خزان ۱۴۰۱ اسم رمزی علم شد؛ وقتی روی سنگ مزار مرحومه مهسا امینی نوشتند «نام تو رمز می شود»!
اسم مهسا امینی یک رمز و نماد برای تحرکات براندازانه شد؛ تحرکاتی البته خودبرانداز و خودویرانگر که هدفش براندازی نمادی تحت عنوان «تجزیه ناپذیری ایران» بود. این اسم رمز چون فارغ از عقلانیت بود و در سطح غریزه باقی ماند، نتوانست وحدت بخش نیروهای مخالف نظام اسلامی شود. به بیان دیگر نتوانست از سطح عامل انسانی به ساختار بدل شود. به زبان ساده تر، مخالفان نظام نتوانستند به وحدت و حتی شکل تنزل یافته وحدت یعنی همبستگی برسند(رسانه های معاند فارسی زبان اخیرا بر همبستگی به جای وحدت تأکید می کنند که عبارت اخری و معادل آن، فروپاشی اسطوره وحدت میان آنان است).
افزون بر تناقضات درونی و خودشکن تحرکات مذکور، ماجرای آرمیتا گراوند- دختری که از حیث سنی و قومی به مهسا امینی شبیه و نزدیک بود- بدل به یک سرمایه نمادین برای وجاهت نظام و عامل فروپاشی رمز مهسا و رمز گشایی نمادین از آن بود. ازین پس، اسم آرمیتا رمزی برای برملاشدن رمزگان دشمنان نظام اسلامی است. همه می دانیم که رسانه های معاند چگونه با جزمیت و قطعیت سعی داشتند ماجرای آرمیتا را به ضرب و شتم او آن هم به سبب بی حجابی گره بزنند و بنابراین به نمادی جدید متوسل شوند که به زعم آنها نمادی قوی تر از مهسا می توانست باشد. چراکه مهسا امینی مطابق فیلم لحظه بیهوش شدن در حال گفت وگو بود و کسی او را حتی لمس نکرد و سابقه بیماری مغزی داشت.
حدود یکسال از رمزنگاری دشمن بر مرگ مهسا امینی، آرمیتا گراوند به کما می رود؛ کمایی نمادین که این نوجوان رقم زد، هرچند بسیار تلخ و دردناک است اما در پیامد خود، دشمن را به کما برد و نقطه مقابل وخنثی کننده نمادسازی از مهسا امینی قرار گرفت.
محسن سلگی