وسط این دعوا ایران باید چه کند؟!

تاکنون بایدن و حزب دمکرات و البته احزاب چپ و لیبرال اروپا از سیاست محدود کردن تولید نفت روسیه و عربستان و البته ایران و ونزوئلا بسیار بهره بردند و در واقع سیاست اصلی آنها بوده. چون شالوده فکری آنها بر پایه خارج کردن انرژی‌های فسیلی به نفع انرژی‌های نوین مانند باد و خورشید بوده و برای این منظور و اقتصادی کردن این انرژی‌ها نیاز به افزایش قیمت نفت و انرژی در دنیا داشتند.

در هفته‌های گذشته خبرها از توافق احتمالی بین ایران و امریکا برای ازادی زندانیان دو تابعیتی در قبال تسهیل دسترسی ایران برای خرید و واردات نهاده‌های اساسی به ده میلیارد از ذخایر بلوکه شده ایران در کره جنوبی و عراق حکایت دارد و برخی تصور می‌کنند که این توافق و تلاش دولت بایدن فقط برای ازادی چند زندانی دو تابعیتی است. ولی اگر عمیقتر به اخبار نگاه کنیم این توافق و تلاش بایدن لایه‌های بسیار عمیق تری دارد که خیلی از کارشناسان و تحلیلگران و تصمیم‌سازان داخلی شاید متوجه آن نباشند و در اینجا بصورت خلاصه و فهرست وار سعی می‌کنیم به برخی از آنها اشاره کنیم چون عمیقا اعتقاد داریم که برای آینده ایران و ملت ایران چگونگی عملکرد سیاست خارجی ایران در این هفته‌ها و انتخاب‌های آن می‌تواند بسیار سرنوشت ساز باشد.

ابتدا برخی دوستان تعجب می‌کنند چرا بایدن با وجود فشار زیاد داخلی حاضر شده با ایران بیشتر همکاری کند و حاضر شده میلیاردها دلار را اسانتر در دسترس ایران قرار بدهد. جواب را باید در سیاست بایدن پشت پرده این روزهای بایدن و حزب دمکرات که تا حدودی با اروپا هم هماهنگ شده جستجو کرد.

هم اکنون در پشت صحنه در هفته‌های اخیر یک مگا معامله عظیم تاریخی بین بایدن و چین و بن سلمان با هماهنگی اروپا برای فشار بیشتر بر پوتین و روسیه در عرصه قدرت دنیا در حال چانه زنی است. از انطرف بایدن و دمکرات‌ها برای پیروزی در انتخابات سال اینده با این وضع اقتصاد و تورم و بخصوص قیمت بنزین شانسی ندارد و اروپا هم می‌داند که با این روند احتمال بر گشتن ترامپ یا فردی جمهوریخواه که موضعی متفاوت از بایدن در قبال روسیه دارد بسیار بالا است.

بایدن  و اروپا هرگز نمی‌توانند در برابر پوتین کوتاه بیایند چون کوتاه امدن بایدن در برابر پوتین باز هم به معنی سند شکست بایدن و در نتیجه هماهنگی اروپا با امریکا در انتخابات است. پس تنها راه بایدن و اروپا برای پیروزی در انتخابات هم اکنون به این بستگی پیدا کرده که چگونه بتوانند تا قبل از انتخابات هم وضع اقتصاد اروپا و امریکا و تورم را سر و سامان دهند و هم بتوانند پوتین و روسیه را با فشار اقتصادی سر موضع صلح و پایان جنگ بیاورند و کلید هر دو هم اکنون در دستان اوپک و در واقع بن سلمان است.

بصورت خلاصه اگر بن سلمان به سیاست همکاری خود در نفت با پوتین خاتمه دهد هم قیمت نفت برای سال انتخابات تا 50 دلار پایین می‌اید و اقتصاد دنیا اروپا و امریکا کمی از فشار خارج می‌شود و هم اقتصاد جنگ زده روسیه دیگر رمقی برای ادامه سیاست پوتین در اکراین ندارد و پوتین مجبور است که مذاکرات ترک مخاصمه را برای نجات اقتصاد روسیه بپذیرد. از انطرف چین هم بخاطر رکود و تورم در اروپا و امریکا و بحران‌های داخلی بانکی و ساختمان بشدت تحت فشار قرار گرفته و در ماه گذشته صادرات چین 22 درصد کاهش یافته که برای چین یعنی بحران کامل. اساس اقتصاد چین بر سه پایه بانک‌های دولتی، بخش ساختمان و مسکن و صادرات به دنیا شکل گرفته. حالا که چین در دو بخش بانکی و ساختمان خود با بحران بزرگ روبرو است اگر بخش صادرات خود را هم در بحران ببیند یعنی رکود بزرگ و افزایش شدید بیکاری و از کنترل خارج شدن کامل بخش‌های بانکی و ساختمان چین و در نهایت تهدید حیاتی و امنیتی برای نظام و حزب کمونیست چین. پس برای چین هم احیا و کاهش تورم در بازارهای اصلی صادرات چین که منجر به رونق مجدد بخش صادرات چین و کاهش نرخ بیکاری می شود حیاتی است.

از سوی دیگر پوتین هم بعید است که اینها را نداند. همین است که در تمام 18 ماهه گذشته  یمن و دوستانش را مانند شمشیر دو سر بر فراز عربستان و امارات قرار داده. بن سلمان می‌داند به محضی که بطرف بایدن بچرخد پوتین تلاش خواهد کرد اهرم و شمشیر یمن را دوباره فعال کند. اما پوتین برای فعال کردن این اهرم بشدت نیاز به همکاری ایران دارد. همین است که بایدن در یک سیاست دو وجهی هم سیاست تمام قد حمایت دوباره و جدی از عربستان و اعراب و دادن تضمین امنیتی با فرستادن هزاران نیروی نظامی تهاجمی به خلیج فارس را در پیش گرفته و وجهه دیگر آن دادن امتیازاتی به ایران است که در حمایت از یمن یا استفاده پوتین از یمن موضع متفاوتی از گذشته بگیرد.

عربستان و امارات به عنوان بزرگترین کشورهای صادر کننده نفت اوپک تاکنون در ازای اعمال نفوذ پوتین و حفظ اتش بس یمن و جلوگیری از مورد حمله قرار گرفتن ریاض و ابوظبی و سایر تاسیسات نفتی و شهرهای ان دو کشور توسط یمنی‌ها، در سیاست کاهش تولید و صادرات نفت خود و اوپک بصورت کامل با روسیه و پوتین همکاری کردند. تنها تولید نفت عربستان از 11 میلیون بشکه در روز به حدود 8 میلیون بشکه رسیده. این در حالی است که تولید نفت امریکا و کانادا و کشورهای غربی بشدت افزایش یافته و عملا تا حدود زیادی سهم بازارهای نفتی عربستان و امارات و اوپک را از ان خود کردند. الان تولید اوپک از 33 میلیون بشکه در روز در سال گذشته به حتی زیر 27 میلیون بشکه رسیده. خود روسیه هم تا حدود دو میلیون بشکه صادراتش کاهش یافته. این هشت میلیون بشکه عملا به جیب شرکت‌های نفتی و انرژی‌های نوین امریکا و اروپا و اخیرا حتی چین رفته. عربستان هم بشدت تحت فشار است که اگر به این سیاست ادامه دهد درست است که قیمت نفت افزایش می‌یابد ولی در میان مدت و بلند مدت قسمت اعظم بازار نفت که تنها ثروت اصلی کشورهای عربی و البته ایران و اوپک است را از دست می‌دهد. بنابراین کاهش قیمت نفت برای عربستان هم یعنی تضمین حفظ سهم بازار انرژی دنیا برای مدت طولانی تر. اما همان‌طور که امد عربستان برای تغییر سیاست خود در حمایت از سیاست نفتی پوتین نگرانی امنیتی دارد و حالا بایدن و حتی چین در صدد رفع نگرانی امنیتی اعراب هستند.

پس همانطور که می‌بینید هم برای ایران و هم عربستان زمان تصمیم تاریخی بسیار مهمی رسیده. بایدن یا جمهورخواهان و اروپا در هر صورت سیاست تضعیف پوتین و متوقف کردن او در اکراین و تضعیف اقتصاد روسیه را ادامه خواهند داد و بنظر می‌رسد چین هم در چند هفته اخیر با فاصله گرفتن بیش از پیش از روسیه در اکراین و گفتگوهای سطح بالا با مقامات امریکایی و بخصوص میزبانی بسیار گرم شخص شی از هنری کیسینجر کاملا درگیر این چانه زنی ها بین اروپا و امریکا و عربستان برای به حاشیه بردن نهایی پوتین و روسیه تا قبل از انتخابات 2024 شده است.

پس براحتی می‌توانیم دلیل نزدیکی و اعلام حمایت چین از اعراب حتی در مورد ادعای امارات در مورد جزایر سه گانه ایرانی خلیج فارس متوجه شویم و از انطرف می‌توانیم متوجه شویم که چرا پوتین و روسیه هم در ماه گذشته علیرغم دوستی با ایران اما برای اینکه عربستان و اعراب به طرف بایدن نچرخند حاضر شد علاوه بر اعمال نفوذ بر یمن برای ادامه اتش بس حتی از ادعای اعراب و تقاضای انها برای حل مسله خود ساخته اعراب یعنی سرنوشت جزایر سه گانه و همیشه ایرانی خلیج فارس حمایت کند.

حالا فقط باید به دلسوزان و کارشناسان و تصمیم گیران و تصمیم سازان ایران توجه داد که چگونگی تصمیم‌گیری ایران در قبال این تحولات احتمالی اینده نقش بسیار مهمی در اینده کشور و مواضع ان در دنیا و البته در نهایت اقتصاد و معیشت ملت ایران که همین الان هم تحت فشار قرار گرفته خواهد داشت.

انچه مسلم است بسیار بعید است که عربستان بتواند در برابر خواست مشترک امریکا و اروپا و حتی چین و البته مصلحت‌های ملی خود یعنی از دست ندادن بازار انرژی دنیا مقاومت کند و بزودی حداقل بصورت نسبی از سیاست کاهش تولید نفت خود به نفع گران ماندن قیمت نفت که نیاز کنونی پوتین است عقب نشینی خواهد کرد. این عقب نشینی( مثلا مانند عدم تمدید کاهش تولید به میزان یک میلیون بشکه برای ماه اکتبر یا مهر) می‌تواند براحتی قیمت نفت را رنج 60 تا 70 دلار برگرداند و اگر جنگ قیمت واقعی در بگیرد قیمت نفت حتی می‌تواند به 35 دلار برسد اما در کوتاه مدت و بعد از چند ماه تا حدود 50 دلار تثبیت شود. در انصورت پوتین و روسیه هیچ شانسی برای ادامه بر سیاست کنونی خود در اکراین ندارند. از انطرف هم نباید کشور از اهرم‌های پوتین و روسیه برای همراه کردن ایران در جریان این تصمیم گیری‌ها غفلت کند. به هر حال پوتین و روسیه سالها برای چنین روزهایی برنامه داشتند. از وابسته کردن نفت و گاز اروپا به روسیه که البته نتیجه نگرفتند تا اهرم‌های پیدا و پنهان در دیگر نقاط دنیا.

همین جا اشاره کنیم که برای خیلی از مسئولان با سابقه کشور باید دور از ذهن نباشد که دقیقا عربستان در سال 1365 همین سیاست را تکرار کرد. عربستان در انزمان با عنوان باز پس گرفتن سهم انرژی دنیا تولید نفت خود را بشدت افزایش داد که خود باعث جنگ قیمت در دنیا شد که نتیجه ان کاهش قیمت نفت از حدود 25 دلار در بشه به زیر 8 دلار شد. همان کاهش شدید قیمت نفت در سال 1365 بود که بودجه کشور برای ادامه جنگ در سال 1366 و 1367 جوابگو نبود. البته عربستان فقط منظورش ایران نبود ولی ایران یا روسیه به عنوان کشورهای نفتخیز بیشترین ضربه را می‌گیرند.

البته این را هم اضافه کنیم که تاکنون بایدن و حزب دمکرات و البته احزاب چپ و لیبرال اروپا از سیاست محدود کردن تولید نفت روسیه و عربستان و البته ایران و ونزویلا بسیار بهره بردند و در واقع سیاست اصلی انها بوده. چون شالوده فکری حزب دمکرات و چپ‌های اروپا بر پایه خارج کردن انرژی های فسیلی به نفع انرژی های نوین مانند باد و خورشید بوده و برای این منظور و اقتصادی کردن این انرژی‌ها نیاز به افزایش قیمت نفت و انرژی در دنیا داشتند.  ولی در 18 ماه اینده اولویت اصلی تر حفظ ماندن در قدرت و پیروزی در انتخابات 2024 هست و بدین منظور می‌توانند برای مدتی سیاست اصلی گران نگه داشتن قیمت نفت را به نفع بالا بردن رای خود در انتخابات کنار بگذارند. همین سیاست است که می‌بینید که تمام رسانه‌های امریکای شمالی و اروپا و در نتیجه دنیا پر شده از اخبار گرم شدن اقلیم و هوا و اتش گرفتن جنگل‌ها و…. که همگی را هم در نهایت ارتباط مستقیم می‌دهند با لزوم کاهش مصرف نفت و گاز. یعنی ثروت اصلی کشورهای مسلمان خاورمیانه یا روسیه و البته ایالت‌های جمهوریخواه امریکا مانند تکزاس!

به هر حال وقتی می‌گوییم در چند ده ساله گذشته به مولفه‌های قدرت اقتصادی توجه کافی نشده برخی دوستان می‌گویند منظور چیست. قطعا و تحقیقا همه کشورها بخصوص ما نیاز به تسلیحات و نیروهای نظامی با کیفیت و اماده داریم. اما این نباید ما را از سایر مولفه‌های بسیار کارامد و مهم در بازی موازنه قدرت در دنیای امروز که بیشتر اقتصادی است غافل کند. نمونه کامل ان همین عدم سرمایه‌گذاری کافی در صنعت نفت کشور مثلا با توجیه باقی گذاشتن ان برای نسل اینده! چرا هم چین و هم پوتین و هم بایدن بدنبال کسب نظر عربستان هستند؟ تنها به این دلیل است که عربستان اهرم و مولفه قدرت تولید نفت 11 میلیون بشکه‌ای در روز دارد و عدم استفاده کامل از ان به نفع پوتین است ولی همین استفاده نکردن از ان اما داشتن قدرت تولید سه میلیون بشکه بیشتر یعنی یک سلاح بزرگ و مولفه قدرت که بایدن و اروپا و حتی چین در حال حاضر بدنبال ان هستند و حاضرند به بن سلمان انواع حمایت و همراهی را برای ان پیشنهاد دهند. ولی ما عملا شش میلیون بشکه ظرفیت تولید خود را به سه تا سه و نیم میلیون بشکه کاهش دادیم که بیشتر هم مصرف داخلی است و بقیه هم با تحریم عملا از بازار نفت دنیا شده و طبیعی است که دیگر نه در دنیا و نه حتی در اوپک بتوانیم با برگ ظرفیت تولید یا عدم تولید سیاست‌های راهبردی حامی منافع ملی خود را پیش ببریم.

در پایان امیدوارم که این یادداشت برای دوستان و علاقمندان مفید بوده باشد و اجازه می خواهم بصورت خلاصه و به منظور به روز رسانی به دو مقوله دیگر یعنی قیمت دلار در اقتصاد ایران و همچنین توسعه و رشد عجیب و غریب که این قلم در اسفند  و اردیبهشت در دو یادداشت به انها اشاره کرد بپردازم.

در مورد قیمت دلار همانطور که در یادداشت “آیا اتفاق تازه‌ای در بازار ارز رخ داده؟!” منتشر شده در اسفند امد و پیش بینی شد که قیمت دلار بر اساس امار ثبت شده شصت سال بانک مرکزی ایران و نسبت نقدینگی ریالی به درامد ارزی وارد شده به اقتصاد در یکسال برای سال جدید همین حدود 50 هزار تومن است و هیچ دولت خارجی یا شایعه و جو روانی یا دلالی نمی‌تواند ان را مثلا به 70 هزار تومن برساند و از انطرف هم هیچ ریاست بانک مرکزی و … نمی‌تواند ان را به سی و حتی چهل هزار تومن برساند. می‌بینیم که دقیقا با وجود همه این اخبار مذاکرات و بهبود صادرات نفت و… قیمت همان حول و حوش 50 هزار تومن است و حتی بعد از این و حتی اگر همه ان 10 میلیارد دلار در عرض چند ماه در اختیار واردات ایران قرار گیرد باز قیمت دلار همین حدود خواهد بود و بتدریج با افزایش نقدینگی ریالی اگر درامد ارزی افزایش نیابد دوباره شاهد تعدیل قیمت دلار خواهیم بود.

در مورد همین ده میلیارد دلار هم به غیر از هزینه‌های عجیب و غریبی که از ناحیه انتقال این پول از وون کره جنوبی به سویس و تبدیل ان به یورو و انتقال ان به بانک کشور ثالث و حتی رابع یا چهارم بر کشور و اقتصاد تحمیل می‌شود باید هشدار داد که این پول‌ها هم در پیچ و خم عجیب و غریب اقتصاد و بانک‌های خصولتی و ….بسرعت تمام خواهد شد و انوفت می‌خواهیم چه کنیم؟

در مورد یادداشت اردیبهشت تحت عنوان “هشدار از نمایشگاه خودرو شانگهای به اقتصاد ایران” و وضعیت رشد انفجاری و انقلابی اتومبیل‌های برقی باید به عنوان کسی که از نزدیک این روندها را دنبال می‌کنم عرض کنم که همین الان بحران برای کشورهای نفت خیز و کاهش تولید نفت بخاطر گسترش عجیب و غریب ماهانه! استفاده از موتورهای برقی چه در خودرو یا اتوبوس یا موتورسیکلت و حتی کامیون بخصوص در چین و اسیا و اروپا شدت گرفته که مقدار رشد سرگیجه اور است. در حالیکه پیش بینی شده بود که تا سال 2030 میزان برقی شدن خودروها جدید در دنیا به رقم 15 درصد برسد ولی الان که در سال 2023 هستیم نرخ نفوذ خودرو برقی شخصی جدید در چین به رقم اعجاب انگیز 50 درصد و در اروپا به 20 درصد رسیده و در امریکا با وجود تورم در این چند سال اما بدلیل جنگ قیمت بین تسلا و سایر خودرو سازان برقی قیمت خودروهای برقی از متوسط 65 هزار دلار در اسفند ماه به زیر 45 هزار دلار در حال حاضر یعنی حتی ارزانتر از خودرو بنزینی رسیده. حالا اینکه چین توانسته به هدف انرژی‌های نوین خود که برای سال 2030 تعریف کرده در سال 2024 برسد و دولت چین همانطور که گفته شد بدلیل رکود در بخش ساختمان و مسکن و صادرات تصمیم گرفته چند تریلیون دلار در انرژی های نوین هم برای کاهش مصرف نفت و گاز و هم برای رونق اقتصاد تزریق کند بماند.

همه اینها هشدارهای زنده به مسئولان و دلسوزان و مدیران کشور ما و همه کشورهای نفت خیر است که اگر به خود نیاییم حتی دیگر از دست دادن ماه و هفته برای ما  هزینه بسیار سنگینی برای کشور و ملت خواهد داشت. امیدوارم متوجه باشیم دنیا بعد از کرونا و با توجه به حذف عملی روسیه از صحنه سیاسی روز دنیا بعد از اشتباه محاسبه استراتژیک در اکراین و همکاری چین و امریکا و اروپا  بسرعت در حال حرکت به سوی انرژی‌های نوین است که بدترین خبر ممکن برای ما و کشورهای نفت خیز مسلمان و البته روسیه است. تاخیر و تعلل هزینه بس سنگین‌تری از گذشته به فرزندان ایران تحمیل خواهد کرد. باشد که چنین نشود و در سطح کلان شاهد تغییر سیاست‌های اصلی اقتصادی و راهبردهای توسعه و سیاست خارجی خود باشیم.

 

علی امیری فراهانی

دیدگاهتان را بنویسید