بازی صهیونیست‌ها با تصاویر جنگ

کارشناس روابط بین‌الملل می‌گوید: در روز اول آغاز عملیات، فیلم‌ها، تصاویر و گزارش‌هایی که برخی از آن‌ها می‌توانست افکار عمومی بین‌المللی را متاثر کند، به‌صورت گسترده انتشار و بازتاب یافت. در ادامه وقتی پاسخ رژیم صهیونیستی آغاز شد، قربانیان پرشمار به‌ویژه از زنان و کودکان بی‌دفاع غزه وضعیتی متفاوت در انعکاس تصاویر جنگ داشتند.

اراضی اشغالی از میانه مهرماه شاهد وضعیتی است که از دید بسیاری از ناظران و تحلیلگران، از پنجاه سال پیش یعنی آخرین جنگ اعراب و اسرائیل تاکنون بی‌سابقه است.

شروع عملیات نظامی حماس از هوا و زمین و دریا، ضربه‌ای سخت بر هیمنه نظامی و امنیتی وارد آورد که صهیونیست‌ها از خود نشان می‌دادند. هر چند عملیات حماس پاسخی طبیعی به چند دهه اشغالگری و اقدامات ضدانسانی اسرائیل است اما صهیونیست‌ها برای از بازیافتن آبروی از دست رفته خود، غزه را هدف حملاتی دیوانه‌وار قرار داده‌اند.

اعلام برخی کشورها از شرق آسیا تا اروپا و آمریکا مبنی بر کشته یا اسیر شدن اتباع‌شان در نبرد اخیر به رژیم صهیونیستی فرصت می‌دهد تا بتواند بهره‌برداری مدنظر خود را به‌ویژه در فضاسازی‌های عمومی علیه گروه‌های فلسطینی و همچنین حامیان مقاومت صورت دهد

در این شرایط، انگیزه‌ها و و دلایل نیروهای مقاومت برای شروع عملیات «طوفان الاقصی» در مقطع زمانی کنونی و پیامدهایش برای فلسطین، منطقه و حتی جهان محل پرسش‌های متعددی است که پژوهشگران ایرنا برای یافتن پاسخ آن به سراغ کارشناسان مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای رفته‌اند.

در این گزارش «مهدی علیخانی» کارشناس روابط بین‌الملل و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی پاسخگوی پرسش‌های ما شده که شرح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانیم؛

 

عادی‌سازی روابط می‌توانست سبب یک روند بازگشت‌ناپذیر و تحول عمیق در مناسبات میان جوامع عربی و اسلامی با رژیم صهیونیستی شود

– چه توصیفی از مقتضیات زمانی حمله حماس دارید؟ به عبارتی دیگر روند تحولات خاورمیانه چه سمت‌وسویی داشت که حماس تصمیم به شروع عملیات نظامی گرفت؟

فارغ از اشغال سرزمین فلسطین و ظلم و جنایت تاریخی و مستمر دهه‌های گذشته به‌طور عام و تبدیل غزه به یک زندان محاصره‌شده سر باز در دو دهه اخیر به‌طور خاص، ناکامی سازوکارهای مختلف برای احقاق حقوق مردم فلسطین، مهم‌ترین محرک کاربرد ابزار نظامی برای تحقق خواسته‌های گروه‌های مقاومت بوده است. بااین‌حال، فکر می‌کنم موضوع عادی‌سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و عربستان از محرک‌های مهمی بود که باعث انجام این عملیات در این مقطع زمانی شد.

عربستان در امتداد عادی‌سازی روابط با قطر و ایران، در پی تسری این تعاملات و عادی‌سازی روابط، به شکل آشکار با رژیم اسرائیل بود، ضمن این که به عنوان یکی از انگیزه‌های سعودی‌ها برای احیای روابط با ایران، باید به کاهش تبعات عادی‌سازی اشاره کرد.

سیاست رسمی و اعلامی سعودی در قبال مساله فلسطین، طرح صلح ملک عبدالله با هدف تشکیل یک دولت فلسطینی به‌عنوان شرط برقراری روابط با تل آویو بود. اما تحولات یکی دو دهه اخیر باعث شد تا سعودی در عمل کسب امتیازاتی برای خود را در اولویت قرار دهد. به این دلیل، اگرچه در اعلام، ایجاد دولت فلسطینی شرط عادی‌سازی اعلام می‌شد، اما در واقع، اولویت آنها پیگیری پیمان و ضمانت امنیتی ایالات متحده و برخورداری از برنامه هسته‌ای شد.

طبیعتا اگر این عادی‌سازی که در شرف تحقق بود اتفاق می‌افتاد، یک روند بازگشت‌ناپذیر و تحول عمیق در روابط میان جوامع عربی و اسلامی با رژیم صهیونیستی رخ می‌داد و در نتیجه آن، هزینه‌های مخالفت با اسرائیل بسیار افزایش پیدا می‌کرد. ازاین‌رو، فارغ از برخی گمانه‌زنی‌ها درباره علل این جنگ، برهم زدن یا ایجاد چالش در بحث عادی‌سازی را می‌توان عاملی مهم تلقی کرد.

 

این عملیات را می‌توان شکست بزرگ اطلاعاتی همراه با فروپاشی اعتبار امنیتی و افسانه شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیستی دانست

– چه توصیفی از این عملیات دارید؟ از نظر ویژگی‌ها، ابعاد، نتایج نظامی و …

بیانات رهبر انقلاب امکان اسرائیل برای بهره‌برداری از وقایع اخیر و اجرای طرح‌هایش علیه ایران در این مقطع را عقیم کرد

مهمترین نکته‌ای که در ارتباط با این عملیات می‌شود مورد توجه قرار داد بُعد غافلگیری آن است. این جنگ در سالگرد جنگ ۱۹۷۳ اتفاق اقتاد که در آن زمان هم با وجود اطلاع از قصد جنگ در ۲۴ ساعت قبل شروع آن از طریق داماد عبدالناصر به عنوان جاسوس اسرائیلی‌ها، یک غافلگیری بزرگ برای رژیم صهیونیستی اتفاق افتاده بود.

فارغ از اینکه پیامدها و نتایج این واقعه در کوتاه‌مدت و بلندمدت چه باشد، این عملیات را می‌توان شکست بزرگ اطلاعاتی همراه با فروپاشی اعتبار امنیتی و افسانه شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیستی دانست.

 

تلفات بالا در دو سوی نبرد نظامی موجب می‌شود طرفین انگیزه تعیین تکلیف نهایی منازعه را مدنظر داشته باشند

– این رویداد چه نتایجی دربرخواهد داشت؟ از نظر واکنش بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، تحولات و معادلات خاورمیانه‌ای، سرنوشت فرایند سازش و …

اگر این عملیات را در امتداد نبردهای متعدد واقع شده درون منازعه تاریخی خاورمیانه در نظر بگیریم، یک مجموعه از عناصر سنتی و جدید، همچنان موجب تشدید و پیچیده‌تر شدن و طولانی‌تر شدن این منازعه خواهد شد.

اولین عنصرِ پایدار، طرف‌های متعدد این مساله است. انبوهی از بازیگران دولتی و غیردولتی در سطح منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر این منازعه تاریخی هستند. این تعدد بازیگران درگیر هم مساله را پیچیده‌تر می‌کند و هم راه‌حل رضایتبخش را دشوارتر.

ویژگی دوم این است که تعداد بالای اسرای اسرائیلی نزد فلسطینی‌ها در معادلات بعدی نقش تعیین‌کننده دارد.

متغیر دیگر، اعلام برخی کشورها از شرق آسیا تا اروپا و آمریکا مبنی بر کشته یا اسیر شدن اتباع‌شان در نبرد اخیر است. این اتفاق به رژیم صهیونیستی فرصت می‌دهد تا بتواند بهره‌برداری مطلوب مدنظر خود را به‌ویژه در فضاسازی‌های عمومی علیه گروه‌های فلسطینی و همچنین حامیان آنها صورت دهد.

ایران که همواره در خط مقدم حمایت و پیگیری حقوق حقه ملت فلسطین بوده است باید در مواضع خود بر رنج تاریخی مردم فلسطین و بی‌عملی مجامع بین‌المللی در قبال ظلم و جنایات مستمر به فلسطینیان به‌عنوان ریشه اصلی این منازعه مستمر تاکید کند

نکته چهارم، نوع انعکاس رسانه‌ای تحولات جنگ و تفاوت بازتاب وقایع روز اول و ادامه این عملیات است. این موضوع باید موجب تامل شود چرا که در روز اول آغاز عملیات، فیلم‌ها، تصاویر و گزارش‌های گسترده‌ای که برخی از آنها می‌توانست افکار عمومی بین‌المللی را متاثر از خود کند، به‌صورت گسترده منتشر شد و بازتاب یافت. اما در ادامه وقتی پاسخ رژیم صهیونیستی آغاز شد، با وجود قربانیان پرشمار به‌ویژه از زنان و کودکان بی‌دفاع غزه، این فیلم‌ها و تصاویر حتی در ایران همانند آنچه در روز اول در مورد اسرائیلی‌ها در حال بازتاب بود منعکس ‌نشد. این ماجرا شائبه‌ای ایجاد می‌کند که بخشی از فضای رسانه‌ای روز اول، در راستای شکل‌دادن به یک نگاه منفی نسبت به مقاومت فلسطین و ایجاد بستر مناسب برای پاسخ نظامی گسترده بوده است.

متغیر بعدی تعداد تلفات بالا در دو سوی نبرد نظامی است که موجب می‌شود طرفین انگیزه تعیین تکلیف نهایی منازعه را مدنظر داشته باشند.

 

عملیات حماس یک برش تاریخی جدید و مهم به تاریخ منطقه اضافه می‌کند. این معادلات محدود به حوزه مدیترانه نخواهد بود و تا حوزه خلیج فارس ادامه می‌یابد

– پیامدهای بلندمدت طوفان الاقصی در سطح منطقه چه خواهد بود؟

در تاریخ منطقه غرب آسیا در دو دهه اخیر مجموعه‌ای از نقاط عطف مهم وجود داشته که منجر به شکل‌گیری یک نظم و ترتیبات جدید امنیتی شده بود. این تحولات با سقوط صدام حسین و قدرت‌گیری شیعیان در عراق آغاز شد و با ناکامی رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ در برابر حزب الله لبنان به اوج خود رسید و در تلاقی با پروژه ایران‌هراسی اسرائیل به‌واسطه برنامه هسته‌ای، به شکل‌گیری یک ائتلاف عربی-عبری نانوشته انجامید و این روند با حرکت به سمت توافق‌نامه‌های ابراهیم تداوم یافت.

این عملیات در ۲۰۲۳، یک برش تاریخی جدیدتر و مهم‌تری به تاریخ منطقه اضافه می‌کند. این معادلات محدود به حوزه مدیترانه نخواهد بود و تا حوزه خلیج فارس ادامه یافته و آثار و پیامدهای عمیق‌تری به‌همراه خواهد داشت.

در این مسیر، پروژه‌ عادی‌سازی روابط بین اعراب و مشخصا عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی که در شرف تحقق بود، زمانش به عقب می‌افتد اما زمینه آن منتفی نمی‌شود.

رویارویی رژیم اسرائیل با ایران و تحرکاتش علیه تهران هم احتمالا جنبه آشکارتری پیدا می‌کند اما با این تفاوت که به‌دلیل عادی‌سازی توامان روابط پایتخت‌های عربی با تهران و تل آویو، کشورهای عربی برخلاف دهه گذشته همراهی آشکار با اسرائیل در برابر ایران نخواهند داشت اما هزینه حمایت از گروه‌های مقاومت افزایش می‌یابد.

 

رژیم اسرائیل روی نقش ایران در عملیات طوفان الاقصی تاکید می‌کند تا مساله‌ای به مسائل بین‌المللی ایران بیافزاید

– چه الزامات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیکی پیش روی کشور ما پس از این رخداد وجود دارد؟

مساله رژیم اسرائیل، نوع نگاه و راه‌حل ایران نیست. مساله این است که این رژیم حتی با دادن حداقل حقوق فلسطینی‌ها که سازمان ملل و آمریکا و اروپا هم به آن باور دارند، مخالف است؛ یعنی از اساس هیچ حقی برای فلسطینی‌ها قائل نیست

با وقوع بحران یا جنگی در محیط پیرامونی کشورها، هر حکومتی در مواجهه با آن رخداد باید در چارچوب منافع و امنیت ملی خود رویکردی هوشمندانه را دنبال کند.

ایران در شرایط حساسی به سر می‌برد. در یک طرف مذاکرات هسته‌ای و رفع تحریم‌ها در توقف است و از سوی دیگر، به‌واسطه بحران اوکراین، تهران در معرض اتهام‌زنی‌های اروپا قرار دارد. نتیجه هر دو روند، اشاعه ایران‌هراسی و ترویج نگاه امنیتی‌ به ایران با محوریت رژیم اسرائیل با همراهی غرب بوده است. اضافه شدن مساله‌ای به این دو چالش، می‌تواند آسیب‌های بیشتری را در بلندمدت متوجه ایران کند.

بر این اساس بود که با وجود برخی مواضع طرح شده از روز اول عملیات، نمایندگی ایران در سازمان ملل با درک شرایط حساس موجود، عدم ایفای نقش ایران در این عملیات را در قالب بیانیه رسمی اعلام داشت. مهم‌تر از آن، بیانات رهبر انقلاب بود که امکان اسرائیل برای بهره‌برداری از این وقایع و اجرای طرح‌هایش علیه ایران در این مقطع را عقیم کرد.

بنابراین، ایران که همواره در خط مقدم حمایت و پیگیری حقوق حقه ملت فلسطین بوده است باید در مواضع خود بر رنج تاریخی مردم فلسطین و بی‌عملی مجامع بین‌المللی در قبال ظلم و جنایات مستمر به فلسطینیان به‌عنوان ریشه اصلی این منازعه مستمر تاکید کند.

از سوی دیگر اگرچه ایران سیاست اصولی خود را در قبال این منازعه تاریخی اعلام داشته (همه‌پرسی) اما می‌تواند بر این نکته تاکید کند که حتی اگر بخواهیم راه‌حل مساله فلسطین را بر مبنای نگاه آمریکایی و اروپایی و قطعنامه‌های ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت قرار بدهیم، رژیم اسرائیل به کدام یک از این قطعنامه‌ها و پس از آن‌ها ترتیبات پیشنهادی صلح پایبند بوده است؟ آیا حاضر شده است اراضی اشغالی را ترک کند؟ آیا حاضر شده است شهرک‌ها را برچیند؟ درباره وضعیت بیت‌المقدس و آوارگان و… چطور؟

بنابراین باید گفت مساله رژیم اسرائیل، نوع نگاه و راه‌حل ایران نیست. مساله این است که این رژیم حتی با دادن حداقل حقوق فلسطینی‌ها که سازمان ملل و آمریکا و اروپا هم به آن باور دارند، مخالف است؛ یعنی از اساس هیچ حقی برای فلسطینی‌ها قائل نیست. نتیجه این رویکرد، توسل مبارزان فلسطینی به ابزار نظامی برای احقاق حقوق‌شان در برابر قدرت اشغالگر است.

در شرایطی که رژیم اسرائیل در پی انتساب این عملیات به ایران بوده است باید یک مساله را یادآوری کرد. محوریت این عملیات غافلگیرانه با حماس بود. با وجود قرار داشتن حماس در محور مقاومت، از سال ۲۰۱۱ و در پی بحران سوریه، این گروه با تقابل برابر بشار اسد و سپس حمایتش از عربستان در بحران یمن، به فاصله گرفتن از ایران و محور مقاومت اقدام کرد و به قطر و ترکیه نزدیک‌تر و با آن‌ها هماهنگ‌تر شد. در اواخر دهه گذشته و پس از بن‌بست در عادی‌سازی با عربستان، حماس مجددا در جهت بهبود روابط با ایران قدم برداشت.

عجیب است که با وجود نزدیکی ایدئولوژیک میان حماس با ترکیه و قطر و به‌ویژه هماهنگی‌های سیاسی و حمایت مالی قطر، در حال حاضر رژیم اسرائیل روی نقش ایران تاکید می‌کند که به‌نظر هدف‌شان افزودن مساله‌ای دیگر به مسائل بین‌المللی ایران است. بنابراین در داخل نباید در رابطه با نزدیکی و هماهنگی فوق‌العاده ایران با حماس اغراق کرد. حمایت از حقوق حقه مردم فلسطین موضوعی همسان با رابطه با حماس نیست.

 

مهدی علیخانی

دیدگاهتان را بنویسید