در سالگرد حوادث سال گذشته- که به درستی جنگ ترکیبی نام گرفت و رسانه در آن نقش اصلی را ایفا کرد- خوب است یک گروه متخصص و معتقد به جمهوری اسلامی تشکیل شود.
در سالگرد حوادث سال گذشته- که به درستی جنگ ترکیبی نام گرفت و رسانه در آن نقش اصلی را ایفا کرد- خوب است یک گروه متخصص و معتقد به جمهوری اسلامی تشکیل شود و گزارشی را از عملکرد رسانهها در حوادث سال گذشته و تا امروز تهیه کند.
طبعا این گزارش میتواند شامل کاستیها، ظرفیتها، کارهای موثر انجامشده، موانع ساختاری و غیرساختاری و… باشد. چقدر خوب میشود که یکبار ورای نقدهای روزمره و موردی و مچگیریهای شخصی و گروهی یا خردهحسابهای خطی و سیاسی که رسانهها را بیش از پیش محافظهکار کرده و از رمق انداخته است، عملکرد رسانهها خصوصا رسانه ملی ارزیابی شود. کمتر پیش میآید گزارشی تخصصی از سوی ارکان حاکمیت سفارش داده و به بحث گذاشته شود و همه ارکان نظام به این نتیجه رسیده باشند که باید برای اجرای آن وارد گود شوند. نگارنده معتقد است عقلانیتی درون سیستم وجود دارد که بهوضوح کارآمدی آن در مواجهه با برخی تهدیدها مثل حوزههای نظامی و بعضا امنیتی برای کارشناسان قابلمشاهده است اما این مورد درباره رسانهها محسوس نیست. اگر جنگ رسانهای را جدی بدانیم، بدون تعارف باید بدانیم با این شکل عملکرد، نهتنها امکان تحقق منافع ملی را نخواهیم داشت، بلکه در جهت عکس آن حرکت میکنیم.
اما سوال مهم این است؛ علیرغم اینکه همه میدانیم در جنگ بزرگ رسانهای فعلی، رسانههای ما کارایی لازم را برای تحقق منافع ملی ندارند، چرا اقدام موثری و محسوسی در این زمینه صورت نمیگیرد؟ اگر از برخی ایرادهای سطحی بگذریم که مبنایشان تسویهحساب منتقدان با بخشهایی از حاکمیت است، بااینحال هنوز در رسانه برای یاری رساندن به پیشرفت کشور و منافع مردم به بلوغ لازم نرسیدهایم. گاهی نوع مواجهه افراد و مسئولان با رسانه طوری است که انسان حیرت میکند برخی چگونه با کوچکترین نقدی درباره آنها حاضرند (آگاهانه یا غیرآگاهانه) همهچیز را فدای منافع کوتاهمدت خود یا دستگاه متبوعشان کنند. بهگمان نگارنده اولین اشکال در این است که مسئولان حاضر نیستند هزینه یک رسانه موثر را پرداخت کنند. این هزینه فقط مالی نیست، بلکه عمدتا مربوط به ترجیح منافع کوتاهمدت به منافع بلندمدت و ترجیح منافع بخشی به منافع ملی است. این اشکال شاید از نگاه غلط عمده مسئولان به رسانه ناشی میشود که رسانه را با روابطعمومی خود (آن هم بهشکل کاملا نازل و ناکارآمد) اشتباه میگیرند، از طرف دیگر هم نقدپذیری در بین ما کاملا محدود و حتی غایب است و هر نقدی بهمثابه دشمنی یا نقشهای شوم برای ضربه زدن به طرف مقابل برداشت میشود. با این شرایط چگونه یک رسانه میتواند بهصورت طبیعی رشد کرده و مرجعیت یابد؟
شرایط ما طوری است که ما هم رسانه میخواهیم و هم رسانه نمیخواهیم! یعنی گمانمان این است که میشود با یک رسانه ناقص و گُنگ، به جنگ دشمن رفت و افکار عمومی را جهت داد. رسانهای که بتواند درست عمل کند طبعا ویژگیهایی دارد که باید ابتدا به دنبال تحقق آن بود. به نظر میرسد یک رسانه کارآمد باید در حوادث، فعال باشد و بتواند بهصورت حرفهای افکار عمومی را اقناع کند و در یک شکل برابر با مردم حرف بزند و بدون لکنت ایرادات افراد و دستگاهها را بیان کند یا درمورد مشکلات هشدار دهد.
یک رسانه کارآمد نمیتواند نسبت به مسائل جامعه یا آن چیزی که مردم در خیابان و تاکسی و مترو میگویند بیتفاوت باشد و عمدا (به هر دلیلی)آن را نشنیده بگیرد، بهطوریکه یک اتفاق را همه میدانند و درباره آن حرف میزنند و تحلیل میکنند ولی حتی کلمهای درباره آن در رسانه نشنویم. یک رسانه کارآمد نمیتواند در بحرانها فقط یک حرف را تکرار کند و کاری به طرف مقابل نداشته باشد و از زوایای گوناگون به ماجرا نگاه نکند تا یک رسانه خارجیِ یک کشورِ مرتجع، چند ماه هرطور که اراده کند به هر شکلی افکار عمومی را به این طرف و آن طرف ببرد. یک رسانه کارآمد باید اطلاعرسان باشد و با شفافیت و با در نظر گرفتن مخاطب، تبدیل به مرجع خبری مردم شود. یک رسانه کارآمد نمیتواند لکنت داشته باشد، نمیتواند محافظهکار باشد، نمیتواند شجاع و جسور نباشد و نمیتواند اعتمادبهنفس نداشته باشد.
اما طبیعی است چنین رسانهای برای افراد و دستگاههای مختلف «هزینه» دارد. این هزینه البته ممکن است در مواردی منفی هم باشد یعنی اختلالهایی را ایجاد کند اما سرجمع، پرداخت این هزینهها و چشمپوشی از منافع کوتاهمدت، میتواند نفع بزرگی را برای جامعه به همراه آورد. این، یک روند معمول و پذیرفتهشده است. هر روند، سیاست یا ابزاری هزینههای خود را دارد و مساله در این است که نفع آن بر هزینههایش بچربد. مثلا ما مردمسالاری را پذیرفتهایم و حاکمیت در سطوح عالی برای حفظ آن کوشیده است. همین مردمسالاری با همه نظارتها میتواند منجر به انتخاب افرادی شود که به کشور صدمه بزنند اما آیا باید مردمسالاری را تضعیف کرد یا آن را کنار گذاشت؟ خیر؛ چراکه همه پذیرفتهاند که نفع مردمسالاری برای کشور و مردم بیشتر از هزینههای آن است. اما در مواجهه با رسانه گویی همه دچار «مطلقگرایی» هستند و حتی اشتباههای کوچک هم با مقابلههای تند مواجه میشود درصورتیکه رسانه هم محدودیتهای خود را دارد و باید این را به رسمیت شناخت. بهنظر میرسد تا در سطوح مختلف حکمرانی به این نتیجه نرسیم که باید تکلیف خودمان را با رسانه مشخص کنیم کار به جایی نمیرسد. اتفاقا در این صورت است که رسانه میتواند در یک روند، مرجعیت پیدا کند و کارآمد باشد و نهتنها پیشرفتها را بازتاب دهد، بلکه خودش سبب پیشرفت کشور شود. در مقابل هم رسانه باید تمام سعی خود را بکند که از رکود خارج شود و با تربیت و بهکارگیری نیروهای توانمند بتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و با کنار گذاشتن شیوههای نیمقرن گذشته خود را بهروز کند.
رهبر انقلاب در سخنانی گفته بودند اول جنگ ما هیچ چیز نداشتیم، حتی آرپیجی. الان هم در جنگ نرم و رسانهای مثل آن موقع هستیم… بهنظر میرسد فقط منظور ایشان سختافزار و تجهیزات نباشد، کمااینکه بعدا در سخنرانیهای دیگر به بحث نرمافزار هم اشاره کردند. اصل بحث این است که در جنگ فراگیر فعلی، در حوزه رسانه باید بهاصطلاح به مرحله بعد برویم و کلا از این چیزی که الان هستیم عبور کنیم؛ کمااینکه در حوزه نظامی از توپ و تانک غنیمتی، به پهپاد و شناورهای نظامی تحسینبرانگیز و البته تاکتیکهای کارآمد بومی رسیدهایم.