بانوی اول، از سلطنت تا دموکراسی

در طول مبارزات انتخاباتی امسال در ایران، اتفاقی در کمپین انتخاباتی یکی از کاندیداها افتاد که توجه بسیاری از رسانه ها را به خود جلب کرد،و آن انتخاب خانم سپیده شبستری، همسر عبدالناصر همتی به عنوان نماینده وی در یرنامه های انتخاباتی بود.

البته همتی در این زمینه اولین نفر نبود، چرا که در انتخابات سال های 88 و 92 نیز همسران میرحسین موسوی و محمدرضا عارف نقش گسترده ای در برنامه های انتخاباتی آنان داشتند. اینگونه نقش آفرینی همسران کاندیداهای ریاست جمهوری در فعالیت های سیاسی همسرانشان را می توان بازتابی از سنت «بانوی اول» در بسیاری از حکومت های غربی دید.

در سال های اخیر، افرادی مانند میشل اوباما، و ملانیا ترامپ به دلیل جایگاهشان به عنوان همسر رئیس جمهور، یا «بانوی اول»، در کانون توجه بسیاری از رسانه ها بوده اند و توانستند به سطح بالایی از شهرت و موقعیت اجتماعی برسند. آنها همانند دیگر بانوان اول قبل از خود، در این جایگاه مسوولیت های مختلفی را بر عهده داشتند، که شامل مراسمات دیپلماتیک، پروژه های رسانه ای، و طرح های «خیرخواهانه» می شد، و همین فعالیت ها بود که آنها را به چهره های شاخص بین المللی تبدیل کرد.

خاستگاه عنوان «بانوی اول»، به قرن نوزدهم باز می گردد، زمانی که آمریکا یکی از معدود حکومت های جمهوری در دنیا بود. در این دوران اکثر حکومت های اروپا، سلطنتی بودند، و بنابر رسوم دربار در اروپا، ملکه همسر نقش مهمی را در کنار پادشاه، به ویژه در مناسبت های دیپلماتیک، بر عهده داشت. این مساله باعث شد آمریکا، و دیگر حکومت های جمهوری هم برای اینکه با عرف های سیاسی و دیپلماتیک موجود سازگار شوند، جایگاهی معادل ملکه همسر به وجود آوردند که به «بانوی اول» مشهور شد.

در طول زمان، نقش بانوی اول از مراسمات دیپلماتیک فراتر رفت، و این افراد در بسیاری از برنامه های ملی دخیل شدند. در بسیاری از دولت ها، حتی یک بودجه مخصوص نیز به کارهای آنان اختصاص می یابد. بانوان اول عموما در برنامه های اجتماعی، فرهنگی و رسانه ای نقش ایفا می کنند که این مساله علاوه بر بالا بردن جایگاه سیاسی آنان، به آنها قدرت قابل توجهی در تاثیرگذاری عمومی می دهد. برخی از بانوان اول سابق، همچون هیلاری کلینتون، به دلیل جایگاهی که به دست آوردند، توانستند حتی پس از پایان دوران ریاست جمهوری همسرشان، در عرصه سیاست تاثیرگذار باشند. به بیان دیگر، همسر رئیس جمهور بودن، عملا به سکوی پرتابی برای آنان تبدیل شد..

اما حال باید این سوال را پرسید که آیا وجود جایگاه «بانوی اول» و مزایایی که به آن تعلق می گیرند، در دنیای امروز واقعا قابل توجیه هستند؟ چرا باید در نظام جمهوری، که اساسا در مخالفت با سلطنت و حکومت خانوادگی به وجود آمده، سنت های دربار سلطنتی ادامه داشته باشند؟

در سیستمی که «برتری ضوابط بر روابط» یکی از شعار های اصلی آن است، چرا باید به یک فرد، صرفا به دلیل داشتن رابطه همسری با رئیس جمهور، جایگاه سیاسی داده شود؟ همسر رئیس جمهور چرا باید بودجه مخصوص به خود داشته باشد و بتواند بر بسیاری از برنامه های دولتی تاثیرگذار باشد؟ کاملا مشهود است که سمت «بانوی اول» به تمام معنا یک مصداق از «پارتی بازی» است که صرفا به آن وجهه قانونی داده شده. این سنت سیاسی باعث شده افراد متعددی، بدون اینکه توسط مردم انتخاب شده باشند، یا اینکه لیاقتی در زمینه عملکرد داشته باشند، بتوانند برای خود شهرت، قدرت و ثروت جمع آوری کنند و بر سرنوشت ملت خود اثرگذار باشند..

در حالی که این جایگاه یکی از تناقضات دولت های غربی با دموکراسی را نشان می دهد، عده ای در کشور در حال الگوبرداری از این جایگاه سلطنتی در عصر دموکراسی هستند. اگرچه انتظار نمی رود رئیس جمهور جدید ایران، جایگاهی مانند بانوی اول در کابینه خود داشته باشد اما با توجه به اینکه همسر ایشان از زنان فعال در حوزه های مختلف به شمار می رود، لازم است مراقبت های لازم برای ایجاد نقشی همچون بانوی اول در دولت ایشان انجام شود.

اگرچه جمیله علم الهدی همسر ابراهیم رئیسی حق دارد مانند تمام زنان دیگر بر اساس تجربه و تحثیلات خود به فعالیت های سیاسی و اجتماعی و… بپردازد.

دیدگاهتان را بنویسید