مهاجرت از مسئله تا فرصت

مهاجرت فردی گاه انتخابی است، بدین معنا که شخص مهاجر خودآگاهانه دست به مهاجرت زده است، اما گاه هدفمند است بدین معنا که کشور مبدأ خود با هدف قبلی اقدام به جذب شخص مهاجر کرده است. اما گاهی مهاجرت‌ها توده است. مهاجرت‌های توده‌ای به شیوه مهاجرتی اطلاق می‌شود که افراد به خاطر مسائلی نظیر قحطی، جنگ، زلزله و… به ناچار و صرفاً برای زنده ماندن ترک وطن می‌کند. برای مثال مهاجرت افغانی‌ها به ایران به این دلیل که از روی اضطرار و ناچاری است، نه مهاجرت فردی و گروهی، بلکه مهاجرت توده‌ای است.

پس از مرگ و تولد، مهاجرت سومین عامل مهم تغییرات جمعیتی شناخته‌شده است. این مقوله بسیار مهم و بنیادین تا جایی دارای اهمیت است که در عرصه جهانی ما جایی به نام سازمان جهانی مهاجرت داشته و روز ۱۸ دسامبر به‌عنوان روز جهانی مهاجرت شناخته‌شده است. همچنین در بسیاری از کشورهای دنیا ما حتی جایی به نام وزارت مهاجرت را نیز داریم. این پدیده بسیار مهم هرچند مسئله‌ای جهانی است اما بحث از آن برای برخی از کشورها دارای اهمیت مضاعف‌تری است. ایران نیز ازجمله کشورهایی است که به دلایل گوناگون نیازمند بحث‌های تفصیلی پیرامون مهاجرت است.

 

چرا بحث از مهاجرت برای ما اهمیت مضاعف دارد؟

مقدمه اول: در بخشی از پاسخ سؤال فوق باید گفت که به علت جبر جغرافیایی و موقعیتی که کشور ما در آن قرارگرفته، مسئله مهاجرت از اهمیت مضاعفی برخوردار است. برای مثال هم‌جواری با افغانستان به‌عنوان کشوری مهاجر فرست که بخش قابل‌توجهی از جمعیت خود را ازدست‌داده یکی از این علل و عوامل است. اما گذشته از این قضیه مسئله مهاجرت تنها وارد شدن مهاجر به کشور نیست، مسئله خارج شدن شهروندان کشور به‌عنوان مهاجر به کشورهای همسایه مانند ترکیه، امارات و… چه به نحو موقت و چه به نحو دائم دارای ابعاد گوناگونی است.

اما پاسخ جدی‌تر به این موضوع را باید در افقی تمدنی مطالعه نمود. آمریکا را می‌توان امروزه جهانی‌ترین کشور دنیا دانست، تجدد و مدرنیته هرچند در اروپا تولد یافت اما در آمریکا به بلوغ خود رسید و امروزه همگان آمریکا را پرچم‌دار تمدن جدید غرب می‌دانند. گذشته از آنکه خود آمریکا در لحظه تولد حاصل حضور مهاجرین از کشورهای مختلف بود، اما در ادامه ابایی از پذیرش مهاجر نداشت. لازمه و اقتضاء یک حضور تمدنی و جهانی در سراسر دنیا، سیاست‌های هویتی غیر انقباضی است که در آن شما بتوانید تمام فرصت‌ها را از سراسر دنیا جذب کرده و در راستای اهداف خود به خدمت آورده، لباس هویتی خود را به تن آن کنید. بیگانه پذیری، انعطاف بیشتر در برابر تمایزها و تفاوت‌های نژادی، قومی و فرهنگی و مسائلی ازاین‌دست نیز از لازمه‌های مهاجرپذیری است. از همین رو امروزه طی دهه‌ها آمریکا مهاجرپذیرترین کشور دنیا بوده است. یک فرهنگ بسته با رویکرد منقبض هویتی که درهای خود را به روی دیگر فرهنگ‌ها بسته است، هیچ‌گاه ظرفیت جهانی‌شدن را ندارد. اگر با همین زاویه منظر نگاه کنیم باید بگوییم اگر انقلاب اسلامی ما نیز داعیه‌های جهان‌شمول داشته و به دنبال فراروی از مرزهای سیاسی خود است، لازمه است تا ابتدا در های فرهنگی خود را گشوده و قرائت دیگری از هویت و فرهنگ ارائه کند که در آن ظرفیت اشتراک‌گذاری با دیگر فرهنگ‌ها وجود داشته باشد. بنابراین با توجه به مقدمه مذکور می‌توان گفت که توجه به مقوله مهاجرت و سیاست‌های مهاجرتی ما یکی از لوازم حضور تمدنی در عرصه جهانی برای انقلاب اسلامی است. البته بحث از سیاست‌هایی که بتواند فرهنگ میزبان را در برابر آسیب‌هایی حفظ کرده و وارد گفتگو کند أمری ضروری است، لذا داشتن رویکرد تبلیغی در عین پذیرش تفاوت‌ها و تحلیل صحیح از آن‌ها أمری ضروری است.

 

مقدمه دوم: مهاجرت چیست؟ چه انواعی دارد؟

مقدمه مهم دوم بحث از چیستی مهاجرت و انواع آن است. برای مثال مهاجرت را به دو دسته کوتاه‌مدت و بلندمدت تقسیم کرده‌اند. به‌طورمعمول در گذشته، وقتی کسی تصمیم به مهاجرت بلندمدت می‌گرفت، اصطلاحاً نوعی ترک وطن را انجام می‌داد، این ترک وطن تبعات مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای شخص به بار می‌آورد. برای نمونه تمامی شبکه روابط اجتماعی شخص فروپاشیده و مهاجر در وضعیتی کاملاً جدید قرار می‌گرفت که می‌بایست طی آن شبکه روابط اجتماعی جدیدی برای خود تعریف کند، شبکه‌ای که هویت و فرهنگ جدیدی را نیز برای او به ارمغان می‌آورد. اما امروزه با توجه به گستردگی شبکه‌های مجازی و ارتباطات دیجیتال، انسان‌ها علی‌رغم مهاجرت اما باز همان شبکه روابط قبلی خود را حفظ می‌کنند. یا آنکه به‌واسطه کثرت مهاجرت، انسان‌ها در شهرهای مقصد مهاجرت خود نیز باز شبکه‌ای از روابط جدید بر پایه روابط پیشین شکل می‌دهند. برای مثال محله چینی‌ها، هندی‌ها و… در کشورهای مختلف دنیا از همین قبیل ثمرات است. مهاجرت در چنین وضعی به لحاظ هویتی چه تأثیری در شخص خواهد گذاشت؟ لذا هرچند ظاهر مهاجرت به معنای رفتن از نقطه الف به نقطه ب ساده است اما در دل خود پیچیدگی‌های گوناگونی را به بار می‌آورد.

اما پرسش بعدی بحث از انواع مهاجرت است. برای مهاجرت انواع مختلفی ذکر کرده‌اند که ما در این مجال درصدد احصاء همه آن‌ها نیستیم. از باب نمونه مهاجر را برخی فردی و برخی جمعی دانسته‌اند. مهاجرت‌های جمعی در طول تاریخ مولد تمدن‌های مختلفی شده‌اند. برای مثال مهاجرت دو قبیله آق قیونلو ها و قرا قویون لوها به ترکیه امروزین و یا مهاجرت آریایی‌ها به ایران برفرض صحت آن ازجمله مهاجرت‌هایی است که دو تمدن بزرگ ترکان و ایرانیان را ساخته است. مهاجرت فردی گاه انتخابی است، بدین معنا که شخص مهاجر خودآگاهانه دست به مهاجرت زده است، اما گاه هدف مند است بدین معنا که کشور مبدأ خود با هدف قبلی اقدام به جذب شخص مهاجر کرده است. اما گاهی مهاجرت‌ها توده است. مهاجرت‌های توده‌ای به شیوه مهاجرتی اطلاق می‌شود که افراد به خاطر مسائلی نظیر قحطی، جنگ، زلزله و … به ناچار و صرفاً برای زنده ماندن ترک وطن می‌کند. برای مثال مهاجرت افغانی‌ها به ایران به این دلیل که از روی اضطرار و ناچاری است، نه مهاجرت فردی و گروهی، بلکه مهاجرت توده‌ای است. در این مدل مهاجرت فرد و یا افراد خاصی انتخاب و گزینش نشده‌اند، بلکه طیف کثیری از انسان‌ها بدون هیچ‌گونه گزینشی از ناحیه کشور مقصد به آن واردشده‌اند. در این مهاجرت حتی گاه شخص مهاجر سالمند بوده و از اساس جزء نیروی کار به حساب نمی‌آید.در مهاجرت توده‌ای هدف روشنی وجود ندارد. آنان حتی از کشور مقصد چیز مشخصی را طلب نمی‌کنند، بلکه تنها هدفشان فرار از یک وضعیت اسف‌بار و بدون امنیت به کشوری امن است. مهاجرین توده‌ای دغدغه‌ای پیرامون تحصیل و مهارت‌آموزی ندارند. ویژگی دیگر این شیوه از مهاجرت آن است که بر اساس منطق هزینه و فایده صورت نگرفته است.، لذا گاه غیرارادی و بدون برنامه‌ریزی قبلی صورت می‌گیرد. چنین وضعی هم تبعات نگران‌کننده‌ای برای مهاجر داشته و هم تبعات نگران‌کننده‌ای برای کشور مقصد مهاجرت خواهد داشت.

خاورمیانه به علت تنش‌های مختلف نظامی امروزه یکی از کانون‌های مهم مهاجرت توده‌ای است. برای مثال مهاجرت مردمان افغانستان به ایران و پاکستان، مهاجرت مردم سوریه به ترکیه و… ازجمله این مهاجرت‌هاست.

 

مسئله ما چیست؟

پرسش اصلی که در واقع ما به‌عنوان یک شهروند ایرانی که در دل حاکمیت اسلامی و انقلاب اسلامی زیست می‌کند با آن مواجه هستیم این است که چگونه می‌توانیم ظرفیت‌های مقوله مهاجرت به ویژه مهاجرت مردمان افغانستان را شناسایی کرده و از آن استفاده کنیم؟ در پاسخ این پرسش می‌خواهیم با رویکرد هویتی به مسئله بپردازیم. ایران و افغانستان دارای مشابهت‌های بی‌نظیری هستند. یکی از معضلات جدی مهاجرین هنگام ورود به یک کشور که به آن‌ها اجازه نمی‌دهد تا به لحاظ هویتی با جامعه مبدأ ارتباط برقرار کرده و به مرور خود را بخشی از آنان بداند مسئله زبان است. کشور ما ایران با بخش بزرگی از مردم افغانستان هم‌زبان است. به لحاظ فرهنگی شهرهایی همچون هرات با مشهد مشابهت‌های فرهنگی فراوانی را دارند. همچنین از منظر دینی بخش زیادی از مردم افغانستان شیعه بوده و با ما دارای قرابت هستند. چنین مشابهتی کمتر در میان دو ملت دیده می‌شود. این مسئله در واقع ظرفیت عظیمی است که انقلاب اسلامی می‌تواند به‌واسطه آن هویت جدیدی را در سطح منطقه رقم‌زده و مرزهای تمدنی خود را گسترش دهد. البته در این میان لازم است تا رویکردی آسیب شناسانه به مسئله نیز داشت. اکنون نزدیک به چهار دهه از حضور بسیاری از گروه‌های افغان در کشور ما می‌گذرد (موج نخست مهاجرت از افغانستان به ایران به دهه شصت باز می‌گردد). نسل دوم و سوم برخی از مهاجرین نخست افغان در کشور ما به دنیا آمده و اکنون به عرصه رسیده‌اند و تبدیل به یک نیروی اجتماعی شده‌اند. مسئله‌اینجاست که این گروه‌ها امروزه به لحاظ هویتی تا چه میزان خود را نزدیک به جامعه ایرانی می‌دانند. این نوجوانان با آنکه عمدتاً حتی افغانستان را به چشم خود ندیده و در ایران به دنیا آمده‌اند، اما مجدد خود را یک افغانی به حساب آورده و تا حدودی احساس بیگانگی با جامعه مبدأ در آن‌ها وجود دارد. پرسش جدی آن است که چرا مقوله ادغام مهاجرین با جامعه ایرانی محقق نمی‌شود؟ چه عامل و یا عواملی در چنین رخدادی مؤثر است؟

مسئله شکل‌گیری گروه‌های اجتماعی بسته در میان مهاجرین افغان، شکل‌گیری کلونی‌های جمعی در حاشیه شهرها، حاشیه‌نشینی و تعلیق اجتماعی حاصل از آن، ویژگی‌های فرهنگ ملی ما ایرانیان، سیاست‌های حاکمیت در قبال مهاجرین و نقش آن در جلوگیری از ایجاد ادغام هویتی و یا حداقل مقاربت و نزدیکی میان دو فرهنگ همگی ازجمله مسائلی هستند که لازم است تا پیرامون آن‌ها بحث و گفتگو شکل گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید