ببرد. واقعیت مشکل ساز دیگر این است که جمهوری خلق چین شانس معقولی برای به دست گرفتن رهبری در توسعه فناوری‌های کلیدی آینده مانند هوش مصنوعی، تولید انرژی سبز، محاسبات کوانتومی و داروهای پیشرفته دارد.

از این رو رسیدن چین به آمریکا به عنوان یک رقیب همتا، روابط دو طرف را دوباره تنظیم می کند. واشنگتن اکنون جمهوری خلق چین را به عنوان یک دشمن کنونی و نه به عنوان یک دشمن احتمالی آینده می بیند و آماده شدن برای جنگ احتمالی و اجتناب از همکاری هایی که ممکن است نفع راهبردی چین را در پی داشته باشد، به یک نگرانی فوری برای آمریکا تبدیل شده است. علاوه بر این، فضای سیاسی داخلی در هر دو کشور به طور فزاینده ای با بازگشت به حالت عادی دوجانبه قبلی مخالف است.

کاهش شکاف قدرت با واشنگتن، به چین این جرات را داده تا برای تسریع انتقال رهبری در منطقه آسیا-اقیانوسیه از واشنگتن به پکن وارد عمل شود و حتی با ایالات متحده به عنوان یک قدرت زیردست رفتار کند.

از سوی دیگر، امروزه جامعه تجاری آمریکا به اندازه سابق قهرمان روابط خوب ایالات متحده و چین نیست. اگرچه کسب‌وکارهای آمریکایی، چین را به‌طور کامل رها نکرده‌اند، اما از برخی رویکردهای دولت چین در قبال همکاری های تجاری با آمریکا گله مندی هایی دارند.

چه چیزی برای بهبودی لازم است؟ کارشناسان معتقدند محتمل ترین راه برای خروج از شرایط کنونی می تواند یک بحران اقتصادی یا آشفتگی سیاسی باشد که باعث می شود ایالات متحده یا چین از رقابت خارج شوند، شبیه به نحوه خروج اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا از جنگ سرد.

احتمال آشکار دیگر، دستیابی پکن و واشنگتن به تفاهم در مورد تقسیم و نفوذ راهبردی در منطقه خواهد بود. این خبر بدی برای متحدان ایالات متحده و شرکای نزدیک در منطقه است که از سلطه چین می ترسند. هر معامله ای که برای چین قابل قبول باشد، شامل کنار گذاشتن حمایت ایالات متحده از تایوان و احتمالا امتیازات دیگری مانند موافقت با مالکیت چین بر دریای چین جنوبی، لغو اتحاد واشنگتن با کره جنوبی… می تواند مایه ناخرسندی هم پیمانان آسیایی واشنگتن شود.

اما در صورت قبول خواسته های پکن، اعتماد منطقه‌ای به ایالات متحده برای حفظ تعهدات باقی‌مانده‌اش به شدت تضعیف می‌شود و پکن ممکن است این وضعیت را نه به‌عنوان یک حل و فصل دائمی، بلکه تشویقی برای فشار بیشتر برای آخرین بقایای نفوذ راهبردی ایالات متحده برای خروج از منطقه ببیند.

اکبرگنجی

برچسب ها :

دیدگاهتان را بنویسید