انتخابات یکی از بارزترین و یکی از مهمترین راههایی است که شهروندان میتوانند از طریق آن در تصمیماتی که بر زندگی آنها تأثیر میگذارد شرکت کنند و نمایندگان خود را در قبال نتایج پاسخگو کنند. تلاشهای قابل توجهی از سوی سازمانهای مختلف انجام میشود تا مشارکت شهروندان – به عنوان یک ارزش سیاسی- در انتخابات گسترده باشد.
با این حال، آنچه مهم و اساسی است این است که برای تضمین یک انتخابات و مشارکت شهروندان، نهادهای سیاسی باید به طور موثر عمل کنند و اطمینان را در جامعه گسترش دهند که نقش آنها در مدیریت و اداره کشور مهم و اساسی است تا خطر ناامیدی عمومی را از جامعه به حداقل برسانند. قلب دموکراسی مشارکتی این است که منافع و نیازهای شهروندان باید در کانون هر فرآیند تصمیم گیری سیاسی در تمام سطوح حکومتی باشد.
این امر در درجه اول، نیازمند فرهنگ مشارکت و اراده سیاسی قوی است. بدین منظور باید مشارکت مردم را به عنوان یک «فرایند» ببینیم نه یک پروژه کوتاه مدت شش ماه آخر مانده به انتخابات. متاسفانه سیاستی که اکنون جاری و ساری است. مردم سالاری فرآیندی است که مستلزم توجه و فداکاری مداوم است. مهمتر از همه، فضای رسانهای عادلانه. تا زمانی که چنین سیاستی هم در رسانه ملی و هم در فرهنگ سیاسی کشور وجود دارد مردم فرهنگ مشارکت را از جانب نهادهای متعدد دریافت نمیکنند.
درک چرخه انتخابات، مهمترین مولفه فرهنگ مشارکتی در انتخابات است. انتخابات و فرایند دعوت به مشارکت باید چهار ساله باشد و در این چهار سال از احزاب مختلف و تمامی نمایندههای سیاسی در صدا و سیما دعوت به عمل آید تا نگاه حزب و جریان سیاسی و طرفداران خود را در رسانه ملی مطرح کنند و همه مردم احساس کنند که صدای آنها به نوعی شنیده میشود.
نکته بعدی، عملکرد مجلس کنونی است. نتایج مطالعاتی نشان میدهد هر زمان مجلس به خوبی عمل کرده و توانسته نیازهای اساسی و ضروری جامعه را پاسخگو باشد مشارکت سیاسی در انتخابات بعدی مجلس افزایش یافته است. مجلس کنونی باید در مدت باقیمانده، تمامی تلاشهای خود را هدفمند کرده و اولویت را به معاش و اقتصاد جامعه دهند تا مردم، نتایج ملموس آن را در زندگی خود احساس کنند.
موضوع بعدی، حمایت از جریانهای سیاسی و توانمند سازی و قدرتمند سازی آنهاست که میتواند پویایی خاصی به انتخابات و مشارکت در آن بینجامد. فرهنگ سیاسی مهمترین مولفه فعالیت احزاب سیاسی است. احزاب فصلی و یا انتخاباتی نه تنها کمکی به فرهنگ سیاسی و مشارکت نمیکنند بلکه اثر بلند مدت اجزاب سیاسی را با چالش مواجه میکنند. متاسفانه این احزاب و جریانهای سیاسی فصلی و انتخاباتی از سوی سیاسیونی شکل میگیرد که خود نقش مهمی در انتخابات دارند.
در نهایت، آنچه مهم و اساسی است تغییر برداشت و تلقی رای دهندگان از رای دان و یا رای ندان است. عدم رای دادن برخی از افراد در انتخابات پیامدهای مهمی دارد. اکثر تحلیلها نشان داده اند که اگر همه رای دهندگان واجد شرایط رای بدهند، توازن قدرت انتخاباتی اتفاق میافتد و مجلس دارای طیف گستردهای از نمایندگان با گرایشهای سیاسی متعدد خواهد بود که به نفع جامعه است.
برخی از افراد رأی را بیشتر به عنوان ابزاری برای سرزنش میدانند تا حمایت. رأی دادن ابزاری نسبتاً صریح برای ابراز نارضایتی از نمایندگان یا وضع موجود است و عدم رأیدهی بیشتر نشانه بیگانگی از نظام سیاسی است تا رضایت از آن. بایستی تلقی خودمان را از فرهنگ رای دادن تغییر دهیم و به هر دلیلی با حضور خود در صندوقهای رای، مفهوم و مقصود خود را بیان کنیم.
محمدامین امین زاده