نسلِ Z فلسطینی یک ابربحران برای صهیونیست‌هاست

رژیم صهیونیستی برای ملت فلسطین راهی جز مقاومت مسلحانه باقی نگذاشته است. عملیات طوفان الاقصی واکنش ملت فلسطین به سال‌ها جرم و جنایتِ اشغالگران صهیونیست بود.

قریب به دو هفته از اجرای موفقیت‌آمیز عملیات «طوفان الاقصی» در عمق اراضی اشغالی توسط جنبش مقاومت اسلامی فسلطین (حماس) می‌گذرد با این حال، هنوز هم جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای منطقه‌ای و بین‌المللی، به نحو گسترده‌ای به واکاوی ابعاد مختلف این عملیات و ابتکارات و شگفتانه‌های قابل تاملی که مقاومت فلسطین از آن‌ها در قالب عملیات مذکور رونمایی کرده، می‌پردازند.

در این راستا، رژیم اشغالگر قدس در واکنش به عملیات طوفان الاقصی، همچون گذشته، اقدام به ارتکاب جنایات وحشیانه و کور علیه نوار غزه و قتل و عام مرم بیگناه این منطقه کرده و همچنان نیز می‌کند. در جدیدترین فاجعه در این رابطه شاهد بودیم که اخیرا صهیونیست‌ها اقدام به هدف قرار دادنِ «بیمارستان المعمدانیِ» غزه کردند که در نتیجه آن بیش از ۵۰۰ فلسطینی به شهادت رسیدند.

با این همه، به طور خاص افکار عمومی چه در سطح منطقه و چه ورای آن، هنوز سوالات و بعضا شبهات مختلفی را در مورد عملیات طوفان الاقصی، تحولات پیرامونی آن، و مسائل جاری در ذهن دارند. از این رو در گفتگو با «سلمان رضوی»، دکترای مطالعات منطقه‌ای از دانشگاه تهران، اسرائیل‌شناس و تحلیلگر مسائل فلسطین، به واکاوی چند پرسش مهم و محوری در این زمینه پرداختیم؛ متن این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

4523525

در مدت اخیر، برخی از تحلیلگران بین‌المللی، به طرح این شبهه پرداخته و همچنان می‌پردازند که مگر جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، از تبعات عملیات بزرگی نظیر طوفان الاقصی و پاسخ‌های خشونت‌آمیزی که صهیونیست‌ها به این عملیات می‌دهند، آگاه نبوده است؟ به بیان ساده‌تر، چه محرک‌ها و دلایلی سبب شد تا جنبش مقاومت اسلامی فلسطین علی رغم علمِ به اینکه صهیونیست‌ها واکنشی وحشیانه را به عملیات طوفان الاقصی نشان خواهند داد و دست به قتل و عام غیرنظامیان فلسطینی در نوار غزه می‌زنند، باز هم به اجرایی کردن آن مبادرت کرده است؟

بخش قابل ملاحظه‌ای از پاسخ به این سوال در بیانیه‌ای که «محمد ضیف» فرمانده کل گردان‌های عزالدین قسام (شاخه نظامی حماس) در ابتدای درگیری‌ها صادر کرد، مورد اشاره قرار گرفته است. در این راستا، محمد ضیف به طور خاص به این نکته اشاره داشته که حماس در واکنش به جنایات صهیونیست‌ها اقدام به طراحی و اجرای عملیات طوفان الاقصی و تشدید تقابل با آن‌ها کرده است. در این نقطه این سوال مطرح می‌شود که جنایات مورد اشاره فرمانده گردان‌های عزالدین قسام چیست؟

در این رابطه می‌توان به موارد مختلفی اشاره کرد. از جمله، ۱: تداوم محاصره غیرانسانی نوار غزه ۲: حمله به فلسطینی‌های معتکف در مسجدالاقصی ۳: تجاوز و هتک حرمت‌های مکرر به مسجد الاقصی ۴: کشتن و به اسیرگرفتن مبارزان فلسطینی در کرانه باختری ۵: اِعمال فشارهای فزاینده بر اسرای فلسطینی و در مجموع، ظلم و جنایت‌هایی که به صورت روزانه و روتین علیه فلسطینی‌ها از سوی صهیونیست‌ها اعمال می‌شوند. از این منظر، عملیات طوفان الاقصی تا حد زیادی واکنشِ مشروع جنبش مقاومت اسلامی فلسطین به ظلم و جنایت‌های طولانی و به ویژه رویه‌های مجرمانه و جنایت‌های غیرانسانی صهونیست‌ها علیه ملت فلسطین، مخصوصا ظرف یک سال گذشته بوده است. ظلم و جنایت‌هایی که به طور خاص با حضور مجدد بنیامین نتانیاهو و متحدان افراطی وی در صحنه قدرت سیاسی رژیم اشغالگر قدس، ماهیت و ابعاد جدی‌تر و گسترده‌ای را به خود گرفته است.

از این رو، فلسطینی‌ها، دلایل و محرک‌های مختلفی را جهت طراحی و اجرای عملیات طوفان الاقصی داشته‌اند و البته که از تبعات و پیامدهای آن نیز به خوبی آگاه بوده‌اند. جدای از اینها، اینطور به نظر می‌رسد که اساسا ملت فلسطین چاره دیگری را پیش روی خود نمی‌بینند. دلیل این مساله نیز این است حتی قبل از عملیات طوفان الاقصی نیز صهیونیست‌ها به نحو گسترده‌ای به اِعمال جنایت و ستم علیه ملت فلسطین مشغول بوده‌اند. مثلا در ۱۰ ماهه اخیر، فقط در کرانه باختری، بیش از ۲۰۰ تا ۳۰۰ فلسطینی توسط نیروهای صهیونیست به شهادت رسیده‌اند. این در حالی است که این رقم تقریبا از سال ۲۰۰۵ میلادی تاکنون، بی‌سابقه است. این بدان معناست که با وجودِ عملیات طوفان الاقصی یا بدون آن، صهیونیست‌ها اقداماتِ جنایت بار خود علیه ملت فلسطین نظیر ترور رهبران فلسطینی، اِعمال فشار مضاعف بر مردم عادی و به ویژه زندانیان فلسطینی، و البته محاصره غیرانسانی نوار غزه را همچنان انجام داده و ادامه می‌دهند.

از این رو، کاملا منطقی است اگر بگوییم که صهیونیست‌ها راهِ چاره‌ای را برای ملت فلسطین باقی نگذاشته‌اند. توجه داشته باشیم که هر جامعه‌ای، از حدی از آستانه تحمل برخوردار است و وقتی این حد پُر شود، بایستی انتظار ظهور و نمایش واکنش‌های جدی را از سوی آن داشته باشیم. درست به همین دلیل، عملیات طوفان الاقصی نیز واکنشی مشروع به ظلم و ستم فزاینده صهیونیست‌ها علیه مقاومت و ملت فلسطین بوده است.

جامعه فلسطینی و طیف‌های مختلفِ حاضر در آن، در سال‌های اخیر، به وحدت خوبی دست یافته‌اند. در این رابطه شاهد بوده‌ایم که مقاومت فلسطین در نوار غزه، بارها به حمایت از فلسطینی‌های ساکن در کرانه باختری پرداخته و نکته قابل تامل اینکه حتی فلسطینی‌های ساکن در عمق اراضی اشغالی که از آن‌ها به عنوان فلسطینی‌های ۱۹۴۸ یاد می‌شود نیز نسبت به مردم نوار غزه و کرانه باختری، حس تعهد و حمایت نشان داده و می‌دهند. در واقع، جامعه فلسطینی برخلاف آنچه مطلوب صهیونیست‌ها بوده، متفرق نیست و به نحو فزاینده‌ای به سمت وحدت و تقابل با اشغالگران صهیونیست حرکت می‌کند. در این چهارچوب، جدای از فلسطینی‌های ساکن در نوار غزه و کرانه باختری که چندین دهه است هدفِ تبعیض و اعمال فشار و جنایات صهیونیست‌ها هستند، حتی فلسطینی‌های ساکن در عمق اراضی اشغالی نیز با این چالش رو به رو هستند و جامعه صهیونیست‌ها برخلاف ادعاهای ظاهری خود، برای این طیف‌ها هم چالش‌های جدی ایجاد می‌کند. معادله‌ای که سبب شده تا این دسته از فلسطینی‌ها نیز به محور اتحاد ملت فلسطین علیه اشغالگران صهیونیست بپیوندند و جبهه‌ای تازه را علیه صهیونیست‌ها ایجاد کنند. تحلیل شما از این معادله چیست؟

حدودا ۲ میلیون فلسطینی در اراضی اشغالیِ ۱۹۴۸ زندگی می‌کنند که به نظر من، آن‌ها با ماندنِ خود در این اراضی، به نوعی در حال انجام جهاد هستند. اسرائیلی‌ها قطعا علاقه‌مند هستند که این افراد از اراضی اشغالی خارج شوند و البته که جهت تحقق این سناریو نیز طرح‌های متعددی را اجرایی کرده‌اند تا شاید با سخت کردن وضعیت و استانداردهای زندگی برای آن ها، بتوانند به اهداف خود برسند.

با این حال، این طیف از مردم فلسطین فداکاری کرده و در محل زندگی خود باقی مانده‌اند. اگرچه که این اقدام آنها، با تحمیل برخی هزینه‌های سنگین به این جمعیت، همراه بوده است. در این رابطه مثلا شاهد بوده‌ایم که این دسته از فلسطینی‌ها، در قالب تصویب قوانین متعدد توسط صهیونیست‌ها در طی ۷۵ سال اخیر، بیش از پیش هدفِ فشار و تبعیض سیستماتیک در حوزه‌ها و عرصه‌های مختلف قرار گرفته‌اند.

به عنوان مثال در سال ۲۰۱۸ شاهد تصویب قانونی با عنوان ملیت اسرائیلی بودیم که بر اساس آن، «یهودی بودن» به یک اولویت در چهارچوب‌های اجتماعی و حکمرانی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. معادله‌ای که جدای از پایمال کردن حقوق فلسطینی‌های ساکن در عمق اراضی اشغالی، عملا با ادعاهای دور و دراز صهیونیست‌ها مبنی بر اینکه آن‌ها یک نظام دموکراتیک دارند نیز در تضاد است. البته که صهیونیست‌ها در طی ۷۵ سال اخیر، قوانین فراوانی را شبیه به قانون مذکور به تصویب رسانده‌اند و سعی در حاشیه‌نشین کردنِ جامعه فلسطینی که در عمق اراضی اشغالی زندگی می‌کنند، داشته‌اند.

اساسا در همین راستا شاهدیم که مثلا میانگین درآمدِ فلسطینی‌های ساکن در عمق اراضی اشغالی به مراتب کمتر از صهیونیست‌ها است یا تعداد بیمه شدگان آن‌ها به مراتب کمتر است و البته که در خودِ پارلمان رژیم صهیونیستی نیز با توجه به اینکه اعراب فلسطینی باید حداقل ۲۴ کرسی را از پارلمانِ ۱۲۰ نفره این رژیم در اختیار داشته باشند، با این حال، تنها ۱۰ کرسی را در پارلمان مذکور در اختیار دارند. در بحث تصویب بودجه، ارائه خدمات اجتماعی و رفاهی و غیره نیز می‌توان نمونه‌های بسیار فراوانی را با محوریت اعمال تبعیضِ سیستماتیک علیه آن دسته از فلسطینی‌هایی که در عمق اراضی اشغالی زندگی می‌کنند، ذکر کرد.

البته که این رویه‌های مغرضانه و ناعادلانه، پدیده‌هایی هستند که خودِ پژوهشگران اسرائیلی نیز به صراحت به آن‌ها اشاره دارند و آن‌ها تایید کرده و می‌کنند و بر همین اساس، رژیم سیاسی حاکم بر اراضی اشغالی را «دموکراسیِ نژادسالار» (مبتنی بر اولویت‌های نژادی) توصیف و ارزیابی می‌کنند. از این رو، صهیونیست‌ها ادعا می‌کنند که میان یهودیان، قائل به دموکراسی هستند اما اصول دموکراتیک را از قابلیتِ اطلاق بر دیگران به ویژه اعرابِ ساکن در عمق اراضی اشغالی، نمی‌بینند. مساله‌ای که سبب شده تا این دسته از فلسطینی‌ها نیز همچون فلسطینی‌های ساکن در کرانه باختری و یا نوار غزه، با موجودیتِ بی‌منطق و غاصب و نژادپرست اسرائیل، بیش از پیش رو به رو شوند و نسبت به آن واکنش نشان دهند.

برخی تحلیلگران منطقه‌ای و بین المللی، به طور خاص به این مساله اشاره دارند که نسل‌های جدیدِ فلسطینی و یا آنطور که آن‌ها می‌گویند، نسل Z فلسطینی، در نبرد علیه دشمنِ صهیونیست، از اراده و تحرک به مراتب بیشتری برخوردار هستند. مساله‌ای که سبب شده تا مقاومت فلسطینی پویاییِ قابل توجهی را نیز در سال‌های اخیر تجربه کند. دلیل یا دلایل اصلی این موضوع را چه می‌دانید؟

اصلِ اشغال، مبارزه را به دنبال خود دارد. معادله‌ای که فارغ از هر رنگ و نژاد و مذهبی برقرار است. وقتی رژیم صدام حسین به ایران حمله کرد، همه طیف‌های اجتماعی و مذهبی در کشورمان پایِ کار آمدند و به دفاع از وطن برخاستند. در معادله فلسطین نیز اصلِ اشغال حاکم است و البته که صهیونیست‌ها اقدام به اِعمال ستم، تبعیض، شکنجه و جنایت‌های مختلف علیه ملت فلسطین می‌کنند و به هیچ نهاد و تشکیلات بین المللی نیز به واسطه این قبیل رویه‌های مجرمانه خود پاسخگو نیستند. از این رو، هر نسلی هم که برقرار باشد، به مبارزه با یکچنین دشمنِ اشغالگر و نژادپرستی خواهد پرداخت.

اگر تاریخ فلسطین را مطالعه کنیم، مشاهده خواهیم کرد که از دوره قیومیت فلسطین یعنی دوره‌ای که انگلستان قیومت این کشور را برعهده داشت و بازه زمانی ۱۹۲۱ تا ۱۹۴۸ را دربرمی‌گیرد، فلسطینی‌هایی نظیر «عزالدین قسام» وجود داشتند که (اکنون نام وی بر شاخه نظامی حماس گذاشته شده است) اقدام به مبارزه جهت استیفای استقلال و آزادی کشور خود می‌کردند.

از زمان تاسیس رژیم اشغالگر قدس در سال ۱۹۴۸ تا به امروز نیز در بازه‌های زمانی مختلف شاهد اوج گیری جنبش‌های مبارز علیه اسرائیل نظیر فتح، جنبش‌های چپ گرا و پس از انتفاضه اول شاهد اوج گیری جنبش‌های اسلامی نظیر حماس و غیره بودیم و اکنون نیز همانطور که شما اشاره کردید، نسل Z فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه و حتی فلسطینی‌های ساکن در خارج از این کشور، فارغ از اینکه شاید برخی از آن‌ها هیچ اطلاعی از تاریخ و گذشته سرزمین خود و مواجهه ملت فلسطین با اشغالگران صهیونیست نداشته باشند، وقتی رویه‌های مجرمانه صهیونیست‌ها را که به صورت روزانه و روتین علیه ملت فلسطین در نورا غزه و کرانه باختری اعمال می‌شود، مشاهده می‌کنند، طبیعتا فارغ از تفکرات مختلف و متنوع خود، در نبرد با صهیونیست‌ها احساس وظیفه می‌کنند.

معادله‌ای که به ویژه در مورد مسلمانان و اعتقادات دینی آنها، که به طور خاص مثلا بر پایه «قاعده نفی سبیل»، بایستی با حاکمیت صهیونیست‌ها علیه ملت فلسطین مقابله شود، ابعاد جدی‌تری را نیز به خود می‌گیرد. در کنار اینها باید توجه داشته باشیم که نسل‌های جدیدِ فلسطینی همچون نسل‌های جدید در دیگر بخش‌های جهان، امکانات ارتباطی بیشتر و بهتری را در اختیار دارند و به نحو بهتر و دقیق‌تری نیز از جنایات و رویه‌های مجرمانه و تبعیض‌آمیز صهیونیست‌ها علیه ملت فلسطین آگاه می‌شوند که این مساله خود در تقویت انرژی نسل‌های جدید فلسطینی جهت اقدام و مبارزه علیه صهیونیست‌ها، نقشی جدی و عینی بازی می‌کند و به نوعی می‌توان آن را کاتالیزور نسل‌های جدید فلسطینی در نبرد علیه صهیونیست‌ها به شمار آورد. معادله‌ای که در کلیت خود، جدای از اینکه برای ملت فلسطین و جهان اسلام نویدبخش است، حامل پیام‌های ناگوار و معناداری نیز برای رژیم اشغالگر قدس است.

دیدگاهتان را بنویسید